پرنس چارمینگ (Prince Charming) که در بین ایرانیها با القابی نظیر شاهزاده دلربا معروف است، معشوقه سیندرلا محسوب میشود. او پس از اینکه کفشهای شیشهای سیندرلا را پیدا کرد، تمام سربازارنش را به ماموریت فرستاد تا صاحب این کفش نمادین را پیدا کنند.
پرنس چارمینگ که با نامهای دیگری نظیر پرنس هری یا پرنس هم شناخته میشود، یکی از شخصیتهای انیمیشن Cinderella است که اولین دفعه در سال ۱۹۵۰ به سینما آمد. او تنها پسر یک پادشاه بزرگ است و به علت موروثی بودن سلطنت، باید خود را برای تبدیل شدن به پادشاه بعدی آماده کند. با این حال شاهزاده مذکور، اصلا از چنین ایدهای استقبال نمیکند و دوست دارد از زندگی مجردی و بیمسئولیتی خود لذت ببرد. این موضوع که حسابی پادشاه را به خشم آورده بود، باعث شد که او برنامه بزرگی برای پسرش بچیند.
پادشاه تصمیم گرفت یک مراسم بزرگ برگزار کند تا در طی آن، پرنس چارمینگ یک زن مناسب را برای ازدواج برگزیند. هرچند که شاهزاده در ابتدا با این ماجرا مخالف بود، به محض دیدن یک زن ناشناس و ناشناخته عاشقش شد (این زن همان سیندرلا بود). اما از بد روزگار این زن بدون اینکه خود را معرفی کند، از قصر خارج میشود و به غیر از یک کفش شیشهای هیچ چیز از خود به جای نمیگذارد.
Prince Charming که به عشقش نسبت به این زن ناشناخته مطمئن بود، تصمیم گرفت صاحب کفش شیشهای را پیدا کند و به همسر او تبدیل شود. به همین دلیل او تصمیم گرفت به دل دنیای بیرون بزند و تا زمانی که صاحب کفش شیشهای را پیدا نکند، از جست و جو دست نکشد. این تصمیم عجیب و اراده بینظیری که شاهزاده نسبت به معشوقه خود پیدا کرده بود، باعث شد قصه پرنس چارمینگ و سیندرلا به یکی از معروفترین داستانهای عاشقانه تاریخ دیزنی تبدیل شود.
اما جالب است بدانید که شخصیت مورد بحث در ابتدا قرار بود نقش پررنگتری در انیمیشن سیندرلا داشته باشد. سازندگان قصد داشتند نقش بیشتر و پررنگتری به او بدهند و زمان بیشتری برای شخصیتپردازی وی کنار بگذارند. منتها خب شرایط به گونهای پیش رفت که بیشتر تمرکز داستان روی سیندرلا و ماجراجویی او گذاشته شود. البته بعدها و در نسخه سوم انیمیشن مورد بحث، دیزنی این موضوع را جبران کرد و نقش به مراتب پررنگتری به شاهزاده داد.
حال اگر بخواهیم بیشتر در مورد خلق و خوی پرنس چارمینگ صحبت کنیم، بهتر است به صحبتهای پدرش ارجاع داشته باشیم. براساس گفتههای پادشاه، شاهزاده در ابتدا رابطه بسیار نزدیکی با پدرش داشت و بخش بزرگی از وقتش را با او میگذراند. اما با گذر زمان و بزرگتر شدن شاهزاده هنری، او به تدریج از پدرش فاصله گرفت و دوست داشت زندگی مستقل خود را داشته باشد. او دوست داشت از دوران جوانیاش نهایت لذت را ببرد و تمام وقتش را به ماجراجویی و خوشگذرانی اختصاص دهد.
ولی همانطور که پیش از این اشاره کردیم، پادشاه اصلا از این طرز فکر خوشش نمیآمد. او دوست داشت که تنها پسرش به جانشین برحق او تبدیل شود و با شایستگی کامل، روی تخت پادشاهی بنشیند. به همین دلیل هم تصمیم گرفت برای او زن مناسبی پیدا کند تا بلکه به خاطر ازدواج و تعهد، دست از رفتار بچهگانه خود بردارد. ولی پرنس چارمینگ در حین این مراسم جنبه شیطنتآمیز شخصیت خود را نشان داد و زمانی که پدرش به صحبت میپرداخت، خمیازه میکشید تا بیاعتنایی خود را ثابت کند. ولی خب پس از دیدن سیندرلا و افتادن به دام عشق او، همه چیز برای شاهزاده بیحواس و خوشگذران عوض شد.
شرکت دیزنی سالها بعد و در انیمیشن Cinderella III: A Twist in Time، توجه بیشتری به توسعه شخصیت پرنس چارمینگ اختصاص داد. اگر این انیمیشن را تماشا کرده باشید متوجه میشود که شاهزاده مورد بحث به شدت شوخطبع و رومانتیک است. او در یک نقطه از داستان اعتراف کرد که تنها خواستهاش از زندگی یک عشق واقعی است؛ عشقی که درست مانند حس بین پدر و مادرش خالص و واقعی باشد.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاهها خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Disney.fandom
سام صابری و فیفا در دل کویر – قسمت سوم
همه اینا سوسولن
واقعا …الان فقط انیمه مده
من پرنس چارمینگ شرک ۲ رو ترجیح میدم