ویکتور انیمیشن آرکین
اخبار سینما و انیمیشن انتخاب سردبیر برترین‌های سینما و انیمه سینما

معرفی شخصیت‌های انیمیشن آرکین | ویکتور؛ منجی پارادوکس

سال‌ها پیش، ویکتور در زاون متولد شد و در یک خانواده فقیر و منطقه آلوده زیرین شهر بزرگ شد. ویکتور با نقصی در پای راستش به دنیا آمد و مجبور بود با یک عصا راه برود. این وضعیت باعث می‌شد که بازی‌کردن با دیگر کودکان برای او دشوار باشد. اما باوجود تنهایی و ضعف جسمانی‌اش، این پسر جوان باهوش و مبتکر بود و در روزهایی که تنها بود، مهارت خاصی در ساختن ماشین‌آلات از خود نشان می‌داد.

هشدار اسپویل: این مطلب داستان کلی سریال آرکین را لو می‌دهد.

یک روز، زمانی که با یک قایق مدل کوچک در رودخانه بازی می‌کرد، ویکتور به طور اتفاقی به یک غار زیرزمینی برخورد که یک آزمایشگاه مخفی در آن قرار داشت. در آنجا، او با “سینجد”، یک کیمیاگر زاونیت، آشنا شد که به مهارت‌های فنی این پسر جوان علاقه‌مند شد. ویکتور ابتدا از مرد پیر می‌ترسید، اما کنجکاوی‌اش وقتی تحریک شد که متوجه موجود عجیبی به نام “ریو” شد. سینجد این موجود را به‌عنوان “یک جهش نادر” معرفی کرد و توضیح داد که تلاش می‌کند او را از مرگ نجات دهد. ویکتور که خیلی سریع با این موجود صمیمی شده بود، پیشنهاد کرد به سینجد در آزمایش‌هایش کمک کند و کیمیاگر نیز او را برای جمع‌آوری مواد موردنیازش فرستاد.

نقد انیمیشن آرکین (Arcane) | اکت آخر (فصل دوم)

اما این همکاری زیاد دوام نیاورد، زیرا ویکتور به‌زودی متوجه شد که روش سینجد برای زنده نگه‌داشتن ریو باعث شده او در حالت مداوم درد و رنج باشد. سینجد با استفاده از ایمپلنت‌ها و معجون‌ها، به طور مداوم ریو را شکنجه می‌کرد تا مواد ژنتیکی جهش‌یافته‌اش را حفظ کند. این حقیقت برای ویکتور وحشتناک بود و او با گریه از آزمایشگاه سینجد فرار کرد.

بیوگرافی

فصل اول، پرده اول

ویکتور در منطقه زیرین شهر (Undercity) به دنیا آمد، جایی که محیط نامناسب این منطقه باعث ایجاد نقص در پای او شد. در سال‌های نوجوانی‌اش، او توسط هایمر دینگر پیدا شد که به ویکتور پیشنهاد داد به‌عنوان دستیارش در پیلتوور فعالیت کند.

ویکتور انیمیشن آرکین

ویکتور در دوران کودکی به دلیل ناتوانی جسمی‌اش از سوی دیگران طرد می‌شد. او با پایی ناقص به دنیا آمد و برای راه‌رفتن نیاز به عصا داشت که همین محدودیت حرکتی مانع از آن می‌شد که بتواند با دیگر کودکان بازی کند. بااین‌حال، او به‌شدت باهوش بود و مهارتی خاص در مهندسی داشت. او حتی یک مدل استیم بوت (قایق بخار) ساخت که در قسمت ششم سریال و در فلش‌بکی که به گذشته او پرداخته می‌شود، آن را تکمیل و آزمایش می‌کند. در همین قسمت، او برای اولین‌بار در کودکی با اسکای آشنا می‌شود که او را در حال کار با قایقش تماشا می‌کرد.

پس از قراردادن قایق در جریان آب برای آزمایش، جریان سریع آب آن را به پایین‌دست رودخانه می‌کشاند، جایی که ویکتور نمی‌توانست با آن همراه شود. ویکتور که حتی در کودکی نیز روحیه بی‌پروایی داشت، تصمیم می‌گیرد جریان آب را دنبال کند و به اتاقی تاریک و شبیه به غار می‌رسد، جایی که قایقش را در دستان سینجد پیدا می‌کند؛ دانشمندی که تلاش می‌کند یک وِیو‌رایدر جهش‌یافته به نام ریو را زنده نگه دارد.

