معرفی بهترین انیمیشنهای تاریخ: آلیس در سرزمین عجایب
شاید امروز اسم آلیس در سرزمین عجایب (Alice in Wonderland) بین مردم شناخته شده باشد، اما از سال ۱۹۵۰ به قبل، چنین چیزی در فرهنگ عامه غربی مطرح نبود. شرکت والت دیزنی در حدود ۷۴ سال قبل و با اکران انیمیشنی با نام مشابه در سال ۱۹۵۱، قصهای اعجابآمیز و خیالانگیز را برای مردم تعریف کرد که در مورد یک دختر و گم شدن او در سرزمینی عجیب است.
هنگامی که امروز در مورد آلیس در سرزمین عجایب صحبت کنیم، احتمالا بیشتر افراد در هر قشر سنی، با آن آشنایی دارند. آلیس اسم دختری نوجوان است که رابطه خوبی با دنیای حوصلهسربر و روزمره واقعی ندارد. او میخواهد در جهان خاص خود زندگی کند و در این دنیا، به زندگی کردن در بین رویاهای خیالانگیز خود بپردازد. اما این داستان نمادین و ماندگار از کجا بین مردم شناخته شد و جایگاه خود را به عنوان یکی از ارکان ثابت فرهنگ عامه تثبیت کرد؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید حدود ۷۴ سال به گذشته سفر کرده و تاریخ را مرور کنیم.
آلیس در سرزمین عجایب یا Alice in Wonderland، نام سیزدهمین انیمیشن جریان اصلی شرکت والت دیزنی است که در سال ۱۹۵۱ روی پرده رفت. این انیمیشن درست مثل بسیاری از آثار دیگر دیزنی، داستانی اقتباسی دارد. سازندگان برای روایت این داستان به سراغ کتاب ماجراجوییهای آلیس در سرزمین عجایب نوشته لوئیس کارول رفتند که در سال ۱۸۶۵منتشر شده بود. خود شخص والت دیزنی روی ساخت اثر مورد بحث نظارت کامل داشت و بسیاری از مردم از اسم آن، به عنوان یکی از بهترین محصولات تاریخ دیزنی یاد میکنند.
اما در این بین یک نکته بسیار عجیب وجود دارد. شاید ما در سال ۲۰۲۵ از انیمیشن آلیس در سرزمین عجایب با عنوان یک اثر ماندگار یاد کنیم، اما در سال ۱۹۵۱ از این خبرها نبود. در آن زمان بسیاری از منتقدها (به خصوص منتقدهای بریتانیایی) به انتقاد از فیلم پرداختند و آن را یک اثر متوسط-ضعیف معرفی کردند. علاوه بر این، عملکرد اثر مورد بحث در گیشه هم خوب نبود و با وجود بودجه ۳ میلیون دلاری، تنها موفق به فروش ۲.۴ میلیون دلاری شد. به عبارتی سادهتر، Alice in Wonderland در اکران اولیه رسما یک شکست بزرگ بود.
ولی حدود ۲۰ سال بعد و زمانی که فرهنگ هیپیها و استفاده از مواد مخدر در فرهنگ غرب رونق پیدا کرد، توجه بسیاری از مردم به سمت آن منعکس شد. مخاطبین پس از گذشت حدود ۲۰ سال، تازه عاشق دنیای خیالانگیز و فانتزی آن شدند و ماجراجویی آلیس را از نگاه متفاوتی دیدند. همین موج جدید، باعث شد شرکت دیزنی در سالهای ۱۹۷۴ و ۱۹۸۱ دست به اکران مجدد آن بزند. در این اکرانهای مجدد، آلیس در سرزمین عجایب فروش اعجابآمیزی را تجربه کرد و توانست به یکی از موفقترین پروژههای تاریخ دیزنی تبدیل شود.
حالا و با گذشت از این بحثها، بیایید کمی در مورد داستان این انیمیشن صحبت کنیم. داستان از جایی شروع میشود که آلیس در یک روز تابستانی، در یک پارک واقع در کشور انگلستان، به خواهر خود گوش میدهد. خواهر آلیس در حال خواندن یک کتاب تاریخ است که هیچ جذابیتی برای خود او دارد. آلیس بدون اینکه خواهر خود را مطلع کند، در کنار یک رودخانه دراز میکشد و به فکر فرو میرود. او در خیال خود فکر میکند چه میشد اگر به جای زندگی در دنیای واقعیِ حوصلهسربر، زمانش را در یک دنیای فانتزی میگذراند.
