پرنسس یاسمین (Princess Jasmine) یکی از شاهزادههای غیرغربی دیزنی است که دختر سلطان محسوب میشود؛ فردی که پادشاه سرزمین خاورمیانهای آگرابا است. این پرنسس با وجود مقام بالای خود، عاشق رعیتی به نام علاءالدین میشود و تصمیم میگیرد تمام محدودیتهایی که خون سلطنتی بر وی تحمیل میکند را از بین ببرد.
شاهزاده یاسمین دومین شخصیت اصلی انیمیشن علاءالدین (Aladdin) محصول سال ۱۹۹۲ است و ما را به یاد دوران اوج دیزنی در انیمیشنسازی میاندازد. یاسمین دختر پادشاه سرزمین آگرابا است و به طور تحمیلی، مجبور است مانند یک اشرافزاده زندگی کند. منتها او نمیتواند زیر بار ای قضیه برود. این شاهزاده روحیه یاغیگری زیادی دارد و میخواهد با ایستادگی در برابر سنتهای سرزمین آگرابا، آزادانه و آنطور که دلش میخواهد زندگی کند. او با محدودیتهایش حسابی مشکل دارد و میخواهد به ماجراجویی در سرزمینهای دور و آن طرف دیوارهای قصر پدرش، بپردازد.
پرنسس یاسمین با الهام از شاهزاده بدرولبادور طراحی شده که یکی از شخصیتهای افسانههای هزار و یک شب است. به طور دقیقتر، شاهزاده بدرولبادور در داستان علاءالدین و چراغ جادو حضور دارد که انیمیشن مورد بحث هم با الهام از داستان آن خلق شده. پس میتوانیم بگوییم که معشوقه علاءالدین ریشهای ایرانی-عربی دارد؛ نکتهای که از اهمیت بالایی برخوردار است. یاسمین ششمین پرنسس دیزنی و اولین پرنسس غیرغربی دیزنی محسوب میشود که در زمان خود حسابی مورد استقبال قرار گرفت.
معشوقه علاءالدین زندگی مشابهی با سایر پرنسسهای دیزنی دارد که اگر داستانش را بخوانید، بدون توضیح متوجهش خواهید شد. پدر پرنسس یاسمین سلطان (اسمش سلطان است) نام دارد و پادشاه سرزمین آگرابا محسوب میشود. او از زمان مرگ مادرش، با پدر و ببرش که راجا نام دارد در قصر زندگی میکند. او راجا را چندین سال پیش از شروع داستان انیمیشن پیدا کرد و تصمیم گرفت آن را به عنوان یک حیوان خانگی در نزد خود نگه دارد. دلیل اصلی این تصمیم این بود که مادر یاسمین در گذشته داستانهایی در مورد یک ببر افسانهای به نام راجا تعریف میکرد و شاهزاده هم به خاطر همین قصهها، عاشق ببرها شد.
اما پرنسس یاسمین با وجود خون سلطنتی خود، اصلا زندگی شادی ندارد. سلطان خروج دخترش از دیوارهای قصر را ممنوع کرده و او هم مجبور است تمام عمر خود را پشت دیوارهای سنگی و بلند بگذراند. شخصیت مورد بحث به اجبار پدرش باید همیشه رفتاری در شأن یک شاهزاده داشته باشد و با پسری ازدواج کند که سطح خاندان سلطنتی را پایین نیاورد. این شرایط در کنار هم باعث شدند که یاسمین در طی تمام طول عمرش حتی یک دوست واقعی هم نداشته باشد. زندگی در انزوا او را از اجتماعات دور میکرد و باعث پژمردگی روز افزون میشد.
در زمام داستان انیمیشن علاءالدین، پرنسس باید در چند روز آینده یکی از خواستگارهای خود را برای ازدواج انتخاب کند. اما خب یاسمین به کلی با این موضوع مخالف است. او فکر میکند پس از این هم انزوا و سختی، اگر قرار باشد با کسی ازدواج کند، باید به خاطر عشق باشد. این در حالی بود که تمام خواستگارهای او افرادی بودند که میخواستند با ازدواج با پرنسس یاسمین، قدرت سیاسی و مالی سلطنتی به دست آورند. در همین ایام بود که ملاقات با علاءالدین شکل گرفت و شاهزاده، به خاطر قلب پاک و ساده، حسابی عاشق یک پسر رعیت از طبقه پایین جامعه شد. با وجود تمام ماجراها و مشکلاتی که پدر پرنسس یاسمین برای او ایجاد کرد، عشق او نسبت به علاءالدین برای همیشه زندگیاش را تغییر داد.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Disney.fandom
سام صابری و فیفا در دل کویر – قسمت سوم
نظرات