سینجد که تحت‌تأثیر کیفیت اختراع ویکتور قرار گرفته بود، به او اجازه می‌دهد در مراقبت از ریو کمک کند و به او غذا بدهد، چیزی که به نظر می‌رسد نسخه اولیه و خامی از “شیمر” باشد.
اما وقتی ویکتور ریو را می‌بیند که در حالتی از درد شدید پیچیده و به دستگاه‌های مختلف متصل شده است، وحشت‌زده می‌شود. سینجد ادعا می‌کند که “جهش باید زنده بماند”، اما ویکتور این فلسفه را نمی‌پذیرد و از آزمایشگاه او فرار می‌کند.

چگونگی آشنایی هایمر دینگر با ویکتور به طور دقیق مشخص نیست. بااین‌حال، در جایی از اواخر نوجوانی ویکتور، هایمر دینگر او را پیدا می‌کند و تحت حمایت خود قرار می‌دهد، و به او اجازه می‌دهد که در دانشگاه پیلتوور تحصیل کند. ویکتور سپس به‌عنوان دستیار هایمر دینگر در سمت رئیس آکادمی فعالیت می‌کند.
در طی تحقیقاتی که به دستور هایمر دینگر انجام می‌دهد، ویکتور برای اولین‌بار با جایس تالیس، دانشمند دیگری که تحقیقات غیرقانونی‌اش در جریان یک سرقت افشا می‌شود، ملاقات می‌کند. ویکتور با دزدیدن دفترچه یادداشت جایس از دفتر هایمر دینگر، به دنبال او می‌رود تا درباره محتوای آن با او صحبت کند. او پس از موفقیت در منصرف‌کردن جایس از خودکشی در آپارتمان ویران‌شده‌اش، به او اطمینان می‌دهد که هنوز امیدی وجود دارد.

اگر می‌خواهید دنیا را تغییر دهید، اجازه نگیرید.

– ویکتور

فصل اول، پرده دوم

جیس و ویکتور کار خود را در مکانی که احتمالاً دفتر ویکتور است آغاز می‌کنند و متوجه می‌شوند که سنگ‌های قیمتی که جیس به دست آورده است تنها در فرکانس‌های بسیار بالاتر قابل‌استفاده هستند. جیس تمایل دارد که کشف خود را برای شورای شهر توضیح دهد، اما ویکتور مخالفت کرده و اظهار می‌کند که آن‌ها مدرکی برای ارائه ندارند. وقتی جیس متوجه می‌شود که تجهیزاتش قرار است روز بعد نابود شوند، به‌شدت ناامید می‌شود، و ویکتور پیشنهاد می‌دهد که به آزمایشگاه هایمر دینگر نفوذ کنند و تجهیزات را بازیابی کنند.

زمانی که به آزمایشگاه می‌رسند، ویکتور و جیس توسط مل مداردا گرفتار می‌شوند. بااین‌حال، مل پس از متقاعدشدن توسط سخنان جیس، به آن‌ها اجازه می‌دهد تا یک شب برای اثبات ارزش ریسکشان وقت داشته باشند. در این میان، ویکتور به طور خفیفی نسبت به علاقه‌مندی جیس به مل احساس ناراحتی یا انزجار نشان می‌دهد که این موضوع بی‌توجهی ویکتور به مسائل عاشقانه را نشان می‌دهد.

ویکتور انیمیشن آرکین
در پرده دوم، ویکتور تحت‌الشعاع جیس قرار دارد که اعتبار بسیار بیشتری برای اختراع مشترکشان، هگزا‌تک، دریافت کرده است. ویکتور در ظاهر بیمار و رنجور به نظر می‌رسد، و وقتی در میز کارش بی‌هوش می‌شود، مشخص می‌شود که به بیماری لاعلاجی مبتلا است. بااین‌حال، این تشخیص تنها او را مصمم‌تر می‌کند که به تحقیقات خود ادامه دهد و کارکردهای آرکین را کشف کند.
تحت‌تأثیر نفوذ مل مداردا، جیس به فکر استفاده از فناوری آن‌ها برای ساخت سلاح‌هایی جهت دفاع از پیلتوور می‌افتد که ویکتور به‌شدت با این ایده مخالفت می‌کند.

معرفی شخصیت‌های انیمیشن آرکین | مِل؛ ساحره گرگ‌ها

در تلاش برای افزایش طول عمر خود، ویکتور به دکتر سینجد مراجعه می‌کند که ویال کوچکی از یک نوع تغییریافتة شیمر به او می‌دهد. ویکتور این ماده را همراه با قرارگرفتن در معرض هگزکور مصرف می‌کند. در نتیجه، پای معلول او بهبود می‌یابد و او برای اولین‌بار قادر به راه‌رفتن می‌شود. بااین‌حال، اثرات این درمان موقتی هستند، و او دوباره به هگزکور روی می‌آورد. این بار، دستیار او، اسکای یانگ، به طور تصادفی بخار شده و جان خود را از دست می‌دهد که این موضوع ویکتور را با احساسی شدید از گناه پر می‌کند.
پس از این حادثه، او از دخالت در هگزکور دست می‌کشد و از جیس می‌خواهد که آن را نابود کند.

