هری پاتر
اخبار سینما و انیمیشن سینما

۱۰ صحنه‌ای که هیچ طرفداری دوست ندارد در سریال هری پاتر HBO ببیند

طبق گزارش‌ها قرار است در سال ۲۰۲۷ فصل اول سریال هری پاتر HBO روی صفحه تلویزیون بیاید و بسیاری از طرفداران هم هیجان‌زده‌اند و هم کمی دلهره دارند. اختصاص دادن فصول کامل به هر کتاب به معنای زمان بسیار بیشتر برای کاوش در جهانی است که عاشقش هستند، اما همزمان ریسک انحراف از منبع اصلی یا تداخل با میراث فیلم‌های سینمایی را نیز به همراه دارد.

سریال هری پاتر HBO قرار است تجربه ناب کتاب‌ها را زنده کند

با در نظر گرفتن این موضوع، فهرست پیش رو نگاهی به برخی صحنه‌ها از فیلم‌ها (و نمایشنامه بحث‌برانگیز فرزند نفرین‌شده) که اکثر طرفداران هری پاتر ترجیح می‌دهند در نسخه HBO شاهد آن‌ها نباشند (مگر اینکه تغییرات قابل توجهی در آن‌ها اعمال شود). این موارد از عاشقانه‌های معذب‌کننده تا صحنه‌های اکشن غیرضروری را شامل می‌شوند که همگی به جای افزودن به غنای داستان، از ارزش آن کاسته‌اند.

۱۰. صحنه رقص هری و هرماینی در فیلم Deathly Hallows Part 1

هری پاتر

در طول روزهای غم‌انگیز حضور «مثلث طلایی» در جنگل (در اولین قسمت فیلم یادگاران مرگ) لحظه‌ای وجود دارد که هری (دنیل ردکلیف) و هرماینی (اما واتسون) یکدیگر را در آغوش می‌گیرند و به آرامی با آهنگ رادیو می‌رقصند. این صحنه اصلا در کتاب وجود نداشت و به مذاق اکثر طرفداران خوش نیامد. حتی کسانی که نیت احساسی پشت این صحنه را تحسین می‌کردند نیز معمولا موافقند که این کار باعث ایجاد ابهام عاشقانه غیرضروری میان هری و هرماینی شد؛ چیزی که کتاب‌ها تمام تلاش خود را می‌کنند تا از آن دوری کنند.

رابطه میان آن‌ها قرار است خواهر و برادرانه، شدیدا وفادارانه، عمیقا پایدار و کاملا غیرعاشقانه باشد. این صحنه به تنش عاشقانه‌ای اشاره داشت که اصلا وجود خارجی نداشت. چنین اتفاقی منطق احساسی این بخش از داستان را تغییر می‌دهد و به نوعی ناخواسته، قوس شخصیتی رون (روپرت گرینت) و هرماینی را تضعیف می‌کند. اگر سریال جدید می‌خواهد ناامیدی و کشمکش‌های قهرمانان در این بخش از روایت را منتقل کند، روش‌های دیگری وجود دارد که با شخصیت‌پردازی‌ها سازگارتر است.

۹. تقلیل جایگاه رون ویزلی به یک عنصر طنز بزدل و بی‌فایده

هری پاتر

این مورد کمتر به یک صحنه خاص و بیشتر به رویکرد کلی داستان مربوط می‌شود. یکی از بزرگ‌ترین ناامیدی‌ها برای طرفداران کتاب این بود که فیلم‌ها بارها و بارها شخصیت رون را تقلیل دادند و او به یک دستیار مضطرب تبدیل کردند که کارکرد اصلی‌اش، وحشت خنده‌دار و حسادت بود. روی کاغذ، رون شوخ و پر از نقص است، اما همزمان شجاع، وفادار و از نظر احساسی پیچیده است. پسری که با وجود آنکه هرگز باور ندارد به حد مطلوب رسیده، قهرمانی را انتخاب می‌کند. در فیلم‌ها، این ظرافت اغلب ناپدید می‌شد و در بسیاری از موارد، او صرفا به عنوان باری اضافی برای تیم به تصویر کشیده شده است.

