نگاهی به فیلم گودزیلا در برابر کونگ: امپراتوری جدید
هنوز کمی زود است که قضاوت کنیم و حکم قطعی بدهیم. اما به نظر نمیرسد که فیلم گودزیلا در برابر کونگ: امپراتوری جدید (Godzilla x Kong: The New Empire) در مراسم اسکار پیشرو حرفی برای گفتن داشته باشد. این فیلم در ادامه Godzilla Minus One قرار میگیرد که جایزه اسکار بهترین جلوههای ویژه را گرفت. این فیلم اخیر بیشتر از آنکه دنبال میراث اتمی گودزیلا باشد، روی این تمرکز کرده که چه تعداد هیولا و مبارزه را میتواند به تصویر بکشد. انگار فیلم میخواهد ببیند چقدر تحمل دارید این جنگ و مبارزهها را ببینید. برای همین هم فیلم کارتونی و اغراقآمیز شده و پر است از صحنههای مبارزه که نه معنی دارند و نه قابل باورند. اما شاید این همان چیزی است که باید از نسخه آمریکایی گودزیلا انتظار داشت. (فیلم گودزیلا در اصل محصول استودیویی ژاپنی بهنام Toho بوده است و از بزرگترین اثر آنها محسوب میشود)
اگر گیج شدید و نمیدانید کجای این جهان هیولایی هستیم، الان برایتان روشن میکنیم. این جهان هیولایی یا مانسترورس (MonsterVerse) سال ۲۰۱۴ و با فیلم گودزیلا به کارگردانی گرت ادواردز (Gareth Edwards) شروع شد. ادواردز با فیلمش بار دیگر ما را به جهان این کایجو میبرد که همقد آسمانخراش است و فقط از دید آدمهاست که او شخصیت منفی به حساب میآید. چون آدمها گاهی یادشان میرود و اصطلاحات انسانی را درمورد حیوانات به کار میبرند. درواقع او یکجور مارمولک غولپیکر است که کارهای مارمولکی خودش را انجام میدهد و هرچیزیکه سرراهش باشد را با یک ضربه دم از بین میبرد. این فیلم MUTO و Monarch را هم به ما معرفی میکند که ارگانیسمهای ناشناخته زمینی هستند. این موجودات هم بسیار خطرناک بودند. البته در این فیلم حضور گودزیلا کم بود و حدودا ده دقیقه روی پرده دیده میشد. اما برای خیلیها آن صدای شبیه به بارگیری جذاب و هیجانانگیز بود. صدایی که نشانه این بود که انرژی به گلوی گودزیلا سرازیر شده تا در نهایت از دهانش پرتو آبی اتمی بیرون بدهد.
گودزیلا و هیولای بیتفاوت: جدالی بین غریزه و عقل
فیلم ادواردز، اولین فیلم این فرنچایز بود و به جرات میتوان گفت بهترین فیلم مجموعه تا امروز است. این فیلم به زیبایی تم تقابل انسان و غولها را به تصویر میکشد. یک طرف مبارزهای که ادواردز به تصویر میکشد گودزیلا است که نماینده غریزه بیرحمانه و غیرقابل درک غول بیشاخودم، یا خود طبیعت است و طرف دیگر انسانی که نماینده عقل سلیم و تفکر است.
گودزیلا حیوان بوده و طبیعی است که مطلقا نسبت به هر نظم و قانون انسانی بیتفاوت باشد. این ویژگی کاملا در تضاد با تمایل انسانی است که دوست دارد همهچیز در محیط اطرافش را کنترل کند و زیر سلطه داشته باشد. این تضاد ریشه در هویت این موجودات دارد. همانطور که گفتیم غول فقط غریزه است و قدرت مطلق. اما انسان نه، انسان یاد گرفته که به عقل و قانون تکیه کند تا بتواند زندگی کند.
تقابل بین این دو سویه نیرو، چالشهای زیادی برای نوع بشر به وجود میآورد. انسانها باید راهی پیدا کنند تا بتوانند با این غول بیشاخودم کنار بیایند. آنها نه میتوانند غریزه گودزیلا را سرکوب کنند و نه میتوانند عقل سلیم خودشان را نادیده بگیرند. پس چاره چیست؟ چطور باید به همزیستی مسالمت آمیز رسید؟
فیلم بعدی در این صف، کونگ: جزیره جمجمه (Kong: Skull Island) است. کارگردانی این فیلم را جوردن ووگت رابرتز (Jordan Vogt-Roberts) بر عهده داشت و فیلم سال ۲۰۱۷ اکران شد. این فیلم به دهه ۷۰ برمیگردد و شما را به جزیره جمجمه میبرد که تازه کشف شده است. رابرتز در این فیلم برای نمایش هیولای غولپیکرش، کونگ، دستودلبازی بیشتری نسبت به ادواردز به خرج میدهد.