ویژگی‌ها

شخصیت

ویکتور دانشمندی مصمم و نوآور با شور و شوقی نوع‌دوستانه است. به دلیل ناتوانی جسمانی، دوران کودکی او در انزوا و جدا از دیگر کودکان سپری شد. این موضوع منجر به درون‌گرایی شدید در شخصیت او شد و همچنین باعث کمبود نسبی درک او از نشانه‌های اجتماعی گردید، مانند زمانی که او درباره یادداشت‌های جیس در مورد هگزا‌تک با جیس تالیس که پیش‌تر قصد خودکشی داشت، صحبت کرد.

ویکتور انیمیشن آرکین
در طول فصل اول، جاه‌طلبی‌های ویکتور به طور فزاینده‌ای آشکار می‌شود؛ از سرقت یادداشت‌های جیس گرفته تا نفوذ به آزمایشگاهی و انجام آزمایش روی خودش. در این جنبه از شخصیت او نیز رگه‌هایی از خودشیفتگی دیده می‌شود؛ او در گفتگو با پروفسور هایمر دینگر با ناامیدی از عدم تضمین «میراث» خود صحبت می‌کند. او اعتراف می‌کند که می‌ترسد دستاوردهایش «کوتاه‌مدت» باشند.
بااین‌حال، در پرده دوم، اقدامات او عمدتاً حول محور تصمیمات جیس متمرکز است.

ظاهر

ویکتور مردی سفیدپوست با قدی متوسط، پوستی روشن و خال‌های صورت، موی قهوه‌ای و چشمانی کهربایی است. در پرده اول، او یونیفرم دانشگاه پیلتوور را به تن دارد؛ شامل یک پیراهن آستین‌بلند زرشکی با دکمه‌های طلایی، جلیقه سفید با آستر خاکستری تیره و دکمه‌های سفید لوزی شکل. همچنین یک کراوات سفید بسته‌شده به گره الدریج دارد (برخلاف کراوات قرمز جیس – از این می‌توان نتیجه گرفت که کراوات‌ها نشانه جایگاه افراد در دانشگاه هستند، زیرا جیس دانشجو است و ویکتور دستیار رئیس دانشگاه). او همچنین شلوار و کفش‌های خاکستری تیره به تن دارد. در برخی صحنه‌ها، او از عصای چوبی استفاده می‌کند، اما در برخی دیگر بدون آن دیده می‌شود که نشان می‌دهد هنوز کاملاً به آن برای راه‌رفتن وابسته نیست.

معرفی شخصیت‌های انیمیشن آرکین | مَدی؛ خیانت نولِن

در پرده‌های دوم و سوم از فصل اول، ظاهر جسمانی ویکتور به‌وضوح وضعیت سلامتی او را منعکس می‌کند. موی او بلندتر و نامرتب‌تر است، ابروهایش تیره‌تر و سایه‌دارتر شده‌اند، و پوستش چنان رنگ‌پریده است که در برخی نورها ته‌مایه آبی به خود می‌گیرد. به دلیل کاهش وزن قابل‌توجه، لباس‌هایش بیشتر چروکیده به نظر می‌رسند. پیراهن زرشکی خود را با یک پیراهن قهوه‌ای راه‌راه که معمولاً آستین‌هایش تا آرنج بالا زده شده، عوض کرده است. جلیقه او نیز خاکستری و سفید با دنباله‌های بلندتر و طرحی زاویه‌دار در جلو شده است. او اکنون به‌جای عصا از یک چوب زیر بغل استفاده می‌کند که راه‌رفتن او را مختل کرده و وضعیت خمیده‌ای به او داده است.

ویکتور انیمیشن آرکین
در فصل دوم، زمانی که ویکتور از پیله هگزا کور بیرون می‌آید، بدن او به شکلی ماشینی تغییریافته است. چشمان او به‌صورت متناوب بین طیف وسیعی از رنگ‌ها تغییر می‌کنند. همانند پای و دست او در فصل اول، اکنون پوست او دارای بافتی فلزی به رنگ بنفش کدر است. در زیر این پوست، نور بنفش می‌تابد که در نواحی گونه‌ها به رنگ طبیعی پوست ویکتور محو می‌شود. فلز طلایی در سراسر پوست او پراکنده شده است، به‌ویژه در قسمت‌های بالاتنه، گردن، مفاصل و بازوها. او پتویی که جیس به او داده بود را به‌عنوان شنل می‌پوشد که این شنل در پرده اول لباس اصلی او محسوب می‌شود، به همراه عصایی که دارای بافت آلوده به آرکین است.

