معرفی بهترین انیمیشنهای تاریخ: عصر یخبندان ۱
انیمیشن عصر یخبندان ۱ که اولین دفعه در سال ۲۰۰۲ اکران شد، یکی از خاطرهسازترین و به یاد ماندنیترین انیمیشنهایی است که در دوران کودکی، به طور مرتب آن را تماشا میکردیم. این اثر که بنیانگذار یکی از بزرگترین فرنچایزهای دنیای انیمیشن شد، ما را نزدیک به ۲۰,۰۰۰ سال به گذشته میبرد و روایتگر زندگی حیواناتی است که در دوره یخبندان بزرگ سعی دارند زنده بمانند.
کره زمین در طی عمر طولانی مدت خود، میزبان بلایا و رویدادهای طبیعی متعددی شده که هنوز از بسیاری از آنها بیخبر هستیم. اما یکی از این رویدادها که بسیاری از افراد با آن آشنایی دارند، عصر یخبندان یا Ice Age است. طبق اطلاعات موجود، این دوران سخت حدود ۲.۶ میلیون سال پیش آغاز گردید و نزدیک به ۲۰,۰۰۰ تا ۱۰,۰۰۰ سال پیش ادامه داشت. انیمیشن Ice Age هم که در موردش صحبت میکنیم، داستان خود را در اواخر این دوره به تصویر میکشد. شخصیتهای اصلی داستان که سه حیوان هستند، سعی دارند در این شرایط سخت زنده بمانند و در این راه، با یک پسربچه همراه میشوند.
اما قبل از اینکه بیشتر در مورد داستان Ice Age 1 صحبت کنیم، بیایید نگاهی دقیقتر به جزئیات ساخت آن بیندازیم. همانطور که گفته شد، این اثر اولین دفعه در سال ۲۰۰۲ روی پرده رفت و اولین انیمیشن بلندی بود که استودیو Blue Sky ساخته است. استودیو Blue Sky با همکاری شرکت 20th Century Fox دست به ساخت این فیلم زد و در روند توسعه، تغییرات زیادی را به وجود آورد. جالب است بدانید که این عنوان در ابتدا قرار بود یک انیمیشن دوبُعدی باشد و توسط استودیو Fox Animation ساخته شود. ولی رفته رفته همه چیز جدیتر شد تا پروژه به یک انیمیشن سینمایی پرهزینه و سهبُعدی تبدیل شود.
با وجود تمام چالشهایی که ساخت عصر یخبندان ۱ به همراه داشت، این انیمیشن در نهایت روی پرده رفت و از قضا هم فروش خوبی داشت و هم مورد توجه منتقدین و رسانهها قرار گرفت؛ به گونهای که حتی برای دریافت بهترین انیمیشن سال مراسم اسکار هم نامزد شد. با وجود اینکه سازندگان بودجهای حدود ۶۰ میلیون دلار برای پروژه در نظر گرفته بودند، Ice Age 1 در نهایت بیش از ۳۸۳ میلیون دلار فروخت و به یک اثر پرسود تبدیل شد. شرکت 20th Century Fox هم که به محبوبیت این فرنچایز پی برده بود، تصمیم گرفت آن را گسترش دهد و دنبالهها، اسپین-آفها و بازیهای ویدیویی متعددی از آن منتشر کند.
اما آنچه که بیش از هر چیزی باعث جذابیت یک انیمیشن سینمایی میشود، داستان و شخصیتپردازی آن است. انیمیشن عصر یخبندان ۱ داستانش را در شرایطی آغاز میکند که همه حیوانات در حال سفر به جنوب هستند. آنها میدانند که یک طوفان جدید از سرما در راه است و چارهای به غیر از فرار باقی نمانده. در این شرایط یک تنبل غولپیکر و بامزه به اسم سید (Sid) از خانواده خود عقب میماند و جانش در خطر میافتد. در همین حین، یک ماموت پشمالو و بداخلاق که جان سید را در خطر میبیند، تصمیم میگیرد او را نجات دهد و این کار را هم میکند. پس از این رویداد، ماموت مذکور که منی (Manny) نام دارد تصمیم میگیرد به تنهایی به سفرش به سمت جنوب ادامه دهد؛ اما سید او را رها نمیکند و پیشش میماند.
