یک دیالوگ هری پاتر که اگر از سریال HBO حذف شود، صدای طرفداران درمیآید
انگار همین دیروز بود که دنیا با چهرههای جوان دنیل ردکلیف، اما واتسون و روپرت گرینت آشنا شد؛ سه بازیگری که یکشبه قلب میلیونها نفر را در نقش هری، هرماینی و رون تسخیر کردند. باورش سخت است، اما نزدیک به ۱۵ سال از پایان باشکوه مجموعه فیلمهای هری پاتر با «یادگاران مرگ – بخش دوم» میگذرد. به همین دلیل، شاید ایده ساخت یک اقتباس جدید کمی عجولانه به نظر برسد. اما به نظر میرسد شبکه HBO آمده تا این ذهنیت را تغییر دهد.
قرار است در سال ۲۰۲۷، طرفداران دنیای جادویی جی. کی. رولینگ با «گروه طلایی» جدیدی ملاقات کنند. دامینیک مکلافلین، آرابلا استنتون و الستر استاوت، سه بازیگر جوانی هستند که قرار است به ترتیب نقشهای هری، هرماینی و رون را ایفا کنند. از زمان اعلام این خبر، فهرست بازیگران کاملتر شده و انتخابها اکثراً با واکنش مثبت طرفداران و منتقدان همراه بوده است. با اینکه هنوز دو سال تا پخش سریال باقی مانده، HBO بارها بر یک نکته کلیدی تأکید کرده است: این اقتباس قرار است به متن اصلی کتابها وفادارتر باشد. همین وعده کافی است تا انتظارات بالا برود و یک لحظه بهخصوص از کتابها وجود دارد که نبودنش در سریال غیرقابل بخشش خواهد بود.
شخصیت واقعی هری پاتر: گستاخ، کنایهزن و بسیار متفاوت از فیلمها
البته که پذیرش بازیگری جدید در نقش هری پاتر کار سادهای نیست، اما شکی نداریم که مکلافلین تمام تلاشش را خواهد کرد. با این حال، نباید فراموش کرد که شخصیت هری در کتابها تفاوتهای چشمگیری با نسخه سینماییاش دارد. اولین و واضحترین تفاوت، ظاهر اوست. در کتابها، مهمترین ویژگی هری پس از زخمش، چشمهای سبز زمردی اوست که از مادرش به ارث برده است. موهایش نیز همیشه مشکی و بههمریخته توصیف میشود، درست مثل پدرش. در فیلمها اما، دنیل ردکلیف چشمانی آبی دارد و موهایش، به جز در فیلم «جام آتش»، معمولاً مرتب است.
اما تفاوتهای شخصیتی عمیقتر از اینهاست. ردکلیف تصویری از یک قهرمان شجاع، مصمم و کمی دستوپاچلفتی در روابط اجتماعی ارائه میدهد. هری او تودار و خجالتی است. اما هری کتابها، دو ویژگی برجسته دیگر دارد: او بهشدت عصبی و کلافه است (بهخصوص پس از بازگشت ولدمورت) و زبانی بسیار تند و تیز و کنایهآمیز دارد. هری در کتابها ذرهای برای دفاع از خودش یا کوبیدن حرفی طعنهآمیز به کسی که روی اعصابش راه میرود، تردید نمیکند.
او به خاطر خلقوخوی آتشین و ناتوانی در کنترل هیجاناتش، بارها با نزدیکترین دوستانش مثل رون و هرماینی و حتی با دامبلدور وارد جدالهای لفظی تند میشود. در کتاب «محفل ققنوس»، هری پس از مرگ سیریوس بلک، دفتر دامبلدور را از فرط خشم و اندوه به ویرانه تبدیل میکند؛ صحنهای که در فیلم به شکلی باورنکردنی حذف شده است. در «شاهزاده دورگه» نیز، وقتی دوستانش تئوریهای او درباره دراکو مالفوی را جدی نمیگیرند، بارها با آنها جروبحث میکند، مشاجراتی که در فیلم بسیار کمرنگتر به تصویر کشیده شدهاند.
و اما حاضر جوابیهای هری! دو نفر همیشه سیبل اصلی کنایههای او هستند: دراکو مالفوی و دادلی دورسلی. یکی از بهترین توهینهای او به مالفوی که هرگز به سینما راه نیافت، در کتاب «جام آتش» بود: «مالفوی، مادرت را میشناسی؟ آن حالتی که در چهرهاش است، انگار زیر دماغش پهن ریختهاند؟ همیشه همین شکلی بوده یا فقط چون تو با او بودی اینطور به نظر میرسید؟»
دیالوگ مهم هری که از شاهزاده دورگه حذف شد
بسیاری از طرفداران، فیلم «شاهزاده دورگه» را ضعیفترین اقتباس سینمایی مجموعه میدانند. فیلمنامه بسیاری از بخشهای کلیدی داستان، از جمله پیشینه بسیار مهم ولدمورت را حذف کرده و باعث شده فیلم تکهتکه و ناقص به نظر برسد. با اینکه فیلم لحظات مفرحی دارد و بازیگران مثل همیشه درخشاناند، اما حق مطلب را درباره کتاب ششم ادا نمیکند. خوشبختانه، با اختصاص یک فصل کامل به هر کتاب، HBO این فرصت را دارد که حقایق پنهان دنیای جادوگری را با جزئیات کامل به تصویر بکشد.