در این فیلم کینگکونگ در برابر سربازانی قرار میگیرد که واقعا مشتاقاند تا صحنههای آتشبازی فیلم اینک آخرالزمان (Apocalypse Now) فرانسیس فورد کاپولا را بازسازی کنند. راستی، در این فیلم مارهای دوپا و عظیمالجثهای هم میبینیم که به آنها Skullcrawlers گفته میشود.
هم در فیلم اصلی کونگ مربوط به سال ۲۰۰۳ و هم در بازسازی پیتر جکسون (Peter Jackson) از آن در سال ۲۰۰۵ میبینیم که او در اصل میمون است. فقط کمی با انسانها تفاوت دارد. البته که شاید طرفداران توطئه نظرات دیگری درباره مارمولکها داشته باشند اصلا بگویند بعضی آدمها خزنده (reptil) هستند. به هرحال ما فعلا کاری با این حرفهای عجیب و تئوریهای توطئه نداریم. پس بهتر است برگردیم سر فیلم…
جهان هیولایی از انسانها دورتر و دورتر میشود
بعد از فیلم کونگ: جزیره جمجمه، خط زمانی فیلم کمی درهم و برهم میشود و درست مشخص نیست کجای کاریم. اما یک چیز مشخص است، اینکه بالاخره در نهایت گودزیلا و کونگ باهم روبهرو میشوند، اما هنوز زمانش نرسیده.
اول، فیلم گودزیلا: پادشاه هیولاها (Godzilla: King of the Monsters) را داریم که مایکل دوورتی (Michael Dougherty) کارگردانیاش را برعهده داشته است. در این فیلم کینگ گیدورا و رودان وارد مبارزه میشوند. گیدورا سهسر که صدای ناهنجاری هم دارد، مشخصا موجودی فضایی است که میخواهدکل زمین را تسخیر کند. اینجاست که غولها باید با او مقابله کنند. بههرحال، آنها جزئی از این سیاره و زیستبومش هستند، پس باید جلوی تهدید گیدورا بایستند. خلاصه ماجرا این است که در نهایت، گیدورا راشکست میدهند و بین گودزیلا و انسانها اتحادی ضعیف شکل میگیرد.
فیلم بعدی گودزیلا در برابر کونگ (Godzilla vs. Kong) است که آدام وینگارد (Adam Wingard) کارگردانی کرده است. فیلم به وعدهای که در اسمش میدهد عمل میکند و این دو هیولا را روبهروی هم قرار میدهد تا سرنوشت سیاره زمین را تعیین کنند. این وسط انسانها هم بیکار ننشستند و با دخالتهای همیشگیشان گودزیلایی رباتیک ساختند که اسمش مکاگودزیلا (Mechagodzilla) است. این تهدیدی است که هیولاهای قصه برای ازبین بردنش باید متحد شوند. در نهایت ایندو با غرش و حرکات بدنشان باهم ارتباط برقرار میکنند و نتجه این میشود که گودزیلا بر جهان روی زمین نظارت داشته باشد و کونگ به قلمرو درون زمین بروند. البته که این پایانبندی به مذاق طرفداران تئوری توطئه هم خوش میآید.
حالا میرسیم به گودزیلا در برابر کونگ: امپراتوری جدید. این یعنی بالاخره به قدم منطقی بعدی در مانسترورس رسیدیم. جاییکه تهدید جدیدی پیدا میشود و دوباره گودزیلا و کونگ باید متحد شوند. بهخاطر سپردن شخصیتهای این فرنچایز کمی سخت است، چون در چشمبههمزدنی ممکن است در چنگال هیولاها له و نیست شوند. با این حال، در این فیلم چندتایی از چهرههای آشنا برمیگردند. مثلا ربکا هال (Rebecca Hall) که نقش دکتر آیلین اندروز (Dr. Ilene Andrews) را بازی میکند. اندروز در دفتر سازمان ملل در کارائیب کار میکند. او به دقت حرکات کونگ را زیر نظر دارد تا مطمئن شود که بار بعدی که کونگ روی سطح زمین میآید برای نوبت دندانپزشکی است نه مبارزه با آن موجود پولکدار بیشاخودم!