در پرده دوم

ویکتور اکنون موهای بلندتری دارد که در قسمت کنار گوش‌هایش به رنگ بلوند تغییر یافته‌اند. شنلی که در قسمت‌های ابتدایی دیده می‌شد، اکنون دور بدن او پیچیده شده و با کمربندهای سفید و تزیینات طلایی بسته شده است. عصای او اکنون بیشتر شبیه یک چوب‌دست شده است که دسته آن به شکلی دایره‌ای با تزیینات طلایی منحنی شده است.

ماشین هِرالد

در این فرم، صورت ویکتور به دو بخش تقسیم شده است تا فضایی برای “ماسک” هندسی در مرکز چهره او ایجاد کند. چشمان ماسک به رنگ نارنجی می‌درخشند و لبه‌های آن طلایی است؛ به همراه تزیینات طلایی متعدد دیگر در بخش‌هایی از بدن او مانند مچ‌ها، شانه‌ها، پشت و پاها. در این حالت، ویکتور بلندتر و لاغرتر به نظر می‌رسد، به‌گونه‌ای که نیم‌تنه او از ناحیه باسن تا حدی از پاهایش جدا شده و شکاف‌های بزرگی بین این دو قسمت دیده می‌شود.

معرفی شخصیت‌های انیمیشن آرکین | سینگد؛ دانشمند دیوانه

ویکتور همچنین یک دست سوم دارد که از پشتش بیرون‌آمده و به “چنگالی” سه انگشتی ختم می‌شود. هرکدام از انگشت‌ها دارای نوک‌های طلایی است و مرکز این چنگال یک دایره درخشان به رنگ بنفش دارد. این چنگال برای جادوهای آرکین استفاده می‌شود. عصای او اکنون کاملاً به یک چوب‌دست تبدیل شده است که در بالای آن یک “رون وحشی” قرار گرفته است. شنل او نیز به‌دور گردنش بسته شده و بخش داخلی پارچه آن به رنگ قرمز است.

قابلیت‌ها

ترکیب با هکس‌کور (Hex Core Hybrid):

پس از ترکیب‌شدن با هکس‌کور، ویکتور با بدنی منحصربه‌فرد ظاهر شد که نیمه ماشینی و نیمه‌انسانی بوده و با شیمِر (Shimmer) تقویت شده است. او ادعا کرد که دیگر احساس سرما نمی‌کند، بلکه به‌جای آن، انرژی در بدنش جریان دارد. پس از انجام فرایند سینج (Singed) و دریافت خون خاص وندر (Vander)، ویکتور دچار آخرین دگرگونی شد و تبدیل شد و قدرتی تقریباً الهی به دست آورد.

ویکتور انیمیشن آرکین

شفادادن (Healing):

یکی از اصلی‌ترین توانایی‌های ویکتور پس از ترکیب‌شدن با هکس‌کور، قدرت شفادادن بود. او می‌تواند با لمس پیشانی فرد، جادوی خود را به او منتقل کند و ذهن و بدن او را به سالم‌ترین حالت ممکن بازگرداند. او توانست فرم شدیداً جهش‌یافتة هاک (Huck) که تحت‌تأثیر شیمِر قرار داشت را به حالتی تقریباً سالم بازگرداند. همچنین، طاسی و مشکلات بینایی او را درمان کرد، به‌طوری که دیگر نیازی به عینک نداشت. او حتی توانست ذهن وندر را پس از چند روز مداخله درمان کند و sanity (عقل و آرامش) او را بازگرداند.

ارتباط آرکین (Arcane Connection):

پس از ترکیب‌شدن با تکنولوژی هکس، ویکتور و همچنین اسکای (Sky) به نظر می‌رسد که قادر به دیدن و درک آرکین هستند و می‌توانند از طریق استفاده بیش از حد از هکس‌تک (Hextech) آن را تغییر دهند.

ذهن جمعی (Collective Consciousness):

ویکتور پس از ترکیب‌شدن با هکس‌کور قادر است به ذهن همه‌ی افرادی که قبلاً آن‌ها را شفا داده است، دسترسی پیدا کند. او می‌تواند وارد ضمیر ناخودآگاه آن‌ها شود و با آن‌ها ارتباط برقرار کند. همچنین می‌تواند از طریق پیروانش که قبلاً درمان کرده است، ببیند و صحبت کند.

