گزارشهای منتشرشده از پشت صحنه فیلم محبوب و موفق «اینتراستلار» ساخته کارگردان بزرگ کریستوفر نولان حاکی از آن است که پایانبندی اولیه و نخستین این اثر سینمایی، بسیار تلختر و غمانگیزتر از پایانی بوده که در نهایت روی پرده رفته است. جاناتان نولان، برادر کریستوفر نولان و همکار او در نگارش فیلمنامه این اثر، طی مصاحبهای اعلام کرده است که در پایانبندی نخستین فیلم، قهرمان داستان یعنی کوپر، جان خود را از دست میداده است.
به گفته او، در آن پایان، کرمچالهای که امکان سفر به کهکشان دیگر را فراهم میکرده، پس از ارسال اطلاعات حیاتی توسط کوپر منهدم شده و کوپر دیگر توان بازگشت به زمین را نداشته است. این پایان تلخ، بخشهای پر امید پایانی فیلم شامل سفر کوپر به درون کرمچاله و ورود به بعد پنجم را حذف میکرد و کوپر هرگز نمیتوانست به زمین بازگردد. البته جزئیات بیشتری در مورد این پایان تیره و تار منتشر نشده، ولی به نظر میرسد پیام بسیار متفاوتی را مخاطبان دریافت میکردند که شاید با روحیه امیدبخش فیلم سازگار نبود.
خوشبختانه کریستوفر نولان در نهایت پایانی امیدوارکننده و الهامبخش برای فیلمش انتخاب کرد که در آن قهرمان داستان موفق میشود مأموریت نجات بشریت را به انجام برساند و سرانجام به زمین بازگردد. به نظر میرسد کارگردان هوشمندانه پایانی خوش را برگزید تا پیام اصلی فیلم مبنی بر قدرت بیحد و حصر احساسات انسانی همچون عشق و ایثار و همچنین توانایی بشر در غلبه بر موانع ظاهراً ناگذرناپذیر، به بهترین شکل به مخاطب منتقل شود.
با وجود پیچیدگیهای علمی فراوانی که در فیلم وجود دارد، کریستوفر نولان توانسته بود روایتی عاطفی و امیدبخش را خلق کند که پایان تلخ اولیه میتوانست این ظرافت روایی را خدشهدار کند. در مجموع، اگرچه جزئیات چندانی از پایان غمانگیز اولیه منتشر نشده، اما با توجه به آنچه از فیلم نهایی در دسترس است، میتوان نتیجه گرفت که پایانی بسیار تلختر برای شخصیتهای داستان در نظر گرفته شده بود که خوشبختانه در نسخه نهایی جای خود را به پایانی امیدوارکننده و انسانی داد.
گفتنی است، فیلم اینتراستلار علیرغم پیچیدگیهای علمی و فنی بسیار، در نهایت یک درام خانوادگی قدرتمند و احساسی را روایت میکند. کوپر به عنوان نجاتدهنده بشریت، انگیزه اصلیاش از پذیرفتن این مأموریت سترگ، دوباره دیدن دخترش مورف و نجات دادن اوست. پیوند عاطفی عمیق میان پدر و دختر که حتی از مرزهای زمان و مکان هم فراتر میرود، یکی از محورهای اصلی فیلم به شمار میآید. بنابراین انتخاب پایانی که در آن کوپر هرگز نمیتوانست به زمین بازگردد و دخترش را دوباره ببیند، کاملاً خلاف روح اصلی داستان بود.
حتی اگر کوپر موفق میشد اطلاعات مورد نیاز را ارسال کند اما خودش گرفتار میماند، باز هم تلخی این پایان، تأثیرگذاری عاطفی آن را کاهش میداد. خوشبختانه کریستوفر نولان و برادرش با درایت کامل، پایانی شیرین و امیدبخش را برگزیدند که نه تنها پیام مثبت فیلم را منتقل میکند، بلکه پیوند عاطفی پدر و دختر را نیز به بهترین شکل به تصویر میکشد. علاوه بر این، پایان فعلی فیلم به لطف حضور عناصری مانند بعد پنجم، امکانات خلاقانه و هنری بسیار بیشتری را در اختیار فیلمساز قرار داد تا بتواند پیام متافیزیکی خود مبنی بر فراطبیعی بودن عشق را منتقل کند.
استفاده از عناصری چون دستکاری کردن زمان توسط کوپر، ارتباط برقرار کردن او با دخترش از طریق تلاطمهای گرانشی در گذشته و غلبه او بر محدودیتهای فیزیکی با کمک موجودات فرازمینی، همگی به پایان فیلم جذابیت و عمق بیشتری بخشیده است. بنابراین به نظر میرسد تصمیم کارگردان برای حذف پایان غمانگیز اولیه، انتخابی حکیمانه و آگاهانه بوده است تا هم پیام انسانی فیلم حفظ شود و هم امکانات هنری و خلاقانه بیشتری در اختیار داشته باشد تا یک شاهکار سینمایی را خلق کند که تأثیر عمیقی بر مخاطب بگذارد.
نظرات