رنگو (Rango) که یک انیمیشن تحسین‌شده با حال و هوای فیلم‌های وسترنی است، یکی از متفاوت‌ترین و جذابیت‌ترین انیمیشن‌هایی به شمار می‌رود که دنیای سینما به خود دیده. داستان این اثر در مورد یک آفتاب‌پرست خانگی اما خیال‌پرداز است که جانی دپ به عنوان او صحبت می‌کند. این آفتا‌ب‌پرست که به شکل اتفاقی سر از یک شهر بی‌آب و علف در می‌آورد، برای همیشه مسیر زندگی خود و سایر حیوانات را تغییر می‌دهد.

بیش‌تر انیمیشن‌هایی که در دوره مدرن سینما به موفقیت می‌رسند، معمولا به یک فرمول همیشگی پایدار هستند و زیاد ریسک نمی‌کنند. اما در میان این آثار که خطر ریسک را به جان نمی‌خرند، یک سری آثار مثل رنگو وجود دارند که با فرمول‌شکنی، راه جدیدی را برای فیلم‌های پس از خود به وجود می‌آورند. حال شاید با خود بپرسید مگر Rango چه اقداماتی انجام می‌دهد که آن را یک انیمیشن ساختار شکن می‌دانیم؟ برای این سوال پاسخ‌های زیادی وجود دارد که در راس آن‌ها استفاده از چند سبک متفاوت قرار دارد.
انیمیشن Rango اولین دفعه در سال ۲۰۱۱ و توسط شرکت پارامونت پیکچرز به اکران درآمد. این فیلم با بودجه ۱۳۵ میلیون دلاری توانست بیش از ۲۴۶ میلیون دلار در سراسر دنیا بفروشد که نه یک شکست محسوب می‌شود و نه یک موفقیت محض. اما آنچه که باعث می‌شود با این حجم از تحسین در مورد رنگو صحبت کنیم، ربطی به موفقیت یا عدم موفقیت تجاری آن ندارد. منتقدین و مردم این اثر را دوست داشتند که نتیجه آن جوایز متعددی از جمله اسکار بهترین انیمیشن بلند شد. علاوه بر این، موفقیت‌های Rango شرکت پارامونت پیکچرز را متقاعد کرد بخش پارامونت انیمیشن را ره‌اندازی کرده و تمرکز بیش‌تری روی این عرصه بگذارد.

داستان انیمیشن رنگو در مورد یک آفتاب‌پرست خانگی با اسمی مشابه است که در آکواریوم خود حسابی خیال‌پردازی می‌کند. او تمام عمر خود را در کنار صاحبش زندگی کرده و چیز زیادی در مورد دنیای بی‌رحم بیرون نمی‌داند. منتها یک روز که به همراه صاحبش در حال گذر از جاده است، از ماشین بیرون افتاده و خود را در یک بیابان گرم، خشک و بی‌آب و علف تنها پیدا می‌کند. او که چاره‌ای در مقابل خود نمی‌بیند، تصمیم می‌گیرد با دنبال کردن سایر حیوانات راه شهری را در پیش بگیرد که درت (Dirty) نام دارد.

درت اسم یک شهر کوچک با ساکنینی است که همه آن‌ها را حیوانات و به خصوص خزنده‌ها تشکیل می‌دهند. این شهر کوچک چند وقتی است که به مشکل بزرگی برخورده و منبع آب زیادی برای آن باقی نمانده. به همین دلیل اکثر حیوانات شهر می‌خواهند درت را ترک کنند تا در جست‌وجو زندگی بهتر به جایی بروند که آب دارد. اما رنگو که چاره دیگری ندارد، تصمیم می‌گیرد در شهر باقی بماند و خود را به عنوان یک آفتاب‌پرست سرسخت و خشن معرفی کند. او به شکل اتفاقی یک عقاب خطرناک را می‌کشد و این موضوع، باعث می‌شود مردم شهر او را قهرمان خود بدانند و آفتاب‌پرست دروغگو را به کلانتر شهر تبدیل کنند.

اما رنگو آن قهرمانی نیست که مردم درت منتظر بودند. او نه توانایی حل کردن مشکل آب را دارد و نه می‌تواند تهدید جدید شهر یعنی یک مار خطرناک به اسم جیک را کنترل کند. تا زمانی که عقاب مذکور زنده بود جیک هم جرات نمی‌کرد به شهر نزدیک شود، ولی با کشته شدن شکارچی پرنده مانعی برای جیک باقی نمی‌ماند. شرایط برای آفتا‌ب‌پرست بیچاره رفته‌رفته سخت‌تر می‌شود و مردم هم به تدریج به بی‌کفایتی‌های او پی می‌برند. منتها در همین شرایط رنگو تصمیم می‌گیرد رویکردش را عوض کند و با تکیه کردن بر توانایی‌هایی که واقعا دارد، به مردم درت کمک رساند.

انیمیشن رنگو

رنگو به کلانتر شهر درت تبدیل می‌شود، اما به تدریج اعتبارش را نزد مردم شهر از دست می‌دهد

معرفی بهترین شخصیت‌های انیمیشن | رنگو

یکی از نقاط عطف اصلی انیمیشن Rango به صداگذاری جانی دپ در قالب نقش اصلی مربوط می‌شود. جانی دپ با صحبت کردن به جای رنگو شاهکار کرد و شخصیتی را به وجود آورد که می‌توانیم تا مدت‌ها و بدون خستگی در مورد جذابیت‌های وی صحبت کنیم. جانی دپ نقش شخصیت مذکور را به طوری ایفا کرد که بتوانیم به خوبی درگیری‌های درونی، ترسو بودن و ناپایداری شخصیت او را حس نماییم. Rango رفته‌رفته خود را بیش‌تر در دل تماشاچی جا می‌دهد و عامل اصلی این تغییر عقیده، خود جانی دپ است.

اما نکته جالب دیگری که در مورد انیمیشن مورد بحث وجود دارد، به کارگردان آن و سبک متفاوت وی مربوط است. کارگردان انیمیشن رنگو بر عهده گور وربینسکی بود که سابقه ساخت سه‌گانه ابتدایی دزدان دریایی کارائیب، حلقه و شکار موش را در کارنامه داشت. نگاه کردن به اسم همین آثار به خوبی می‌تواند توانایی و طیف تنوع او در فیلم‌سازی را به ما نشان دهد. اما با وجود تمامی این آثار، واقعا می‌توان Rango را اوج هنر کارگردانی او دانست.
انیمیشن رنگو با وجود اینکه ۱۰۷ دقیقه بیش‌تر به طول نمی‌انجامد، اما در همین مدت کوتاه چندین بار سبک عوض می‌کند. گور وربینسکی در حین داستان به سراغ سبک‌های وسترن، اکشن، ماجراجویی و کمدی می‌رود و به شکل هر چه استادانه‌تر ویژگی‌های آن‌ها را به کار می‌گیرد. علاوه بر این، کارگردان اثر در حین داستان‌سرایی و به روش‌های مختلف به فیلم‌های ماندگار تاریخ سینما مثل یک مشت پر دلار، روزی روزگاری در غرب و محله چینی‌ها اشاره می‌کند؛ آثاری که از قضا منابع الهام وربینسکی هم به شمار می‌روند.

نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاه‌های خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.

منبع: Rango.fandom


بتلفیلد 6 کالاف دیوتی

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها