بامبی یک گوزن جوان و بازیگوش است که در ابتدا در سایه مراقبت مادرش بزرگ شد. اما رفته رفته خطرهای جنگل و ریسکهایی که در گوشه گوشه آن وجود داشت، باعث گشتند او به زندگی سختتری دچار شود. اما خب گوزن جوان در مقابل این سختیها ایستاد و یکی از الهامبخشترین داستانهای تاریخ دیزنی را به وجود آورد.
بامبی نام شخصیت انیمیشن Bambi است که در سال ۱۹۴۲ اکران شد و یکی از اولین انیمیشنهای طولانی دیزنی بود. این شخصیت در واقع یک گوزن جوان است که چند وقت ابتدایی زندگی خود را زیر سایه مادرش بزرگ شد و دوران خوبی داشت. او بیشتر وقتش را با دوستان نزدیکش با نامهای تامپر و فلاور میگذراند؛ شخصیتهایی که به ترتیب یک خرگوش و یک راسو (البته یک راسوی خوشبو) هستند. بامبی پس از مدتی یک گوزن مونث جوان به اسم فلین (Faline) را ملاقات میکند و در همان نگاه اول، عاشقش میشود.
شخصیت اصلی انیمیشن Bambi به تمام این دوستان خوب نیاز داشت؛ چرا که زندگیاش خیلی سریع دست خوش تغییرات فراوانی شد. او باید با چالشها موجود در جنگل مقابل میکرد و از پس آنها بر میآمد. بامبی به عنوان شاهزاده بعدی جنگل انتخاب شده بود و این موضوع، فشار روحی زیادی روی شانههایش میگذاشت. علاوه بر این، مرگ مادر او هم اتفاق غمانگیزی بود که بدون شک یکی از تاثیرگذارترین صحنههای تاریخ انیمیشن است.
اما بامبی هم درست مثل بسیاری از آثار دیگر دیزنی، از روی یک منبع اقتباسی درست شده است. والت دیزنی ایده ساخت این انیمیشن را از روی رمان معروفی به اسم بامبی، یک زندگی در جنگل (Bambi, a Life in the Wood) برداشت که حدود دو دهه قبل به انتشار رسیده بود. نویسنده این رمان یک هنرمند اتریشی به اسم فلیکس سالتن است که با انتشار آن در سال ۱۹۲۳، به معروفیت و موفقیت زیادی رسید.
اما اگر بخواهیم بیشتر در مورد خود بامبی توضیح دهمیم، باید بدانید که او بدون شک یکی از نمادهای شرکت بزرگی دیزنی است. ما میتوانیم اسم او را در کنار چهرههای شناخته شده دیگری مثل میکی ماوس و دونالد داک بگذاریم که در حدود یک قرن اخیر، همواره به عنوان نماد این شرکت بزرگ ظاهر شدهاند. بامبی درست مثل سایر همسنهای خود پر از انرژی و کنجکاوی بود و هر روز صبح به امید ماجراجوییهای جدید و یاد گرفتن درسهای تازه آغاز میکرد. خلق و خوی این گوزن جوان به گونهای بود که حتی با گذر زمان، او هیچ وقت شادابی و نشاط دوران کودکی را از دست نداد.
در فیلم ابتدایی بامبی که در سال ۱۹۴۲ اکران شد، ما داستان زندگی این شخصیت از زمان تولد تا مقطع بزرگسالی را مشاهده میکنیم. هنگامی که او چشم به جهان گشود، تمام ساکنین جنگل دور هم جمع شدند تا تولد شاهزاده جدید را جشن بگیرند. این شخصیت از همان دوران کودکی رابطه نزدیکی با مادرش داشت و او را به عنوان تبلوری از اوج زندگی میدید. مادر بامبی در طی مدت زمانی که پیش وی گذراند درسهای بزرگی به او داد. اما در میان این درسها یک مورد به خصوص از سایرین مهمتر بود: ترس از موجودی به نام انسان.
مادر بامبی همیشه به پسر کوچکش گوشزد میکرد که انسانها موجودات خطرناک و بیرحمی هستند. آنها حیوانات را بدون ملاحظه و صرفا برای سرگرمی میکشند و تکهتکه میکنند. این ترس بالاخره بر زندگی مادر شاهزاده جنگل تاثیر گذاشت و باعث مرگ او شد. یک روز که این دو نفر کنار هم بودند و برای خوردن علفهای تازه به بیرون قدم زدند، اتفاق تلخی رخ داد. یکی از همین انسانهای خطرناک گوزن مادر را کشت تا به غذای لذیذی برای موجود دو پا تبدیل شود. هرچند که بامبی هم در آن میان احساس خطر میکرد، به هر شیوهای که بود راه فرار را در پیش گرفت تا به پیش پدرش، شاهزاده فعلی جنگل، برسد.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Disney.fandom
سام صابری و فیفا در دل کویر – قسمت سوم
نظرات