داستان GTA 6 چگونه میتواند احساسیترین لحظه را در تاریخ این سری رقم بزند؟
بازی GTA 6 قرار است دو شخصیت اصلی به نامهای لوسیا و جیسون را در داستان خود معرفی کند. تنها تریلر رسمی بازی و همچنین ویدیوهای کوتاهی که قبلا فاش شدهاند، حالوهوایی شبیه به داستان بانی و کلاید را میان این دو شخصیت به تصویر میکشند و پیشبینی میکنند که رابطهای نزدیک و عمیق میان آنها برقرار است. اگر ارتباط این دو شخصیت به همان اندازهای که تصور میشود عمیق باشد، راکاستار خود را برای ایجاد صحنهای بهیادماندنی و احساسی با موضوع خیانت در داستان GTA 6 آماده کرده که تاکنون در هیچکدام از بازیهای دیگرش نظیر آن را ارائه نداده است.
راکاستار گیمز قبلا هم در بازیهای خود از تم خیانت بهره برده است؛ برای مثال میتوان به بازیهای Vice City و Red Dead Redemption 2 اشاره کرد. هرکدام از این بازیها خیانت را به شکل متفاوتی نمایش میدهند و با توجه به ویژگیهای شخصی قهرمان بازی، به شیوه خاص خود پیش میبرند. داستان GTA 6 این فرصت را دارد که از بهترین عناصر هر کدام از این بازیها استفاده کند و قصهای از خیانت بسازد که بار احساسی بیشتری نسبت به تمام آثار قبلی راکاستار داشته باشد.
رفاقت در GTA: Vice City – اعتماد تامی ورسِتی به لنس ونس
رابطه حرفهای تامی و لنس شاید کمی یکطرفه بود و بیشتر کارهای سخت را تامی انجام میداد، اما او لنس را همراه خود به قله قدرت رساند. خیانت لنس به تامی در انتهای بازی، بهویژه به دلیل همین رابطه نزدیک، اثر عمیقتری بر جای میگذارد. ناتوانی لنس در پذیرش جایگاه پایینتر از دیگران، او را به خیانتی خطرناک کشاند که در نهایت تاوان سنگینی برایش داشت. عمق خیانت لنس به دلیل رابطه بین این دو شخصیت دردناکتر میشود.
از همین حالا تقریباً تأیید شده است که لوسیا و جیسون یک زوج هستند و به همین دلیل انتظار میرود که رابطه آنها در داستان GTA 6 قویتر از رابطه تامی و لنس باشد. راکاستار میتواند از این ارتباط عمیق میان آنها برای ایجاد یک قصه خیانت بهیادماندنی استفاده کند. با توجه به آنچه تاکنون میدانیم، تصور اینکه یکی از این دو به دیگری خیانت کند دشوار است، اما با در نظر گرفتن تجربه راکاستار در ایجاد داستانهای پیچیده و تاثیرگذار، این مسیر میتواند نقطه عطف احساسی داستان بازی باشد.
انتخاب دشوار در GTA 5 – سرنوشت شخصیتها در دستان بازیکن
در پایان GTA 5، به فرانکلین این امکان داده میشود که یا به یکی از شخصیتهای دیگر، یعنی ترور یا مایکل خیانت کند، یا اینکه آنها را برای انجام مأموریتی خطرناک با خود همراه سازد. اگرچه انتخاب سوم، بهطور عمومی به عنوان پایان رسمی داستان شناخته میشود، اما این انتخابها به بازیکن اجازه میدهند تا پایان بازی را به طرز قابلتوجهی تغییر دهد و در شکلگیری سرنوشت شخصیتها تاثیرگذار باشد.
بازی GTA 6 میتواند با ایجاد انتخابهای مشابه، یک قصه خیانتآمیز فراموشنشدنی را برای بازیکنها روایت کند. هنوز مشخص نیست که لوسیا و جیسون به چه شکلی قابل بازی خواهند بود، اما اگر سیستمی مشابه GTA 5 وجود داشته باشد و بازیکن بتواند در هر زمان میان شخصیتهای اصلی جابهجا شود و در عین حال ماموریتهای مجزایی برای هر کدام از آنها وجود داشته باشند، راکاستار میتواند به بازیکنها اجازه دهد که لوسیا یا جیسون را در موقعیت خیانت به دیگری قرار دهند. این امر به بازیکنان این امکان را میدهد که پایانی متفاوت را تجربه کنند و این حس را داشته باشند که با یک پایانبندی اجباری مواجه نشدهاند.
اجتنابناپذیری در Red Dead Redemption – پایانی که تنها یک مسیر داشت
بازی Red Dead Redemption یکی از مشهورترین صحنههای پایانی در تاریخ بازیهای ویدیویی را دارد. آخرین مقاومت جان مارستون در برابر نیروهای فدرال پس از انجام وظایف محول شده، غیرمنتظرهترین و در عین حال پیشبینی شدهترین بخش داستان است. پس از نابودی باقیماندههای گروه ون در لیند، جان امید داشت روزهای باقیماندهاش را در مزرعه خود با خانوادهاش بگذراند. اما زندگی آرام برای او امکانپذیر نبود و خودش نیز از این موضوع اطلاع داشت. بازی در طول داستانش به بازیکن نشان میدهد که او هم در فهرستی قرار دارد که باید مانند سایر اعضای گروه از بین برود.