معرفی شخصیت‌های انیمیشن آرکین | ایشا؛ وفای خواهرانه

تکامل هکس‌تک (Hextech Evolution):

پس از طی‌کردن فرایند نهایی تکامل برای تبدیل‌شدن به “هِرالد”، ویکتور توانایی تکامل و تغییردادن پیروان خود را به دست آورد. او می‌تواند کسانی را که پیش‌تر درمان کرده است، به ماشین‌های زندة هکس‌تک تبدیل کند که دارای قدرت فوق بشری، سرعت، و مقاومت هستند. این افراد هویت خود را از دست می‌دهند و به بخشی از وجود ویکتور تبدیل می‌شوند، به‌عنوان امتدادی از بدن او.

دست‌کاری هکس‌تک (Hextech Manipulation):

در فرم نهایی “هِرالد”، ویکتور قادر است هکس‌کور را که قدرت دروازه‌های هکس را تأمین می‌کند، دوباره فعال کند. او این کار را از طریق چنگال هکس که به بدنش متصل است، انجام می‌دهد.

شناوری (Levitation):

در فرم نهایی “هِرالد”، ویکتور توانایی شناور شدن و حرکت با سرعت بالا در هنگام پرواز را دارد. او توانست جیس (Jayce) را از طریق تونلی که زیرزمین را به برج مرکزی پیلتاور متصل می‌کند، در عرض چند ثانیه حمل کند.

ویکتور انیمیشن آرکین

مقاومت پیشرفته (Enhanced Durability):

بدن جدید ویکتور به او امکان می‌دهد تا آسیب‌هایی را که برای انسان‌های معمولی مرگبار هستند، تحمل کند. او از صاعقه‌ای که توسط جیس به سمت او شلیک شد و از بدنش عبور کرد جان سالم به در برد، درحالی‌که هوشیاری فعال خود را حفظ کرد.

مخترع (Inventor):

با ذهنی درخشان، ویکتور قادر است اختراعات بی‌شماری انجام دهد، به‌ویژه دستگاه‌هایی که برای استفاده از جواهرات هکس‌تک طراحی شده‌اند.

چنگال هکس (Hexclaw):

چنگال هکس که به طور دائمی به پشت او متصل شده، یک بازوی اضافی است که قادر است پرتو نوری متمرکز از جادوی خالص شلیک کند. اگرچه در ابتدا به‌عنوان ابزاری برای ساخت‌وساز طراحی شده بود، در حال حاضر به‌عنوان پرتو مرگبار و همچنین ابزاری برای تعمیر تقویت‌های سایبرنتیک ویکتور استفاده می‌شود.

هکس‌کور (Hex Core):

یک دستگاه هکس‌تک خودآموز و تکامل یابنده است. این دستگاه می‌تواند با هر شرایطی سازگار شود و پتانسیل تبدیل‌شدن به یک موجود دارای هوش و آگاهی را دارد.

روابط

اسکای یانگ

اسکای یانگ و ویکتور از کودکی با یکدیگر آشنا بودند، اما تعاملات آن‌ها معمولاً مختصر و گذرا بود. هر دو به‌عنوان کودک در یک دره در زاون بازی می‌کردند، اما درحالی‌که اسکای کودکی فعال و اجتماعی بود، ویکتور تنها بود و بیشتر وقتش را صرف ساخت وسایل مکانیکی می‌کرد. در مواقعی که فرصتی برای تعامل پیدا می‌کردند، اسکای به اختراعات ویکتور علاقه نشان می‌داد و ویکتور نیز خوشحال می‌شد آن‌ها را به او نشان دهد.

معرفی شخصیت‌های انیمیشن آرکین | وارویک؛ گرگینه

در بزرگسالی، اسکای به‌عنوان دستیار در آزمایشگاه جیس و ویکتور کار می‌کرد. او یک دانشمند مشتاق بود که به ویکتور علاقه داشت. اسکای سعی می‌کرد با پیشنهاد همراهی با ویکتور هنگام بازگشت به خانه به او نزدیک‌تر شود، اما ویکتور که غرق در کارهایش بود، متوجه احساسات او نمی‌شد.

