معرفی بهترین انیمیشنهای تاریخ: پاندای کونگ فوکار ۲ + تماشای رایگان
پس از اینکه پو به شکل غیرمنتظرهای به جنگجوی اژدها تبدیل شد و لیاقت خود برای این عنوان را ثابت کرد، زمان یک چالش جدید فرا رسیده بود. شرکت دریمورکس هم که از موفقیتهای قسمت ابتدایی حسابی راضی به نظر میرسید، تصمیم گرفت در سال ۲۰۱۱ انیمیشن پاندای کونگ فوکار ۲ را اکران کند و در داستان آن، یکی از بهترین ویلنهای تاریخ انیمیشن یعنی لرد شِن را به تصویر بکشد.
نسخه ابتدایی پاندای کونگ فوکار ۱ موفقیت محض بود. این انیمیشن سینمایی که در سال ۲۰۰۸ اکران شد، یکی از بزرگترین و محبوبترین فرنچایزهای تاریخ سرگرمی را به وجود آورد و باعث شد که شرکت دریمورکس به درآمد هنگفتی برسد. در چنین شرایطی، طبیعی است که شرکت سازنده به دنبال ساخت قسمتهای جدید برود و از طریق ادامه داستان فروش بیشتری داشته باشد. در حالی که بیشتر دنبالهها از نسخه اورجینال ضعیفتر عمل میکنند و بیشتر با محوریت کسب درآمد اکران میشوند، دومین قسمت Kung Fu Panda خیلی سریع خلاف این موضوع را ثابت کرد.
هنگامی که انیمیشن پاندای کونگ فوکار ۲ در سال ۲۰۱۱ روی پرده رفت، منتقدها و مخاطبین شیفته آن شدند. نسخه دوم نه تنها از لحاظ جلوههای بصری عملکرد خیلی بهتری داشت، بلکه از نظر داستانسرایی و عمق بخشیدن به شخصیتها هم خیلی بهتر بود. پس از دریافت نمرات مثبت، Kung Fu Panda 2 توانست با بودجه ۱۵۰ میلیون دلاری، ۶۶۵.۵ میلیون دلار بفروشد و فروش بیشتری را نسبت به نسخه اول تجربه کند. البته بودجه ساخت شماره اول حدود ۲۰ میلیون دلار کمتر بود و از لحاظ سود خالص، این دو انیمیشن تفاوت چندانی با هم ندارند.
منتها اگر سری به جامعه طرفدارها و مخاطبین بزنید، متوجه میشوید که بیشتر مردم، پاندای کونگ فوکار ۲ را بهترین نسخه مجموعه میدانند. در قسمت اول تای-لانگ به عنوان یک ویلن به یاد ماندنی در داستان حضور داشت و در نهایت، از پو شکست خورد. منتها در قسمت دوم، لرد شن با صداگذاری گری الدمن افسانهای به داستان اضافه شد و رنگ تازهای به داستانسرایی بخشید. علاوه بر جذابتر بودن ویلن اصلی، فیلمنامه به تمام شخصیتها عمق بیشتری داد و باعث شد مردم بیش از پیش با آنها و زندگیشان ارتباط برقرار کنند و به همدردی بپردازند.
اما چه چیزی باعث میشود که لرد شن را تا این حد سطح بالا معرفی کنیم؟ برای پی بردن به این موضوع بهتر است نگاهی به خلاصه داستان پاندای کونگ فوکار ۲ بیندازیم. سالها پیش، فرمانرواهای شهر گانگمن که طاووس بودند، از پودر سیاه برای آتشبازی و سرگرم نگه داشتن مردم استفاده میکردند. با این حال، پسر آنها که شِن نام داشت، به کارکرد دیگری از پودر سیاه رسید. او متوجه شد که میتواند از پودر سیاه (همان باروت) به اشکال دیگری استفاده کند و با آنها سلاح بسازد.