یکی از پیامهای انیمیشن عصر یخبندان ۱ زندگی چند موجودی است که به غیر از تضاد، هیچ نسبتی با هم ندارند
در طرف دیگر داستان، یک قبیله از آدمها به گروهی از ببرهای دندانخنجری حمله میکنند و بخشی از آنها را میکشند. منتها رئیس ببرهای دندانخنجری که سوتو نام دارد، تصمیم میگیرد از انسانها انتقام گرفته و بچه رئیس قبیله را بکشد؛ یک پسرِ نوزاد که با اسم روشن معرفی میشود. سوتو برای این کار بهترین عضو گروهش یعنی دیگو را انتخاب میکند و به او میگوید که باید روشن را بگیرد و او را زنده برگرداند. دیگو هم که برای این کار مصمم بود، با قاطعیت تمام به سمت قبیله انسانها میرود؛ ولی نقشه آنطور که باید پیش نمیرود.
در این نقطه از داستان منی و سید به خاطر روشن با دیگو برخورد میکنند. دیگو تا مدتها به سوتو وفادار است و میخواهد با دوز و کلک، روشن را پیش او ببرد. منتها دیگو نه تنها با منی و سید دوست میشود، بلکه به پسربچه هم علاقه خاصی پیدا میکند. همه این موارد سبب میگردند دیگو به همنوعهای خود پشت کند و خانواده جدیدش را بپذیرد. در ادامه این سه نفر در مقابل سایر ببرهای دندانخنجری ایستادگی میکنند و با کشتن و فراری دادنشان، روشن را به آغوش گرم خانواده بازمیگردانند. منی، سید و دیگو هم که به بهترین دوستان هم تبدیل شدند، یک مثلث افسانهای را تشکیل میدهد و مثل سایرین، به سمت جنوب میروند تا از سرما تلف نشوند.
در عصر یخبندان ۱ یکی از مهمترین جنبههای روایی، شکلگیری گروهی نامتجانس از شخصیتها است. ترکیب یک ماموت منزوی و محتاط، یک تنبل پرحرف و بامزه و یک ببر دندانخنجری با گذشتهای پر از تضاد، ساختاری کمسابقه در آثار انیمیشن آن زمان ایجاد کرد. این تفاوتهای بنیادین میان شخصیتها، نه تنها منبعی سرشار از طنز و موقعیتهای بامزه فراهم آورد، بلکه بستری برای تحول در روابط میان آنها شد. به این ترتیب، روایت فیلم نشان داد که حتی موجوداتی با طبیعت و اهداف کاملاً متفاوت، میتوانند در شرایط دشوار با یکدیگر همراه شوند و نوعی خانوادهی جایگزین را شکل دهند؛ مفهومی که به یکی از پیامهای کلیدی فیلم نیز بدل شد.
راستی زمانی که در مورد Ice Age صحبت میکنیم، نباید اسکرت را از یاد ببریم. در کنار خط اصلی روایت، حضور شخصیتی به نام اسکرت به یکی از عناصر ماندگار عصر یخبندان ۱ تبدیل شد. این سنجاب کوچک که تنها دغدغهاش حفظ یک بلوط است، در ظاهر هیچ ارتباط مستقیمی با داستان اصلی ندارد، اما در عمل به ستون طنز فیلم بدل میشود. ماجراهای کوتاه و اغلب پرهرج و مرج او، با ریتمی خاص در دل روایت اصلی قرار گرفته و نوعی تنوع و سرگرمی مضاعف برای مخاطب ایجاد میکند. نکته قابل توجه اینجا است که اسکرت بدون حتی یک خط دیالوگ، توانست شخصیتی فراموشنشدنی بیافریند و به نماد غیررسمی مجموعه Ice Age بدل شود. این موفقیت نشان میدهد که روایت بصری و طراحی دقیق حرکات، تا چه اندازه در خلق شخصیتهای محبوب و ماندگار تأثیرگذار است.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Iceage.fandom
چطوری پارتنر گیمر پیدا کنیم؟ میزگیم ازدواجی با سایه و حمید
نظرات