۱۰ تفاوت شوکه‌کننده فیلم‌ها و کتاب‌های هری پاتر؛ مرگ ولدمورت در کتاب متفاوت است!

در فیلم‌ها، لحظاتی که متعلق به رون بود – مانند دفاع کردن از هری، رمزگشایی سرنخ‌ها یا فراهم کردن ثبات احساسی – اغلب به هرماینی سپرده می‌شد یا کلا حذف می‌گردید. این یعنی سریال جدید فرصتی عظیم در اختیار دارد تا رون را به همان چیزی که قرار بود باشد، بازگرداند: قلب تپنده گروه سه نفره، نه سوژه‌ای برای خنده. شجاعت او در «سازمان اسرار»، عدم اعتماد به نفس واقعی‌اش و گرمای وجودی حیاتی‌اش، همگی شایسته آن هستند که بدون طعنه و کنایه به نمایش درآیند.

۸. سوزاندن خانه ویزلی‌ها در فیلم Half-Blood Prince

هری پاتر

این سکانس که مختص فیلم بود (و در کتاب‌ها وجود نداشت)، همچنان یکی از گیج‌کننده‌ترین اضافات به مجموعه فیلم‌ها باقی مانده است. این صحنه نه تنها این صحنه نه تنها یک اکشن نمایشی و غیرضروری است، بلکه منطق درونی دنیای داستان را نیز زیر سوال می‌برد (چرا یک خاندان جادویی مهم باید تا این حد بدون دفاع باشد؟) و پیامدهایی را معرفی می‌کند که فیلم‌ها بعدها نادیده‌شان می‌گیرند. پناهگاه در فیلم یادگاران مرگ بدون هیچ توضیحی دوباره به شکل جادویی سالم و پابرجاست. بدتر از آن اینکه این صحنه ریتم احساسی داستان را که در کتاب بسیار بیشتر متکی بر شخصیت‌هاست، مختل می‌کند.

با این تفاسیر، بازسازی HBO نیازی به افزودن صحنه‌های تصادفی و بی‌هدف برای «هیجان‌انگیز نگه داشتن ماجرا» ندارد؛ چرا که ششمین کتاب، خودش معما، تنش و اندوه را در تار و پود هر فصل جای داده است. اگر سریال جدید بخواهد چیزی را گسترش دهد، آن چیز باید پیش‌زمینه داستانی ولدمورت باشد، نه تخریب بی‌دلیل اموال. اجازه دهید پناهگاه همان پناهگاهِ گرم و پرهیاهویی باقی بماند که قرار بود باشد.

۷. صحنه‌های عاشقانه معذب‌کننده میان هری و جینی در فیلم‌ها

هری پاتر

طرفداران مخالفتی با زوج هری و جینی (بانی رایت) ندارند؛ بلکه آن‌ها از نسخه سینمایی این رابطه بیزارند. نسخه‌ای که جسارت، شوخ‌طبعی و شور و حرارت جینی را حذف کرد و آن را با لحظات معذب‌کننده‌ی پچ‌پچ‌گونه و دلبری‌های عجیب (مثل بستن بند کفش) جایگزین نمود. رابطه عاشقانه آن‌ها در کتاب‌ها جواب می‌دهد چون جینی شخصیتی کاملا مستقل دارد: بااعتماد به نفس، بامزه، بااستعداد و از نظر عاطفی با هری سازگار است. فیلم‌ها او را چنان آرام و منزوی نشان دادند که رابطه آن‌ها به جای آنکه طبیعی و واقعی به نظر برسد، اجباری و مصنوعی حس می‌شد.