اسکای یک دفترچه یادداشت داشت که جزئیات تحقیقات مستقل او در آن نوشته شده بود. او قصد داشت این دفترچه را به ویکتور نشان دهد و از نظرات او بهره ببرد. اما روزی او وارد آزمایشگاه شد و ویکتور را در حال تلاش برای استفاده از هکس‌کور برای تبدیل بدنش دید. به نظر می‌رسید که ویکتور کنترل هکس‌کور را ازدست‌داده و در آستانه بلعیده‌شدن توسط آن بود. اسکای تلاش کرد او را از هکس‌کور دور کند تا جانش را نجات دهد. اما هکس‌کور اسکای را تجزیه کرد و از نیروی حیات او برای تقویت تحول ویکتور استفاده کرد و سپس خاموش شد.
وقتی ویکتور به هوش آمد، از مرگ اسکای عمیقاً ناراحت شد. دفترچه یادداشت اسکای به ویکتور نشان داد که او به‌خاطر تلاش‌های بی‌وقفه ویکتور برای بهتر کردن جهان به او احترام می‌گذاشت و از او الهام‌گرفته بود. مرگ اسکای باعث شد ویکتور بخواهد هکس‌کور را نابود کند، اما نتوانست این کار را انجام دهد.

ویکتور انیمیشن آرکین

ویکتور پس از پراکندن خاکستر اسکای در دره، به فکر خودکشی افتاد، اما توسط جیس از این کار بازداشته شد. ویکتور از جیس خواست تا قول دهد هکس‌کور را نابود کند، درحالی‌که خودش دفترچه اسکای را نگه داشت.
بعد از ادغام با هکس‌کور، ویکتور کشف کرد که آگاهی اسکای نیز با آن ادغام شده است و او اکنون قادر است اسکای را از طریق آرکین ببیند. هر دو می‌توانند به آگاهی و افکار افرادی که ویکتور با قدرت‌های جدیدش درمان می‌کند، دسترسی پیدا کنند.

سینجد (Singed):

ویکتور در کودکی با سینجد آشنا شد و ابتدا به این دانشمند کمک کرد تا یک موج‌سوار به نام ریو (Rio) را از مرگ نجات دهد. اما بعدها متوجه شد که سینجد به‌عمد دوزهای زیادی از مادة “شیمر” به ریو تزریق کرده است. از اقدامات بی‌رحمانه‌ی این دانشمند خشمگین شد و برای چندین سال از او جدا شد.
در طول بحران پیلت‌اور و زاون، ویکتور دوباره به سینجد مراجعه کرد تا راهنمایی بگیرد که چگونه هکس‌کور را برای درمان بیماری لاعلاج خود به کار گیرد. سینجد به او ویالی از مادة شیمر پیشنهاد کرد که پذیرش تغییرات هکس‌کور را برای بدن ویکتور آسان‌تر می‌کرد. سینجد ویکتور را تشویق به آزمایش روی خودش کرد؛ اما هشدار داد که این کار اصول جامعه‌ی علمی پیلت‌اور را نقض کرده و ممکن است باعث شود عشق و حمایت دوستانش را از دست بدهد و میراثش را لکه‌دار کند. ویکتور خود را دلداری داد و با خود گفت که حداقل جیس او را درک خواهد کرد. با پیروی از مشاورة سینجد، ویکتور تغییرات بزرگی در بدن خود ایجاد کرد که مسیر زندگی‌اش را برای همیشه تغییر داد.

سیسیل بی. هایمردینگر (Cecil B. Heimerdinger):

هایمر‌دینگر کسی بود که ویکتور را پیدا کرد و او را به پیلت‌اور آورد تا بتواند به شکلی بهتر به دنبال علاقه‌های خود به‌عنوان یک مخترع بپردازد. ویکتور احترام زیادی برای استادش قائل بود و در دوران تحصیلش در آکادمی پیلت‌اور، به دستیار مورداعتماد او تبدیل شد. بااین‌حال، ویکتور گاهی با ایده‌های هایمردینگر مخالفت می‌کرد، به‌ویژه مخالفت او با استفاده از جادو.
بااین‌وجود، ویکتور و جیس تالیس برای تجربه و خرد هایمردینگر احترام قائل بودند و اغلب برای پروژه‌ی هکس‌تک خود از او مشورت می‌گرفتند. پس از محاکمة جیس تالیس، ویکتور با هایمردینگر درباره‌ی نظریات جیس در مورد هکس‌تک گفتگو کرد و حتی پیشنهاد داد که هایمردینگر می‌تواند کار او را به پایان برساند. اما یوردل این پیشنهاد را رد کرد و اظهار داشت که جادو بیش از حد خطرناک است و بهتر است رها شود.

نقد فصل دوم سریال Arcane؛ قسمت چهارم | گرگینه باز می‌گردد

این مخالفت‌ها در نهایت به جایی رسید که هایمردینگر آزمایش هکس‌تک غیرمجاز اما موفق آن‌ها را کشف کرد. باوجود تحسین کارشان، او اصرار داشت که این آینده‌ی پیلت‌اور نیست. اما مل مداردا و باقی اعضای شورای پیلت‌اور فواید هکس‌تک را بسیار امیدوارکننده یافتند و نگرانی‌های هایمردینگر را نادیده گرفتند. در جشن دویستمین روز پیشرفت، جیس و ویکتور جواهر و دستگاه‌های هکس‌تک جدیدشان را به مخترع مشهور یوردل معرفی کردند. هایمردینگر تحت‌تأثیر کارشان قرار گرفت و به آن‌ها گفت که با دهه‌ای از تنظیم دقیق و مقررات، دستگاه‌ها برای استفاده عمومی آماده خواهند بود. این پیشنهاد، ویکتور را ناامید کرد.

