ارباب حلقهها ؛ چگونه یک انسان توانست در جهان تالکین جاودانه شود؟
اگر مقالات دنیای ارباب حلقهها را در مجله بازار دنبال کرده باشید، میدانید که خلقت در جهان تالکین از طریق موسیقی اتفاق افتاد. این رویداد آینولینداله (Ainulindalë) نام داشت و خدای بلند مرتبه جهان آردا با نام ارو ایلوواتار (Eru Ilúvatar) این جریان را آغاز کرد. به عنوان خدای این جهان، او آینور را در ذهن خود تصور کرد و آنها را به وجود آورد. سپس او به آنها یاد داد که چگونه موسیقی بسازند و آنها هم این کار را کردند. در ابتدا هارمونی وجود داشت، اما مضامین موسیقی ملکور یا همان مورگوث با بقیه تضاد داشت و باعث اختلاف و درگیری شد. با این حال همه اینها بخشی از برنامه کلی ارو ایلوواتار بود. وقتی موسیقی آنها متوقف شد، جهان خلق شده بود. حتی با وجود این که ملکور در موسیقی اختلاف ایجاد کرده بود، برنامههای ارو با قوت خود به مسیرش ادامه داد تا مهمترین مخلوقاتش آسیبی نبینند.
ایلوواتار جدا از تأثیر آینور، دو گونه از مخلوقات را طراحی کرده بود. مخلوقات بزرگتر ایلوواتار الف نامیده میشدند و فرزندان کوچکتر ایلوواتار انسانها بودند. طبق طراحی او الفها جاودانه بوده و انسانها فانی بودند که هدیهای از جانب ایلوواتار برای آنها تلقی میشد. ایلوواتار این گونه چیزها را خلق کرد و این روشی بود که در تمام تاریخ سرزمین میانه کار کرد، به جز مردی به نام توور (Tuor)! برای دانستن ماجرای آن با مجله بازار همراه باشید.
توور توسط الفهای سیندار بزرگ شد
در دوران اول انسانی به نام توور زندگی میکرد. او مانند بسیاری دیگر قهرمانانه زندگی کرد اما به مرگ عادی نمرد؛ در واقع او هرگز نمرده است. توور برای زندگی کردن توانست وارد والینور شود، به عنوان یکی از الدارها به حساب آمد و جاودانگی به او اعطا شد. این مورد یک انحراف کامل از نظم استاندارد خلقت بود. بنابراین، در اینجا نگاهی به زندگی توور و چرایی جاودانگی او بر خلاف هر انسان دیگری خواهیم پرداخت. توور در دودمان بزرگی متولد شد. پدربزرگ او هادور (Hador)، بنیانگذار سومین خاندان بزرگ اداین (Edain)، و پدرش حور (Huor) نام داشت.
در طول نبرد اشکهای بی شمار (Battle of Unnumbered Tears)، پدر و عمویش خود را قربانی کردند تا به پادشاه الفها امکان فرار بدهند. هنگامی که همسر باردار حور متوجه شد که نبرد بزرگ شکست خورده است، در طبیعت بلریاند سرگردان شد تا زمانی که توسط الفهای سیندار میتریم (Sindar Elves of Mithrim) پیدا شد. در میان آنها بود که او توور را به دنیا آورد، اما اندکی بعد از مرگ حور مطلع شد، بیمار شد و درگذشت. بنابراین، توور توسط الفهای سیندار بزرگ شد.
توور به عنوان یک الف زندگی کرد و جاودانگی به او اعطا شد
سالها بعد، زمانی که الفها سعی کردند به سرزمین های امنتر مهاجرت کنند، در همان حین مورد حمله قرار گرفتند. توور اسیر شد و به بردگی فروخته شد. سه سال بعد، او فرار کرد و به عنوان یک قانون شکن زندگی کرد، تا این که با اولمو (Ulmo) روبرو شد. والارهای بزرگ از توور خواستند به شهر پنهان گوندولین (Gondolin) سفر کند و از شاه تورگون (King Turgon) بخواهد تا آنجا را تخلیه کند. توور با دریافت راهنمایی، این کار را کرد، اما تورگون نپذیرفت. بنابراین، توور در گوندولین ماندگار شد و زندگی کرد و در نهایت عاشق دختر پادشاه، ادریل (Idril) شد.
پسر توور و ادریل، ارندیل (Eärendil) نامیده شد. هنگامی که مورگوث گوندولین را پیدا کرده و به آن حمله کرد، توور به تقویت دفاع کمک کرد. او به طرز تحسینآمیزی جنگید و به شهرت زیادی دست یافت، حتی جلوی یک اژدها به خوبی ایستادگی کرد و جنگید.
بیشتر بخوانید: ارباب حلقهها ؛ اگر گندالف دوباره میمرد، آیا برای بار سوم بازمیگشت؟
اما شهر محکوم به فنا بود، بنابراین توور با باقیمانده کوچکی از اهالی شهر از جمله همسر و پسرش را برداشت و فرار کرد. آنها مدتی در دهانه سیریون (Mouths of Sirion) زندگی کردند، اما در نهایت توور در حسرت دریا بود. بنابراین او یک قایق ساخت تا خودش و همسرش ادریل بتوانند به سمت غرب حرکت کنند. طبق سنت نولدوری، با ورود او به والینور موافقت شد. توور زندگی خود را در میان الفها گذرانده بود، شجاعانه برای محافظت از آنها جنگیده بود، با یک الف ازدواج کرده بود و از فرمان اولمو هم اطاعت کرده بود. ظاهراً همه اینها کافی بود تا او در بین الفها جایگاهی داشته باشد. نظر شما در این باره چیست؟ لطفا نظرات خود را درباره این موضوع با ما به اشتراک بگذارید.
تاریخچه و داستان سری اساسینز کرید
سیلماریلیون شاهکار تالکینه درسته خوندنش سخته ولی داستانش بشدت جذاب و گیراست باید چند بار بخوانید تا خط داستانی از دست در نره، مقاله ام میشه گفت به کتاب پایبند بود عالی بود