در کنار هال، دخترخواندهاش جیا (Jia) با بازی کیلی هاتل (Kaylee Hottle) حضور دارد که آخرین بازمانده از قبیله ایوی (Iwi) است. این قبیله، ساکنان بومی جزیره جمجمه بودند، کسانیکه از کونگ مراقبت میکردند و حتی رابطه تقریبا دوستانهای با او داشتند. جیا اخیرا برای تطابق با زندگی جدیدش دچار مشکل شده و کابوس میبیند. کابوسهایی که بعدتر میفهمد فریادهای کمکخواهی هستند که از دل زمین میآیند. سفر با ارتباط ذهنی جیا با چیزهای نادیدنی آغاز میشود. در این مسیر تراپر (Trapper) با بازی دن استیونز (Dan Stevens) هم همراهمان میشود. این استرالیایی خونسرد در گذشته با آیلین آشنا بوده و حالا بهعنوان دامپزشک هیولاها کار میکند. تراپر آنقدر نسبت به این هیولاها بیتفاوت است که انگار خودش هم از همان آرامبخشهای دامپزشکی مصرف میکند! در نهایت برنی هیز (Bernie Hayes) با بازی برایان تایری هنری (Brian Tyree Henry) را داریم. او پادکست تولید میکند و خیلی فضول است. البته در فیلم قبلی هم نقش محوری داشت، اما کمتر کسی به او توجه کرد.
حالا که شخصیتهای انسانی قصه را مرور کردیم وقتش رسیده سراغ اصل ماجرا برویم. گودزیلا که اوقاتش را در کلوسئوم میگذارند و مشغول چرت زدن است هر تهدید جدیدی که او را عصبانی میکند باعث تهوع هستهای میشود. این از این. پس بهتر است کونگ را دنبال کنیم. او نسبت به قسمتهای قبلی شخصیت خاکستریتری دارد. ما فرار او را میبینیم و اینطور حس میکنیم که حالا در بالای زنجیره غذایی و تنها است. این تنهایی انگار سنگینترش کرده است. کاش میمون دیگری هم بود تا کونگ بتواند با او ارتباط برقرار کند و زمان بگذراند.
گودزیلا در برابر کونگ: امپراتوری جدید پرنور، پرسروصدا و تاحدی خوشایند است
خوشبختانه در اعماق زمین میمونهای غولپیکر دیگری هم هستند. میمون غولپیکر قرمز و نوجوانی را میبینیم. سازندگان تمام تلاششان را کردهاند تا این احساس را به تماشاگران بدهند: چه موجود بامزهای! البته که اندازه یک ساختمان است! کمی رفتارهایی شبیه به اسمیگل شیفته حلقه در ارباب حلقهها دارد. میمون قرمز دیگری را هم میبینیم. او درواقع اورانگوتانی عظیمالجثه به نام اسکار کینگ (Skar King) است و البته نقش منفی اصلی این قسمت. او جوری با غرور راه میرود و باد به غبغب میانداز که بیا و ببین. ستون مهرههای یک هیولا را هم به خودش بسته که اتفاقا با آن حالت مغرورش همخوانی خوبی دارد. به هرحال چیزی نمیگذرد که اسکار کینگ در برابر کونگ قرار میگیرد. مهم نیست انگیزههای اسکار چه هستند. مسئله اینجاست که او میخواهد دیگر میمونها را به بردگی بگیرد، در حالی که کونگ میخواهد با دیگر میمونها دوست شود. همین کافی است که ایندو رودررو شوند و بهزودی باید گودزیلا را هم از خواب بیدار کرد…
آدام وینگارد در دومین حضورش در MonsterVerse شاید چیزی حدود ۹۰ درصد از نقش انسانها کم کرده است. بالاخره هرچه باشد این انسانها هم ماجراهایی دارند و در بین نبرد هیولاها دستوپاگیر میشوند! دستکم احتمالا وینگارد اینطور فکر میکند. در اینجا انسانها در سادهترین حالت ممکن هستند و شخصیتهایشان ویژگیهای خیلی کمی دارد. در این حد که مثلا فیلم میگوید قلمرو تیامات و بعد جملاتی میگویند مانند: «داریم وارد قلمرو تیامات میشیم». اینکه چهچیزی باعث شده وینگارد این تصمیم را بگیرد خودش جای سوال دارد. اما در نهایت شخصیتپردازی و نقش ضعیف انسانها باعث شده بخش زیادی از زمان فیلم مبارزه هیولاها باهم باشد.