اگرچه هایمردینگر با بیماری ویکتور همدردی کرد و سعی کرد با گفتن اینکه باید به دستاوردهایش افتخار کند او را آرام کند، ویکتور احساس می‌کرد که هنوز کارهای زیادی برای انجام دارد و از میراث خود ناراضی بود. هایمردینگر به‌عنوان یک یوردل نتوانست به‌درستی مفهوم فانی بودن انسان‌ها را درک کند و ویکتور را در تأملاتش درباره‌ی میرایی خود به‌درستی تسلی دهد.

جیس تالیس (Jayce Talis):

ویکتور به‌عنوان نمایندة آکادمی پس از انفجار در کارگاه جیس با این مخترع جنجالی آشنا شد. در ابتدا، او نسبت به جیس بی‌تفاوت بود و او را یکی دیگر از مخترعان بی‌پروا می‌دید که دست به آزمایش‌های خطرناک می‌زنند. اما پس از شنیدن در دادگاه درباره‌ی تلاش‌های جیس برای ایجاد هکس‌تک، به کار او علاقه‌مند شد.

ویکتور انیمیشن آرکین
ویکتور دفترچة جیس را از دور انداخته شدن نجات داد و به‌موقع به خانة جیس رسید تا او را از تلاش برای خودکشی نجات دهد. پس از صحبت درباره‌ی عدم اعتماد دیگران به آن‌ها به‌عنوان دانشمند و مشکلات مشابهشان، ویکتور جیس را تشویق کرد که کار روی هکس‌تک را ادامه دهد و به او قول داد که در این تلاش علمی او را همراهی کند.

طی همان شب، این دو مخترع موفق شدند مکانیزم مناسبی برای تثبیت کریستال‌های هکس‌تک طراحی کنند. اما تمام کریستال‌ها در آزمایشگاه هایمردینگر ذخیره شده بودند. جیس ویکتور را به‌عنوان شریک خود معرفی کرد و با استفاده از نسخه‌های کلیدهای آزمایشگاه استاد که در اختیار ویکتور بود، هر دو به آکادمی نفوذ کردند تا به آزمایشگاه هایمردینگر دسترسی پیدا کنند. هدف آن‌ها این بود که با آزمایش هکس‌تک، فرضیة خود را ثابت کنند. این در حالی بود که ویکتور با انجام این کار آینده‌ی شغلی خود را در آکادمی به خطر می‌انداخت.

در حین تلاش آن‌ها برای باز کردن درهای آزمایشگاه، مل مداردا آن‌ها را کشف کرد. ویکتور از جیس و کارش دفاع کرد. در نهایت، اطمینان جیس و ویکتور به مل که هکس‌تک می‌تواند عملی شود، او را متقاعد کرد که در این ماجراجویی شبانه به آن‌ها کمک کند.
بعد از اینکه آزمایش هکس‌تک آن‌ها ثابت کرد که هکس‌تک یک فناوری قابل‌اجرا است، شورای پیلت‌اور حمایت خود را از توسعه این تکنولوژی جدید اعلام کرد. ویکتور و جیس به تلاش مشترک خود برای نوآوری در پیلت‌اور ادامه دادند و ابتدا هگزگیت‌ها را ایجاد کردند. در دویستمین روز پیشرفت، آن‌ها برنامه‌ریزی کرده بودند تا کریستال‌های هکس‌تک تقویت‌شده خود را (همراه با دستکش‌های اطلس و هکس‌کلاو، فاز جدید هکس‌تک) به نمایش بگذارند.

نقد فصل دوم سریال Arcane | به‌زیبایی قسمت اول

علاوه بر این، ویکتور بیشتر ناامید شد از اینکه پس از ترفیع جیس به مقام عضو شورای پیلت‌اور، توجه او به سیاست‌ها منحرف شد. باوجوداینکه هر دو مسئول پیشرفت هکس‌تک بودند، ویکتور از کانون توجه دور می‌ماند و تمام ارائه‌های بزرگ را به جیس واگذار می‌کرد، به‌طوری‌که در نهایت جیس به‌عنوان “مرد پیشرفت” شناخته می‌شد.

