هری پاتر ؛ چگونه لرد ولدمورت به ارباب تاریکی تبدیل شد؟
سری هری پاتر به دلیل توسعه و ارائه شخصیتهای قوی خود به شهرت رسید. خوانندگان عاشق هری و دوستان نزدیکش، رون و هرمیون شدند، زیرا آنها توانسته بودند رازهای بی شمار مدرسه هاگوارتز را کشف کردند. ولدمورت هم در این بین یک کاراکتر آنتاگونیست قدرتمند بود که میخواست خود را از شر هری پاتر خلاص کند، کسی که قرار بود باعث سقوط او شود. منشأ ولدمورت به آرامی در رمانها آشکار شد و جزئیاتی از گذشته او و چگونگی تبدیل شدن او به ارباب تاریکی که دنیای جادوگران از آن میترسیدند را ارائه کرد.
او قدرتمند بود و همین نابود کردن آن را تقریبا غیرممکن میکرد، اما یکی از اشتباهات اصلی او تلاش ناموفقش برای کشتن هری در زمان کودکی قهرمان داستان بود. مادر هری این توانست جلوی این حمله را بگیرد که باعث از بین رفتن فرم بدنی ولدمورت شد و او برای بازیابی قدرتش مخفی شد. جایگاه ولدمورت در این سریال ضروری بود، اما بسیاری ممکن است تعجب کنند که چه اتفاقاتی او را در مسیر شرارت و نابودی سوق داده است؟ در ادامه با مجله بازار همراه باشید تا بدانید ماجرا از چه قرار است.
چرا لرد ولدمورت شیطانی بود؟
یک کودکی سخت با آسیبهای جدی در گذشته را میتوان محتوای معمول برای سرگذشت بسیاری از آنتاگونیستها دانست که در نهایت آنها را به شخصیتهای شروری تبدیل میکند. با این حال گذشته سخت ولدمورت قبل از تولدش آغاز شد و تربیت او دلایلی را فراهم کرد که او از خود و جهان متنفر باشد. داستان او از زمانی شروع شد که مادر ولدمورت پدرش را وارد یک رابطه عاشقانه کرده و از طلسمی استفاده کرد که بسیاری تصور میکردند معجون عشقی است تا او را اغوا کند. در عوض پدر ثروتمند او هرگز به مادرش عشق نمیورزد.
لحظه ای که طلسم از بین رفت، او همسرش را که حامله بود و همان روزی بود که او به لرد ولدمورت تبدیل میشد، رها کرد. مادر او مدت کوتاهی پس از تولد و نامگذاریاش به نام پدر و پدربزرگ مادریاش یعنی تام مارولو ریدل، درگذشت. تام در حالی که کسی ادعای نگهداری از او را نداشت، در یتیم خانهای که توسط ماگلها اداره میشد، زندگی کرد، جایی که احساس میکرد رها شده و مورد بی مهری قرار میگرفت. او به آرامی متوجه شد که با دیگران متفاوت است و به قدرتهای خود پی برد و معتقد بود که منحصر به فرد و نخبه است. او تأیید فرزندان ماگل را رد کرد و ترجیح داد تنها باشد.
زمانی که آلبوس دامبلدور وارد قضیه شد، تام تأیید کرد که او متفاوت است و دامبلدور هم را از هاگوارتز آگاه کرد و به او اطمینان داد که میتواند با جادوگران جوان دیگر ارتباط برقرار کند. دامبلدور به سرعت متوجه شد که تام بسیار قدرتمندتر از هم سن و سالهایش است، بنابراین در تمام مراحل رشد تام او را زیر نظر داشت و امیدوار بود که او را تغییر دهد. اما متأسفانه، اساس نفرت در تام قبلاً ایجاد شده بود و او تا آخر عمر زخمهایی که در قلبش داشت را نتوانست از یاد ببرد. تام پدر ماگل خود را رها کرده و نفرتش را از تمام ماگلها را توضیح میدهد. با این حال در یتیم خانه، تام قبلاً نشانههایی از خشونت، مانند شکنجه همسالان یتیم خانه خود را نشان داده بود.