پدر و مادر شن هنگامی که متوجه افکار خصمانه او شدند، تصمیم گرفتند از راهنماییهای یک پیشگو استفاده کنند. منتها حرفهای این پیشگو روایتگر اتفاقات ترسناکی بود. او اظهار کرد که اگر شن افکارش را عملی کند و در این مسیر قدم بردارد، در نهایت توسط یک مبارز «سیاه و سفید» از بین خواهد رفت. لرد شن هم که متوجه شد منظور از مبارز سیاه و سفید یک پاندا است، تصمیم گرفت یک نسلکشی بزرگ در سرزمین چین راه بیندازد و تمام پانداهای ساکن آن را بکشد.
هرچند که پدر و مادر لرد شن او را از شهر گانگمن طرد کردند، اما شخصیت منفی پاندای کونگ فوکار ۲ در نهایت به خواستههای خود رسید و توانست با استفاده از باروت سلاح و توپهای جنگی بسازد. در طرف دیگر داستان، پو که خود را به عنوان جنگجوی اژدها تثبیت کرده بود، به همراه دوستانش به مبارزه با خلافکارها میپردازد و سعی دارد آرامش را در «دره صلح» نگه دارد. منتها استاد شیفو از این رویکرد راضی نیست و اعتقاد دارد که پو هنوز به آرامشِ درونی نرسیده. یکی از مهمترین دلایل فقدان آرامشِ درون، به گذشته پو مربوط میشود که تصور مشخصی از آن ندارد.
همین بحران هویتی باعث میشود پو علاوه بر مبارزه برای شکست دادن لرد شن، به دنبال داستان اصلی خود برود. او دوست دارد از گذشته حقیقی خویش آگاهی پیدا کند و والدین اصلیاش را بشناسد. دنبال کردن سرنخها، جنگجوی اژدها را به نکات جالبی میرساند و متوجه میشود که دلیل اصلی یتیم شدن وی، خرابکاریهای طاووس پلید است. لرد شن برای جلوگیری از پیشگویی یک نسلکشی بزرگ برای پانداها راه میاندازد و خانواده اصلی پو، در طی این سلاخی عظیم از هم میپاشند.

لرد شن بدون شک یکی از بهترین و عمیقترین ویلنهای تاریخ انیمیشن است
در انیمیشن پاندای کونگ فوکار ۲، مفهوم دروننگری نقشی بنیادین در مسیر تحول شخصیت اصلی ایفا میکند. در ادامهی سفر قهرمانانهی پو، او درمییابد که غلبه بر دشمنان بیرونی تنها زمانی ممکن است که نخست بر آشوب درونی خود فائق آید. فیلم از خلال روایت نمادین خود، نشان میدهد که قدرت حقیقی نه در نیروی جسمانی، بلکه در آرامش و خودشناسی نهفته است.
دروننگری در این اثر، هم بهعنوان یک آموزهی فلسفی شرقی و هم بهعنوان محرک روایی عمل میکند. پو، پس از مواجهه با گذشتهی تلخ خود و آگاهی از سرنوشت خانوادهاش، از مرحلهی انکار و خشم عبور کرده و به پذیرش میرسد. این فرایند، نقطهی اوج روانی داستان است؛ جایی که قهرمان درمییابد برای یافتن صلح در جهان، باید نخست درون خویش را به تعادل برساند.
کارگردان با تلفیق حرکتهای رزمی، تصاویر آرام و موسیقی ملایم، مفهوم دروننگری را از سطح گفتار به سطح تصویر ارتقا داده است. در پایان، لحظهی رسیدن پو به «آرامش درونی» نهتنها پیروزی او بر لُرد شن را ممکن میسازد، بلکه پیام مرکزی فیلم را نیز آشکار میکند:«در جهانی سرشار از آشوب و نبرد، تنها کسی پیروز است که درون خود را شناخته باشد.»
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Kungfupanda.fandom


نظرات