باتوجه‌به وخامت وضعیت سلامت ویکتور به دلیل زندگی در زاون آلوده، او سعی کرد تا میراث خود را تثبیت کند (و شاید جان خود را نجات دهد) با ایجاد هکس‌کور. یک شب در حین کار در آزمایشگاه بیهوش شد و جیس بلافاصله وقتی از وضعیت وخیم ویکتور مطلع شد به ملاقات او در بیمارستان رفت. سپس، جیس به ویکتور در تحقیق درباره هکس‌کور کمک کرد. ادامه‌ی کار ویکتور با هکس‌کور باعث شد که جیس و ویکتور اختراع خود را به هایمردینگر نشان دهند، کسی که فوراً با آن مخالفت کرد و خواستار نابودی آن شد. جیس که نگران وضعیت وخیم ویکتور بود، در نهایت هایمردینگر را از شورای پیلت‌اور اخراج کرد—که بدین ترتیب هایمردینگر از شورای پیلت‌اور کنار گذاشته شد.

ویکتور انیمیشن آرکین
با تشدید تنش‌ها بین پیلت‌اور و زاون، دوستی ویکتور و جیس آسیب دید. ویکتور از اینکه جیس با مل مداردا موافقت کرد که ممکن است برای آمادگی در برابر جنگی احتمالی نیاز به سلاح‌های هکس‌تک داشته باشند، احساس توهین و جریحه‌دار شدن کرد. برای مدتی این موضوع باعث شد که ویکتور از جیس فاصله بگیرد و به طور خصوصی آزمایش‌ها خود را با هکس‌کور ادامه دهد و از جیس مخفی کند که از شیمر استفاده کرده و خود را آزمایش کرده است.

بعد از حادثة هکس‌کور که منجر به مرگ دستیارش اسکای شد، ویکتور احساس گناه کرد. این بار، جیس بود که از تلاش ویکتور برای خودکشی جلوگیری کرد، درست پس از اینکه از حمله به یک کارخانه شیمر بازگشته بود.

باوجوداینکه در پایین‌ترین نقاط زندگی خود قرار داشتند، ویکتور و جیس با هم آشتی کردند و از طریق شکست‌های مشترک خود پیوند برقرار کردند (با وسواس ویکتور نسبت به هکس‌کور که به طور فیزیکی کسانی که به او نزدیک بودند را مصرف می‌کرد و استفاده جیس از سلاح‌های هکس‌تک که منجر به مرگ تصادفی یک کودک از زاون شده بود). ویکتور از جیس خواست که هکس‌کور را نابود کند؛ چون خودش قادر به انجام این کار نیست، و ویکتور دوباره به جیس پیوست تا از او در پیشنهاد معاهده صلح با زاون در جلسه بعدی شورای پیلت‌اور حمایت کند.

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
6 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
night
پاسخ

یکی از بهترین تحولات شخصیتی رو داشت که تاحالا دیدم، واقعی کرکتر فوق العاده ایه

unknown
پاسخ

درباره ی اینکه ویکتور همونی بود که جون جیس رو تو بچگی نجات داد بگین. ویکتور مگه چقدر از جیس بزرگتره که تو کودکی جیس یه جادوگر بزرگه؟

ممد
پاسخ

داش تو که نصف داستان رو نفهمیدی ویکتور سفر کرد به دوران کودکی‌جیس‌تا زنده نگهش داره و اینکار رو‌چند بار تو جهان های مختف انجام داد و تو هرکدوم یه سنگ‌خاص بهش داد تا بلاخره جیس با یکی از اون سنگ ها هکس تک رو اختراع کنه‌این ویکتور مال جهان موازین که وقتی ذهن کل ادمارو‌ تسخیر کرد به علت نامشخصی باعث یه جور انفجار شده و همه مردن جز خودش بعد به اشتباهش پی برد و از این‌طریق سعی کرد به جیس اون جهان بفهمونه که جلوی خودش رو بگیره و در نهایت جیس با نشون دادن خاطرش از ویکتور موازی به ویکتور خودش باعث شد که ویکتور بیخیال شه

نازنین زهرا
پاسخ

آره همون جادوگره ک جون جیس رو نجات داد همون ویکتوره
واضح تر بخوام بگم اینه که اون جادوگری که تو قسمت آخر ریش اینا داشت همون ویکتور بود که از دنیای موازی اومده بود تا همه چیزو درست کنه

عبدالله محمدیان
پاسخ

عالی بود ولی در مورد فصل آخر توضیحات جسته‌گریخته‌ای داشت.

Aram
پاسخ

کاش در مورد رابطه ویکتور و جیس تو فصل دوم هم می‌نوشتید چون اصل ماجرا اون بود.