معرفی شخصیتهای هری پاتر: دادلی دورسلی، پسرخاله بیمصرف هری پاتر
دادلی دورسلی (Dudley Dursley) که پسرخاله تنی و خونی هری پاتر محسوب میشود، یک پسر لوس، چاق با صورتی شبیه یک خوک است که هیچ ویژگی مثبتی در او دیده نمیشود. او بیشتر زمانی که با هری میگذراند را مشغول اذیت کردن وی بود و جزای این کار را در سنین بالاتر پس داد.
دادلی دورسلی که طرفداران فرنچایز هری پاتر بدون شک با وی آشنایی دارند، یک پسر ماگلزاده است که حاصل ازدواج ورنون و پتونیا دورسلی محسوب میشود. مادر دادلی یعنی پتونیا، در واقع خواهر تنی لیلی پاتر (مادر هری) است. پس از مرگ جیمز و لیلی پاتر، سرپرستی هری به تنها بازمانده از خویشاوندانش رسید که از قضا پتونیا و همسرش ورنون باشد. اما خب نه پتونیا و نه ورنون رفتار خوبی با هری نداشتند و همیشه او را اذیت میکردند. فرزند این دو نفر یعنی دادلی هم با الگو گرفتن از رفتار والدینش این کارها را انجام میداد و تا میتوانست پسرخاله یتیمش را مورد اذیت و تحقیر قرار میداد.
دادلی دورسلی نمونه واقعی یک پسربچه لوس بود که به خاطر رفتارهای پدر و مادرش، اصلا درست تربیت نشد. عدم تربیت درست توسط والدین، دادلی را به موجودی تبدیل کرد که از آزار و اذیت دیگران لذت میبرد. او نه تنها به اذیت کردن هری میپرداخت، بلکه سایر بچههای ضعیف و لاغر اندام مدرسه و محله را به دردسر میانداخت. جی. کی. رولینگ در نوشتههای خود دادلی را یک پسربچه تپل و بیتربیت توصیف میکند که صورتی شبیه به خوکهای احمق دارد.
دادلی با گذر زمان هم بهتر نشد و رفته رفته شکل موجود نفرتانگیزتری را به خود گرفت. البته از آن جایی که هری پاتر با رفتن به هاگوارتز و یاد گرفتن جادو قوی شده بود، پسرخاله بیمصرفش دیگر جرأت اذیت کردن وی را نداشت؛ چون که میدانست کارهایش عواقب خوبی در بر نخواهد داشت. در طرف دیگر، هری هم زیاد به دادلی دورسلی سخت نمیگرفت و حتی یک بار هم جان او را از مرگی دردناک نجات داد. در سال ۱۹۹۵، دادلی به چنگ دیوانهسازها افتاد و جانش در خطر بود. در چنین شرایطی، هری خودش را به خطر انداخت و هر طوری که بود پسرخاله خود را نجات داد. از این واقعه به بعد، پسر خانواده دورسلی رفتار بهتری با هری در پیش گرفت و با مهربانی و شجاعت واقعی وی بیشتر آشنا شد.
دادلی دورسلی طبق نوشتههای جی. کی. رولینگ، مثل یک بچه خوک چاق و احمق به نظر میرسد
هنگامی که جنگ جهانی جادویی دوم آغاز گردید، خانواده دورسلی میدانستند که بودن در کنار هری پاتر، جان ایشان را به خطر خواهد انداخت. به همین خاطر، آنها در سال ۱۹۹۷ خانه همیشگی خود را پشت سر گذاشتند تا به قربانی بعد لرد ولدمورت و مرگخوارها تبدیل نشوند. هری بزرگترین هدف سپاه تاریکی بود و این موضوع، جان دورسلیها را به خطر میانداخت. به هر حال آنها برای مدتی از خانه خود دور ماندند و تا چندین وقت به آنجا باز نگشتند. اما هنگامی که لرد ولدمورت شکست خورد و هری دیگر مرکز خطر نبود، آنها به زندگی عادی خود بازگشتند.
دادلی دورسلی بعدها ازدواج کرد و صاحب دو فرزند هم شد. نکته جالب این است که پس از گذشت تمامی این ماجراها، او و هری ارتباطشان را قطع نکردند و برخی اوقات یکدیگر را میدیدند. گذر زمان باعث شد اعضای احمق این خانواده کمی سر عقل بیایند و هری را به خوبی بشناسند. از این هم گذشته، هری خویشاوند تنی دادلی و خاله پتونیا بود و همین موضوع یک ارتباط عاطفی را میان افراد به وجود میآورد. هرچند که این ارتباط در ابتدا زیاد گرم نبود، اما با گذر زمان و رسیدن به بلوغ فکری، شرایط نسبتا بهتری به خود گرفت.
یکی از مهمترین نقاط عطف در روند شخصیتی دادلی دورسلی، تجربهی مواجهه با دیوانهسازها در تابستان سال پنجم تحصیلی هری پاتر در هاگوارتز است. برخلاف انتظار، این واقعه صرفاً یک حملهی فیزیکی نبود، بلکه به یک بیداری روانی برای دادلی انجامید. دیوانهسازها با توانایی منحصر به فردشان در بیرون کشیدن تاریکترین خاطرات و احساسات از درون افراد، دادلی را وادار کردند تا برای نخستینبار با چهرهی واقعی خود روبرو شود. بر اساس توضیحاتی که جی.کی. رولینگ پس از انتشار کتابها ارائه داده، آنچه دادلی در آن لحظه تجربه کرد، بازتابی از سالها رفتار نامناسب، زورگویی و بیتوجهی نسبت به اطرافیان بهویژه هری بود. همین تجربه، اگرچه در ظاهر یک حادثهی گذرا به نظر میرسد، اما سرآغاز تحولی بنیادین در نگرش و رفتار او شد؛ تحولی که نشانههای آن در کتابهای بعدی به ویژه در یادگاران مرگ کاملاً مشهود است.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Harrypotter.fandom
دوست داشتنیترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا @alirexzam
نظرات