ریشههای شوم ولدمورت به هاگوارتز گره خورده است
یک بار در هاگوارتز، تام در گروه اسلیترین سازماندهی شده و با همکلاسیها و مربیان خود همراه شد. دیگران تحت تأثیر او قرار گرفته بودند و تنها شخصیتی که رفتار او را زیر سوال برد، دامبلدور بود. با این حال تام عطش زیادی برای دانستن بیشتر در مورد والدینش پیدا کرد و توانست خانواده از طرف مادری را پیدا کرد. او از نوادگان سالازار اسلیترین بود و این دانش باعث شد که پدر و مادرش را به خاطر قطع ارتباطش با میراثش، تحقیر کند. با فاش شدن راز منشأ او، تام تصمیم گرفت خود را از نام خانوادگی پدرش جدا کرده و نام لرد ولدمورت را برای خود انتخاب کند.
تام به عنوان وارث اسلیترین، همچنین میخواست مدرسه را از شر بچههای ماگل خلاص کند، بنابراین باسیلیک را از تالار اسرار آزاد کرد و روبئوس هاگرید را مقصر این کار دانست. تام بیش از هر زمان دیگری مصمم بود که حرف خود را در میدان عمل بزند، اما متوجه شد که به یک ارتش بسیار بزرگتر و یک برنامه دقیقتر نیاز دارد. بنابراین او گروهی از پیروان خود را به راه انداخت و مسیری را برای توسعه هورکراکسها (Horcruxes) تعیین کرد و که این کار کشتن او را برای جادوگران دیگر بسیار سختتر کرد.
تام در ۱۶ سالگی به دنبال قدرت جادویی خانوادهاش بود و متوجه شد که پدربزرگش مرده است. او از عمویش بیشتر در مورد پدر و مادر و رابطه آنها باخبر شده و عصبانی شد. تام به دلیل نفرت بیشتر از پدرش، او و پدربزرگ و مادربزرگش را پیدا کرده و به قتل رساند. او از مرگ آنها برای ساخت دومین هورکراکس خود استفاده کرد و او رسماً شیطان محض شده بود و به دنبال اتحاد با تاریکی بود.
ظهور ولدمورت برای تبدیل شدن به ارباب تاریکی در دنیای هری پاتر
پس از فارغ التحصیلی از هاگوارتز، ولدمورت میخواست معلم دفاع در برابر هنرهای تاریک شود، جایی که میتوانست جادوگران جوان را برای ارتش خود استخدام کند. متأسفانه او از این موقعیت محروم شد، بنابراین او یک نقشه مرگبار برای جستجوی آثار منحصر به فردی که میتوانست به هورکراکس تبدیل کند، طراحی کرد. او ده سال بعد دوباره درخواست سمت معلمی کرد، اما دامبلدور که از نقشه مخفیانه او اطلاع داشت، این درخواست او را رد کرد. بنابراین ولدمورت شروع به تجدید قوای خود در جهت آماده شدن برای اولین جنگ جادوگران کرد.
ولدمورت پیروان بسیاری را به خدمت گرفت که خود را مرگ خوار یا دمنتور مینامیدند. برخی با کمال میل از او پیروی کردند، در حالی که برخی دیگر مجبور به تسلیم شدند. ولدمورت در طول دوران کودکی، نوجوانی و اوایل بزرگسالی به آرامی به سطح بالای خشونت رسیده بود. پیروان او در سرتاسر جهان مرتکب جنایات بزرگی شدند. در نتیجه مردم از او میترسیدند و نمیخواستند اسمی را که او برای خودش گذاشته بود را به زبان بیاورند. آنها نگران بودند که حتی با گفتن اسم ولدمورت او ظاهر شود. بنابراین، او تبدیل به ارباب تاریکی و دشمن اصلی کاراکترهای خوب داستان شد.
بیشتر بخوانید: سریال شوگون ؛ رودریگز میتواند ثابت کند که بزرگترین متحد جان بلک تورن است
به قدرت رسیدن تام ریدل یکی از عناصر تاثیر گذار داستان جذاب هری پاتر بود و دنیایی را ایجاد کرد که طرفداران میخواستند بیشتر آن را کشف کنند. قبل از شروع داستان هری پاتر، ولدمورت یک زندگی کامل را در تنهایی، خیانت و انتقام سپری کرده بود. آسیبهای اولیه او از دوران کودکی منجر به ایجاد هویت کاذبی در او شد که در سالهای نوجوانی خود را نشان داد، زمانی که تصمیم گرفت داستان و هویت خود را بازنویسی کند. او میخواست دنیا را از شر کسانی که به او صدمه زده بودند خلاص کرده و تقریباً قبل از پیشگویی تولد هری، در رسیدن به هدف خود تقریبا موفق شده بود. نظر شما در این باره چیست؟ لطفا نظرات خود را درباره این موضوع حتما به اشتراک بگذارید.
بهترین بازیهای سال با امید لنون
نظرات