۵ سریال فانتزی که سریال هری پاتر HBO باید از آن‌ها الگو بگیرد

سریال جدید می‌تواند به سادگی و با اقتباس واقعی از رابطه آن‌ها در کتاب، این مشکل را حل کند. طرفداران می‌خواهند به آن‌ها راحتی و صمیمیت، حس شوخ‌طبعی مشترک، استقلال و کشش متقابلی را بدهید که در طول سال‌ها به شکلی طبیعی رشد می‌کند. دیگر خبری از صحنه‌های ساکت در راهرو نباشد. فقط جینی را همان‌طور که نوشته شده نشان دهید. بر روی کاغذ، او یک نیروی توقف‌ناپذیر است که هری را انتخاب می‌کند؛ نه به این دلیل که فیلمنامه به او دستور می‌دهد، بلکه چون این انتخاب کاملا منطقی و درست است.

۶. تبدیل شدن پیوز به یک شوخی لوس یا استفاده نادرست از او

هری پاتر

در فیلم‌ها شاهد حضور تعدادی از ارواح هاگوارتز هستیم که شاخص‌ترین آن‌ها هلنا ریونکلا (کلی مک‌دونالد) و نیکِ تقریبا سربریده (جان کلیز) هستند. اما آن‌ها «پیوز»، آن روح جنجال‌برانگیزِ مزاحم را که در کتاب‌ها حضور مکرری دارد و معمولا مشغول ویرانی و خرابکاری است، نادیده گرفتند. پیوز تجسم عینی «هرج‌ومرج خنثی» است: نه شرور است، نه بامزه، بلکه به شکلی لذت‌بخش ویرانگر است که باعث می‌شود هاگوارتز زنده و غیرقابل پیش‌بینی احساس شود. او نماینده روح آنارشیست و قانون‌گریز قلعه است که بدون آنکه واقعا بدذات باشد، هم دانش‌آموزان و هم کارکنان را کلافه می‌کند.

او گاهی اوقات طرف قهرمانان را هم می‌گیرد. برای مثال، پیوز از تمام مراجع قدرت بیزار است، اما نفرت ویژه‌ای نسبت به استبداد دلوریس آمبریج دارد. به عبارت دیگر، او نمادی از یکی از مضامین کلیدی این مجموعه است: اینکه هر قانون‌شکنی‌ای لزوما بد نیست؛ گاهی اوقات حتی خوب هم هست. بزرگ‌ترین نگرانی این است که HBO ممکن است به سمت کمدی افراطی و سطحی متمایل شود و پیوز را به کاریکاتوری تبدیل کند که لحن اثر را به هم می‌ریزد یا لحظات دراماتیک را تضعیف می‌کند. اگر به درستی مدیریت شود، پیوز می‌تواند بدون آنکه حواس‌پرتی ایجاد کند، به داستان چاشنی، تنش و عمق جهان‌سازی اضافه نماید.

۵. هرگونه اشاره‌ای به فرزند ولدمورت و بلاتریکس از نمایشنامه «فرزند نفرین‌شده»

هری پاتر

نمایشنامه هری پاتر و فرزند نفرین‌شده افزوده‌ای حقیقتا گیج‌کننده و عجیب به این مجموعه است که گاهی اوقات شبیه به یک فن‌فیکشن  بی‌کیفیت و سرهم‌بندی شده به نظر می‌رسد. این اثر مشکلات بی‌شماری دارد، که کمترین آن سفر در زمان گیج‌کننده‌ای است که بسیاری از اساطیر و قوانین تثبیت‌شده‌ داستان را نابود می‌کند. اما یکی از بدترین بخش‌های آن، گنجاندن یک شرور جدید به نام «دلفی» است؛ دختر بلاتریکس (هلنا بونهام کارتر) و ولدمورت (رالف فاینز). واقعا… چرا؟ این موضوع خط اصلی داستان، منطق، لحن، شخصیت‌پردازی و و اساسا همه چیز را زیر سوال می‌برد.