آنچه این پایان را تاثیرگذارتر کرد، پیشزمینههای آن بود. اگر داستان GTA 6 نیز قصد دارد از همان تم خیانت استفاده کند و این مفهوم را با شخصیتهای لوسیا و جیسون به تصویر بکشد، لازم است به گونهای به بازیکن بفهماند که این خیانت اجتنابناپذیر است، بدون اینکه آن را مستقیماً نشان بدهد. زمانی که یکی از شخصیتها به دیگری خیانت میکند، بازیکن باید بعد از فروکش کردن بحران به این نتیجه برسد که خیانت از طرف یکی از این زوج اجتنابناپذیر و حتمی بود.
بار احساسی در Red Dead Redemption 2 – فروپاشی تدریجی گروه ون در لیند
از میان تمامی بازیهای راکاستار تا به امروز، هیچ کدام داستانی قدرتمند به اندازه رابطه آرتور مورگان و گروه ون در لیند در Red Dead Redemption 2 نداشتند. با افزایش بدگمانیهای داچ ون در لیند و دغلبازیهای مایکا بل که در خدمت نیروهای فدرال بود، گروه از درون دچار فساد شد و آرتور تلاش کرد تا انسجام گروه را حفظ کند. خیانت یاران آرتور قابل انتظار بود، اما باز هم روی بازیکن تأثیر میگذارد، چرا که در تلاش برای حفظ وحدت گروه، شکست میخورد. این درس ارزشمندی است که GTA 6 میتواند از RDR2 بگیرد.
روایت یک خیانت احتمالی در داستان GTA 6 ممکن است همان تاثیرگذاری کُند و تدریجی RDR2 را نداشته باشد، اما میتواند تاثیر مشابهی بر سایر روابط دو شخصیت اصلی بگذارد و احساسات بازیکن را برانگیزد. مشاهده فروپاشی یک رابطه قدرتمند و پایدار، بهویژه اگر این دو نفر در نقش معشوقههای یکدیگر باشند، میتواند همان احساساتی را در بازیکن ایجاد کند که هنگام تماشای تلاشهای آرتور برای حفظ وحدت گروه در برابر اثرات منفی یک نیروی مخرب، تجربه کردند.
تم خیانت در بازیهای راکاستار اهمیت ویژهای دارد
تقریباً در همه بازیهای راکاستار، حتی اگر خیانت نقش محوری نداشته باشد، میتوان نوعی از آن را مشاهده کرد؛ بازیهایی مثل Vice City و GTA 5 و همینطور RDR و RDR 2 خیانتهای بزرگی را به نمایش گذاشتند. در مثالی از بازی San Andreas، بیگ اسموک به دلیل باجخواهی و میل به قدرت به سیجی خیانت کرد؛ یا در GTA 4، نیکو بلیک به اشکال مختلف توسط کارن دنیلز و دیمیتری راسکالوف فریب خورد. در واقع به سختی میتوان یک بازی راکاستار را تصور کرد که در داستانش شاهد یک خیانت بزرگ نباشیم.
این موضوع نشان میدهد که احتمالاً یکی از نقاط برجسته داستان GTA 6 نیز حول محور خیانت خواهد بود. اگر راکاستار از بازیهای قبلی خود الهام بگیرد، این فرصت را خواهد داشت تا بازیکنان را با تاثیرگذارترین و احساسیترین قصه خیانت در تاریخ GTA روبرو کند؛ خیانتی که هم غیرمنتظره و هم اجتنابناپذیر باشد. چیزی دردناکتر از این نخواهد بود که یکی از زوج تبهکار که دائما با بانی و کلاید مقایسه میشوند، در لحظه حساس به دیگری خیانت کند.
داستان GTA 6 احتمالا با قصههای جنایی سنتی سری GTA متفاوت است
با وجود تمام چیزهایی که درباره بازیهای قبلی راکاستار و شباهتهایی که داستان GTA 6 میتواند به آنها داشته باشد گفتیم، باید به این نکته مهم هم اشاره کنیم که به احتمال زیاد، جدیدترین بازی راکاستار دارای قصهای متفاوت از همه عناوین قبلی این کمپانی خواهد بود. دلیل این موضوع هم آن است که GTA 6 تفاوتهای ساختاری متعددی با بازیهای قبلی این مجموعه دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
داستان بازیهای GTA اگرچه از فرمول ثابتی پیروی نمیکند، اما دارای عناصر مشترک زیادی است. این بازیها همواره حول محور جرایم سازمانیافته و مافیا میچرخند. در بازی GTA 3، شخصیت اصلی عضوی از یک گروه جنایتکار بود که برای سازمانهای مختلف کار میکرد. در بازیهای Vice City و San Andreas، داستانی شبیه به فیلمهای گانگستری، مانند فیلم صورت زخمی (Scarface) روایت میشود که درباره به اوج رسیدن یک گانگستر است. این سه بازی که اخیرا در قالب نسخه Definitive Edition منتشر شدند، حال و هوای تقریبا مشابهی داشتند و از فرمول ثابتی برای روایت داستانشان استفاده میکردند. با این حال، بازیهای بعدی این فرمول را به چالش کشیدند.
داستان بازی GTA 4 حول محور شخصیتی روایت میشود که هرگز بهطور کامل در یک گروه یا مافیا جا نمیافتد. نیکو بلیک، به عنوان شخصیتی جدیتر نسبت به دیگر قهرمانان این مجموعه، با بسیاری از رهبران و اعضای جرایم سازمانیافته آشنا میشود. با این وجود، همیشه احساس میکنیم که این شخصیت به نوعی خارج از این دایره است و هرگز «یکی از آنها» نخواهد شد.
داستان GTA 5 پر از ماموریتهای دیوانهوار است و تقریباً شبیه یک برداشت طنزآمیز از نسخههای قبلی عمل میکند. هر دو شخصیت فرانکلین و ترور تلاش میکنند که به چهرههای اصلی جرایم سازمانیافته تبدیل شوند و گاهی با رئیسهای دیگر ملاقات و همکاری میکنند؛ اما تقریباً همیشه با مشکلات بزرگی مواجه میشوند.
همانطور که میبینید، بازیهای این مجموعه نیازی به پیروی از یک فرمول خاص ندارند و در نسخههای مختلف، به فراخور نیاز داستان ممکن است با تمهای متفاوت و تازهای مواجه شویم. اما اگر اطلاعات فاش شده از داستان GTA 6 درست باشند، احتمالاً این نسخه حتی بیشتر از شمارههای قبلی از روال معمول فاصله خواهد گرفت.
در GTA 6، رابطه بین لوسیا و جیسون مهمترین و جذابترین ویژگی داستان است. همانطور که گفتیم، لوسیا جایگاهی محوری و برجسته دارد و در واقع، داستان عمدتاً حول محور او میچرخد. این نقش مرکزی، میتواند باعث شود که او بهعنوان یک شخصیت بسیار قوی و مستقل شناخته شود. این نکته در کنار احتمال عاشقانه بودن رابطه او با جیسون، نوید داستانی پیچیده و در عین حال عاطفی را میدهد که برای اولین بار در سری GTA شاهد آن خواهیم بود.
یکی از شایعات مهمی که بر اساس ویدیوهای لو رفته از گیمپلی بازی مطرح شده، این است که شاید جیسون عضو نیروهای پلیس یا سازمانهای قانونی مانند DEA باشد. این موضوع در صورت تأیید شدن، میتواند یک پیچش جذاب به داستان GTA 6 اضافه کند. زیرا اگر جیسون واقعاً عضوی از نیروهای پلیس باشد و از سوی دیگر رابطه نزدیکی با لوسیا داشته باشد، این رابطه میتواند با تضادهای شدیدی همراه شود. از یک طرف، جیسون بهعنوان عضوی از نیروهای قانون با وظایف و مسئولیتهای خود روبهرو است و از طرف دیگر، ممکن است علاقه و وفاداریاش به لوسیا او را در موقعیتهایی دشوار قرار دهد. چنین داستانی میتواند بهطور عمیق به مسائل اخلاقی، وفاداری و حتی خیانت بپردازد و بازی را به سطح جدیدی از روایت در دنیای GTA برساند.
با توجه به این احتمالات، بسیاری از طرفداران و تحلیلگران بر این باورند که رابطه میان لوسیا و جیسون، فراتر از یک رابطه عاشقانه ساده خواهد بود و بهنوعی نشاندهنده تضاد میان عشق و وظیفه است.
در نهایت، اگر شایعات درست باشند و لوسیا و جیسون دو شخصیت اصلی با اهداف و انگیزههای متضاد باشند، GTA 6 میتواند یکی از پیچیدهترین و جذابترین داستانها را در بین تمامی نسخههای قبلی ارائه دهد. چنین داستانی میتواند تجربهای جدید و فراموشنشدنی برای بازیکنها به ارمغان بیاورد؛ تجربهای که در آن مجبور میشویم میان علاقه و وفاداری یکی را انتخاب کنیم و عواقب تصمیماتمان را بپذیریم. این نوع از روایت نه تنها بازی را از دیگر نسخههای GTA متمایز میکند، بلکه باعث میشود بازیکنان با شخصیتها و داستان به شکلی عمیقتر ارتباط برقرار کنند و شاهد روایتی تازه و غیرمعمول در دنیای این فرنچایز محبوب باشند.
منبع: Screenrant
انتخاب بهترین بازیهای سال ۲۰۲۴ با یوتیوبرها + جایزه هدست گیمینگ برای بینندهها
نظرات