آلیس در سرزمین عجایب، چیزهایی را پیدا میکند که حتی در عمیقترین رویاهای خود نیز مشاهده نمیکرد
درست در زمانی که آلیس غرق این فکرها بود، صحنه عجیبی میبیند: یک خرگوش سفید با عینک و جلیقه قرمز که یک ساعت جیبی طلایی و بزرگ دارد. خرگوش مذکور به شکل عجیبی شروع به صحبت کردن میکند و میگوید که بسیار دیر کرده است. همه این جزئیات در کنار یکدیگر توجه آلیس را به خود جلب میکنند و باعث میشوند که او به دنبال خرگوش راه بیفتد. در نهایت او به همراه خرگوش سخنگو وارد لانه خرگوشها میشود و زندگی وی برای همیشه تغییر پیدا میکند.
اما داخل لانه خرگوش هیچ شباهتی به یک لانه خرگوش معمولی ندارد. محیط داخلی آنجا با وسایل گران قیمت پر شده و یک در بسیار کوچک نیز در گوشه اتاق به چشم میخورد؛ دری که سر آلیس هم به زور از آن رد میشود. یک دارکوب که در همان اطراف حضور دارد به آلیس میگوید که نوشیدن محتویات یک بطری که روی میز قرار دارد، به او کمک خواهد کرد. پس از کلی چالش و و دردسر، دخترک سردرگم به اندازهای کوچک میشود که قابلیت رد شدن از در کوچک را به دست میآورد.
پس از گذر از در مذکور، داستان آلیس در سرزمین عجایب تازه آغاز میشود. آلیس در مدتی کوتاه به آرزوی خود میرسد و از دنیای واقعی کسلکننده فاصله میگیرد. در عوض، او پا به دنیایی فانتزی و عجیب میگذارد که ساکنین آن، حتی در عمیقترین رویاهای دخترک هم وجود ندارند. ولی خب این سرزمین عجایب تهی از دردسر و تهدید نیست و آلیس خیلی سریع به این نتیجه میرسد که شاید برای آنجا ساخته نشده. با این حال، او در این بین دوستان زیادی پیدا میکند و به تدریج به آنجا و ساکنین آن خو میگیرد؛ اما همه آنها آنطور که به نظر میرسند مهربان و پاکنیت نیستند.
در انیمیشن آلیس در سرزمین عجایب، ساختار روایی برخلاف الگوهای رایج آثار کلاسیک دیزنی، از نظم خطی و هدفمند فاصله میگیرد و به شکلی آگاهانه، منطق رؤیایی و بیثبات ذهن کودک را بازآفرینی میکند. روایت فیلم بر پایهی زنجیرهای از رخدادهای مستقل و گاه بیارتباط است که تنها نخ پیوند دهندهی آن، حضور و تجربههای آلیس در جهانی غیرقابل پیشبینی است. این شیوهی روایت، بازتابی از فضای اثر اصلی لوئیس کارول محسوب میشود که در آن عقل و منطق انسانی جای خود را به بازیهای ذهنی و پارادوکسهای فلسفی میدهند.
در نتیجه، تماشاگر نه شاهد یک مسیر قهرمانانهی کلاسیک، بلکه ناظر بر سفری ذهنی و درونی است؛ سفری که بیش از آنکه دربارهی پیروزی یا شکست باشد، دربارهی شناخت خویشتن و مواجهه با بینظمیهای جهان است. همین رویکرد باعث شده تا آلیس در سرزمین عجایب نه صرفاً یک انیمیشن کودکانه، بلکه تجربهای سورئال و فلسفی تلقی شود که درک آن با گذر زمان ژرفتر و چندلایهتر به نظر میرسد.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Disney.fandom
اعترافات جنجالی یوتیوبرهای فارسی؛ میزگیم با بیگزموگ
نظرات