تماشای نسخه‌ی کامل نبرد هری پاتر و ولدمورت؛ هری چطور لرد تاریکی را شکست داد؟

روانشناسی ولدمورت ریشه در انکار مطلق صمیمیت انسانی، عشق و میراث دارد. بنابراین ایده فرزند داشتن او، بنیادی‌ترین مضامین این مجموعه را نقض می‌کند. به علاوه، سرسپردگی و ارادت بلاتریکس به او، هرچند آزاردهنده بود، اما قرار نبود هرگز به این شکل بروز پیدا کند. به زبان ساده، این یکی از اشتباه‌ترین و گمراه‌کننده‌ترین ایده‌هایی است که سازندگان سریال ممکن است حتی فکر گنجاندن آن را در سر بپرورانند. برخی چیزها لیاقت آن را دارند که برای همیشه در خطوط زمانی جایگزین، محبوس باقی بمانند.

۴. مدیریت ضعیف یا نگاه طنزآمیز به تشکیلات S.P.E.W

هری پاتر

در کتاب چهارم، هرماینی پس از آنکه با وحشت متوجه می‌شود هاگوارتز بسیاری از جن‌های خانگی را بدون حقوق به کار گرفته است، «تشکیلات هواداری و عمرانی جن‌های خانگی» یا همان S.P.E.W را پایه‌گذاری می‌کند. فیلم این ماجرا را احتمالا به دلیل محدودیت زمانی به طور کامل حذف کرد. اگر HBO قصد دارد فعالیت‌های مدنی هرماینی برای حقوق جن‌های خانگی را اقتباس کند، باید از تبدیل کردن S.P.E.W به یک کمدی سخیف یا غر زدن‌های اغراق‌آمیز پرهیز کند. در کتاب‌ها، S.P.E.W از این جهت اهمیت دارد که نشان می‌دهد قطب‌نمای اخلاقی هرماینی فراتر از درس و مشق در حال رشد است: او دارد یاد می‌گیرد بی‌عدالتی را ببیند، حتی زمانی که سنت‌ها آن را عادی جلوه داده‌اند.

درست است که او گاهی در اجرا دچار اشتباه می‌شود و لحظات خنده‌داری هم در داستان فرعی S.P.E.W وجود دارد، اما دلسوزی و بیداری سیاسی او بخش‌های کلیدی شخصیتش هستند. به علاوه، این نکته جذاب است که جن‌های خانگی اغلب تلاش‌های هرماینی را رد می‌کنند. آن‌ها آزادی را ترسناک می‌بینند و ترجیح می‌دهند در وضعیت فعلی خود باقی بمانند. به عبارت دیگر، این یک جهان‌سازی جذاب و از نظر اخلاقی پیچیده است. این ماجرا درباره نقاط کور اخلاقی در جوامع «خوب» و همچنین خطرات این تصور است که فکر کنیم بهتر از دیگران می‌دانیم چه چیزی به نفع آن‌هاست.

۳. صحنه‌ای که شجاعت هری را زیر سوال برد: تماشای مرگ دامبلدور از مخفیگاه

هری پاتر

یکی دیگر از انحرافات بسیار عجیب از کتاب‌ها، در نزدیکی نقطه اوج شاهزاده دورگه و زمانی رخ می‌دهد که مرگ‌خواران وارد برج ستاره‌شناسی می‌شوند. در رمان، دامبلدور (مایکل گمبون) با استفاده از یک ورد، هری را خشک و بی‌حرکت می‌کند تا نتواند مداخله نماید؛ و هری را در وضعیتی قرار می‌دهد که با وجود تمایلش به کمک، ناتوان و منجمد باقی می‌ماند. اما در فیلم، دامبلدور اصلا چنین کاری را انجام نمی‌دهد. در عوض، هری صرفا در حالی که زیر پله‌ها پنهان شده، منفعلانه نظاره‌گر ماجراست.