و اگر HBO میخواهد دل طرفداران پروپاقرص را به دست آورد، باید یک دیالوگ کوتاه اما افسانهای را حتماً در سریال بگنجاند. این صحنه در فصل نهم کتاب «شاهزاده دورگه» اتفاق میافتد. هری و همکلاسیهایش در کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه هستند که حالا پروفسور اسنیپ آن را تدریس میکند. اسنیپ که از هیچ فرصتی برای تحقیر هری نمیگذرد، به او تذکر میدهد که باید او را «قربان» خطاب کند. در این لحظه، هری با خونسردی یکی از بهترین پاسخهای کل مجموعه را میدهد: «نیازی نیست من را «قربان» صدا بزنید، پروفسور.»
«یادت هست به تو گفتم که ما در حال تمرین وردهای غیرکلامی هستیم، پاتر؟»
«بله،» هری با خشکی گفت.
«بله، قربان.»
«نیازی نیست من را «قربان» صدا بزنید، پروفسور.»
این پاسخ کوتاه و برنده، برای لحظهای کلاس را در سکوت فرو میبرد. واکنش دیگران، این صحنه را ماندگارتر میکند: هرماینی که از وحشت دهانش باز مانده، هری را سرزنش میکند، در حالی که رون، شیموس و دین از خوشحالی پوزخند میزنند. البته که این حاضر جوابی برای هری یک جلسه بازداشت به همراه دارد و اسنیپ با لحنی تهدیدآمیز میگوید: «من از هیچکس گستاخی را تحمل نمیکنم، پاتر… حتی از «برگزیده».»
این صحنه کوتاه، عصاره رابطه پر از تنش میان هری و اسنیپ است و افزودن آن به سریال، عمق بیشتری به شخصیت هر دوی آنها میبخشد. از طرفی، در میانه فضای تاریک و افسردهکننده کتابهای پایانی، چنین لحظهای یک زنگ تفریح کمدی و بسیار دلچسب خواهد بود.
فرصتهای طلایی برای بازسازی
فرصت بازسازی سریال، مجالی برای جبران کاستیهای فیلمهای قبلی است. یکی از بزرگترین ضعفها، رابطه بیرمق و ناجور هری و جینی در فیلمها بود که شیمی ضعیف میان دو بازیگر آن را تشدید میکرد. سریال جدید میتواند این رابطه پرشور و سرسختانه را آنطور که در کتابها توصیف شده، به درستی به تصویر بکشد و مهمتر از آن، شخصیت خود جینی را احیا کند.
شخصیت جینی در فیلمها، به جز در «تالار اسرار»، به یک کاراکتر فرعی و کمعمق تقلیل پیدا کرد. در حالی که در کتابها، او جادوگری قدرتمند، مستقل و محبوب است. برای مثال، طلسم مشهور «خفاش-لولو» او که در کتابها بارها به آن اشاره میشود، هرگز در فیلمها دیده نشد. سریال HBO میتواند جادوهای بیشتری را که از فیلمها حذف شدند، مانند اسکرجیفای (برای تمیز کردن)، آناپنیو (برای باز کردن مجرای تنفسی) و ایمپرویوس (برای ضدآب کردن) به نمایش بگذارد.
و باز هم درباره «شاهزاده دورگه»: یک حذف بزرگ دیگر در فیلم، نبرد بزرگ هاگوارتز پس از مرگ دامبلدور بود. در کتاب، مرگخواران به قلعه حمله میکنند و نبردی تمامعیار در راهروهای مدرسه درمیگیرد که در آن هری با افرادی مثل بلاتریکس لسترنج میجنگد. در نهایت، هری با اسنیپ روبهرو میشود و هویت واقعی او فاش میشود. پس از آن نیز، مراسم خاکسپاری باشکوه و غمانگیزی برای دامبلدور برگزار میشود. در فیلم اما، هیچ نبردی وجود ندارد، رویارویی هری و اسنیپ بسیار کوتاه است و مراسم خاکسپاری به کلی حذف شده است.
در نهایت، حتی فیلم «یادگاران مرگ» که به دو بخش تقسیم شد، نتوانست حق مطلب کتاب آخر را ادا کند. اگر قرار باشد تنها یک صحنه از کتاب آخر در سریال به طور کامل گنجانده شود، آن صحنه باید گفتوگوی نهایی هری و ولدمورت باشد. در این رویارویی، هری نه تنها با افشای حقیقت «ارباب ابرچوبدستی»، برتری خود را به رخ میکشد، بلکه در یک لحظه شگفتانگیز، به ولدمورت فرصت توبه میدهد و اوج رشد شخصیتی خود را به نمایش میگذارد.
مرگ ولدمورت در فیلم دوم «یادگاران مرگ» هرچند از نظر بصری چشمگیر است، اما مرگ او در کتاب، تأثیر عمیقتری دارد: او مانند هر انسان فانی دیگری، بیهیچ شکوه و جلالی بر زمین میافتد و میمیرد. این پایانی است که نشان میدهد او با تمام ادعاهایش، در نهایت چیزی جز یک انسان نبود.
منبع: cbr
سایلنت هیل اف ترسناکترین بازی ساله؟ میزگیم با امید لنون
نظرات