در بخش اکشن بهراحتی میتوان حدس زد که وینگارد از چه فیلمهایی الهام گرفته است. ادای احترام او به فیلمهایی مثل رمبو (Rambo)، ارباب حلقهها (The Lord of the Rings) و دستکم دو قسمت معبد مرگ (Temple of Doom) و مهاجمان صندوقچه نفرینشده (Raiders of the Lost Ark) از ایندیانا جونز (Indiana Jones). الهامگرفتن او گاهی بهحدی میرسد که انگار یک تکه از این فیلمها را برداشته و در فیلم خودش چسبانده است. حتی جذب بیشازحد انرژی گودزیلا که باعث میشود رنگش عوض و صورتی شود هم شبیه به Dragon Ball Z است. شباهت آنقدر زیاد است که این تصاویر زائد و بیهوده بهنظر میرسند. البته که بسیاری از این المانها را قبلا هم دیدهایم. اما این اولینباری است که به این شکل باهم ترکیب شدهاند. فیلم امپراتوری جدید شبیه هیچکدام از ۳۷ فیلم گودزیلا و ۱۲ فیلم کونگ که قبلا ساخته شدهاند نیست.
امپراتوری جدید غولآسا اما کممایه
شاید مشتزنیها و زدوخوردهای بیپایان بعضی از تماشاگران را ناامید کرده باشد، اما نباید نادیده گرفت که ترکیببندی در بعضی صحنهها درخشان است. تصویر از زاویهای فوقالعاده گرفته شده که هم نشان میدهد شدت این ضربهها چقدر است و هم تاثیرگذاری لحظات را بیشتر میکند.
در معدود لحظاتی که فیلم آرامتر است، ماجرایی پدر و پسری بین کونگ و میمون کوچک به تصویر کشیده میشود. این دو کمکم یاد میگیرند که در این دنیای بیرحم همراه و مراقب هم باشند. میتوان گفت اگر شخصیتهای انسانی کاملا حذف میشدند اتفاق بهتری بود. در ان صورت فیلم ما را کاملا به جهان هیولاها میبرد و ساختار فیلم هم منطقیتر میشد. در آن صورت میشد احساسات و عواطف بدون زبان، با بالا و پایین پریدن، یا حرکات چشم و ابرو یا هر حرکت دیگری که برای هیولاها مناسب است انتقال پیدا کنند. در حرکات این موجودات چیز جذابی وجود دارد. اما از این پتانسیل استفاده نمیشود و حالا و حرکاتشان از حد ژست فراتر نمیرود. در نهایت انگار هدف فیلم این است که این موجودات تا جاییکه جان دارند مبارزه کنند. آنقدر مبارزه کنند که خسته و درمانده شوند و دوباره از اول!
جمعبندی
فیلم گودزیلا در برابر کونگ یکی از فیلمهای بهار امسال بود که فروش بدی هم در گیشه نداشت. فیلم مثل همیشه داستان گودزیلا و کونگ است و ما را به جهان هیولاها میبرد. این دو در فیلم قبل قلمروهایشان را از هم جدا کردند تا با هم درگیر نشوند. اما اینبار سروکله نقش منفی جدیدی پیدا میشود که دنیای انسانها و هیولاها را به آشوب بکشد.
سوالات متداول
- آیا فیلم گودزیلا در برابر کونگ: امپراتوری جدید ارزش دیدن دارد؟ اگر کلا طرفدار جهان هیولایی هستید و همه فیلمهای گودزیلا و کونگ را دیدهاید که جای برای سوال نمیماند، این را هم ببینید. اما در غیر این صورت در نظر بگیرید که شخصیتپردازی انسانها در این فیلم ضعیف است و حضور آنها خیلی ساده و مصنوعی است. بیشتر فیلم صحنه زدوخورد هیولاها شده و داستان و منطقش آنقدر قوی نیستند.
- داستان Godzilla x Kong: The New Empire در مورد چیست؟ در فیلم قبل گودزیلا و کونگ قلمرویشان را از هم جدا کردند. کونگ به اعماق زمین رفت. اینبار مشکلات از اعماق زمین شروع میشود. حالا میمونهای عظیمالجثه دیگری هم وجود دارند و یکی از آنها روبهوری کونگ قرار میگیرد.
منبع: CBR
امسال منتظر چه بازیهایی هستیم؟ میزگیم با امید لنون و شایان
نظرات