این اتفاق اصلا با شخصیت هری همخوانی ندارد. او معمولا به‌شدت تدافعی و اغلب عجول است و برای محافظت از دوستانش، بی‌مهابا به دل خطر می‌زند. اما فیلم این صحنه را در قابی از انفعال بازتعریف کرد: هری صرفا کناری می‌ایستد و سکوت را انتخاب می‌کند. این تغییر، هم شخصیت او و هم وزن احساسی صحنه را تضعیف می‌کند. در نسخه اصلی، درماندگی هری نکته‌ای حیاتی است، درست مثل آخرین درخواست زمزمه‌گونه اسنیپ (آلن ریکمن) برای اعتماد به او. سریال جدید باید نسخه اصلی و درستِ این ماجرا را بازگرداند.

۲. لحظات کمدی ولدمورت و آن بغل کردن عجیب دراکو

هری پاتر

ولدمورت شخصیتی نمایشی یا خنده‌دار نیست. او تقریبا هم‌تراز با شیطان است؛ انسانی قدرت‌طلب که به هیچ اصول اخلاقی پایبند نیست. او نباید در میانه نبرد هاگوارتز به شکلی عجیب بخندد یا با حالتی معذب‌کننده دراکو را در آغوش بگیرد. ولدمورت ترسناک است چون سرد، مارگونه و مطلقا جداافتاده از احساسات انسانی است. شاید فیلمسازان می‌خواستند با این لحظه نشان دهند که ارباب تاریکی تظاهر می‌کند که رگه‌هایی از خوبی در خود دارد، در حالی که در واقعیت حتی ناتوان از تظاهر کردن به گرما و محبت است.

تماشا کنید: ۱۰ طلسم مرگبار هری پاتر که هر جادوگری را نابود می‌کنند!

به هر حال، این صحنه اصلا جواب نمی‌دهد. رالف فاینز یکی از برترین اجراهای نقش منفی دهه ۲۰۰۰ را ارائه داد، اما فیلم‌ها گهگاه با چنین انتخاب‌های لحنی عجیبی، ابهت و تهدیدآمیز بودن ولدمورت را تضعیف می‌کردند. هنوز مشخص نیست که چه کسی نقش این شرور را در سریال تلویزیونی بازی خواهد کرد، اما با توجه به سایه سنگینی که اجرای فاینز بر این نقش انداخته، دیدن اینکه بازیگر جدید و سازندگان سریال چه رویکردی با این شخصیت خواهند داشت، جالب خواهد بود.

۱. صحنه معروف فریاد دامبلدور در جام آتش

هری پاتر

لحظه‌ای که هزاران میم از دل آن متولد شد. در چهارمین فیلم، پس از آنکه هری به عنوان قهرمان هاگوارتز انتخاب می‌شود، دامبلدور با عصبانیت او را می‌گیرد و بازخواست می‌کند: «هری، اسمت رو انداختی تو جام آتش؟!» او آشفته و پرخاشگر است؛ فرسنگ‌ها دورتر از شخصیت دانا، خونسرد و مرموزی که معمولا هست. این اتفاق در کتاب رخ نمی‌دهد. در رمان، او سوال را با آرامش می‌پرسد و اصلا هری را لمس نمی‌کند.

در فیلم تقریبا این‌طور به نظر می‌رسد که دامبلدور به هری مظنون است، در حالی که او تا آن زمان دیگر باید می‌دانست که هری اهل چنین کارهایی نیست (و اینکه ولدمورت و پیروانش در بیرون مشغول توطئه علیه این جادوگر نوجوان هستند). اساسا به نظر می‌رسد فیلمسازان این دیالوگ را به این شکل ارائه دادند تا درام ماجرا را بیشتر کنند؛ کاری که موفق به انجامش شدند، اما به قیمت تضعیف بخشی از شخصیت‌پردازی دامبلدور. با این حال، خود آن لحظه به اندازه کافی پرتنش و مرموز هست، بنابراین تشدید کردن آن اصلا ضرورتی نداشت. سریال جدید بهتر است قید تکرار این لحظه را بزند.

منبع: Screen Rant


بهترین بازی‌های شمشیر بازی

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها