میرتل گریان (Moaning Myrtle) که پیش از مرگ میرتل الیزابت وارن نام داشت، یکی از دانشآموزان سابق هاگوارتز است که در طی اتفاقی شوم جان خود را از دست داد. اما با وجود مردن، روح او در مدرسه هاگوارتز پرسه میزند و چند دفعهای هم با هری پاتر و دوستانش روبرو میشود.
میرتل الیزابت وارن که پس از مرگش لقب میرتل گریان به او دادند، یک دختر ماگلزاده بود (یعنی پدر و مادرش هیچکدام جادوگر نبودند). اما با وجود اینکه پدر و مادر وی ماگل بودند، خود میرتل استعدادهای جادویی داشت و به همین خاطر به مدرسه هاگوارتز رفت تا تواناییهای خود را ارتقاء بخشد. به همین دلیل، او در سال ۱۹۴۰ وارد مدرسه شد و کلاه گروهبندی او را به گروه ریونکلاو فرستاد. منتها میرتل الیزابت وارن آنقدری خوششانس نبود که بتواند فارغ التحصیل شود. او در سومین سال تحصیلی خود در ۱۹۴۳، به شکل وحشتناکی کشته شد.
اگر به تماشای فیلمها یا مطالعه کتابهای هری پاتر پرداخته باشید، میدانید که مار غولپیکر سالازار اسلیدرین قاتل او محسوب میشود. این مار غول پیکر که باسیلیسک نام دارد، سالها پیش توسط خود سالازار اسلیدرین در تالار اسرار گذاشته شد تا در صورت آزاد شدن، دانشآموزهایی که از خانوادههای غیراصیل به هاگوارتز میآیند را بکشد. آقای اسلیدرین دوست داشت فقط جادوگرهای اصیلزاده در هاگوارتز تحصیل کنند و به همین خاطر، اصلا با افراد نیمهاصیل و ماگلزاده ارتباط خوبی نداشت. اما از آنجایی که سایر بنیانگذارهای هاگوارتز مخالف این تصمیم بودند، سالازار تصمیم به ترک مدرسه گرفت. اما خب پیش از رفتنش، تالار اسرار و باسیلیسک را از خود به یادگار گذاشت تا بعدها به هدف خویش برسد.
میرتل گریان هم که در این مطلب در موردش صحبت میکنیم، قربانی همین نقشه کهن است. در سال ۱۹۴۳ و زمانی که تام ریدل در هاگوارتز مشغول به تحصیل بود، در تالار اسرار را باز کرد تا باسیلیسک بیرون بیاید و به سراغ انجام هدفش برود: کشتن ماگلزادهها. میرتل بخت برگشته هم که در سرویس بهداشتی دخترها حضور داشت، توسط مار غول پیکر کشته شد؛ ولی روح او برای همیشه در همان اتاق باقی ماند. از آنجایی که دخترک بخت برگشته پس از مرگ همیشه مشغول ناله کردن و اشک ریختن است، لقب میرتل گریان (Moaning Myrtle) را به وی دادند که این لقب تا ابد روی او باقی ماند.
البته میرتل الیزابت وارن حتی پیش از رو به رو شدن با باسیلیسک هم اوضاع خوبی نداشت. هنگامی که او پا به هاگوارتز گذاشت، از پیدا کردن هر گونه دوستی عاجز بود و همیشه در تنهایی وقت میگذارند. علاوه بر این، او همیشه مورد قلدری و زورگویی سایر دانشآموزها قرار میگرفت و در مقابل اجماع سایر همکلاسیها تحقیر میشد. محصلین او را به خاطر چهره زشت، عینک و جوشهای پوستی بزرگ مسخره میکردند و این موضوع اعتماد به نفس وی را نابود کرد.
میرتل گریان پس از مرگش و در قالب یک روح، به هری پاتر و دوستانش کمک زیادی کرد
در واقع همین موضوع هم در نهایت باعث مرگ وی شد. در سال ۱۹۴۳ و هنگامی که یکی از دانشآموزها به اسم الیو هورنبی او را به خاطر عینکش مسخره کرد، میرتل گریان به سرویس بهداشتی رفت و در یکی از آنها پنهان شد تا گریه کند. اما در همین حین یک نفر (که در واقع تام ریدل بود) وارد میشود و به زبان عجیبی صحبت میکند (زبان مارها). میرتل که این صداها را میشنود، فکر میکند یک پسر وارد سرویس بهداشتی دخترها شده تا به آزار و اذیت او بپردازد.
تام ریدل پس از صحبت کردن به زبان مارها در تالار اسرار را باز کرده بود تا باسیلیسک آزاد شود. هنگامی که میرتل در را باز میکند تا به او هشدار دهد، بدون اینکه متوجه قضیه شود میمیرد. او بدون اختیار به چشمهای باسیلسک زل زده بود و همین موضوع باعث مرگ وی شد. میرتل پس از مرگش هم این سرویس بهداشتی را رها نکرد و تا ابد در همانجا ماندگار شد. دانشآموزهای دیگر هم که اصلا از صدای گریه و ناله او خوششان نمیآید، دیگر به سمت این سرویس بهداشتی نرفتند تا مکان مورد بحث به یک جای متروکه تبدیل شود.
اما موضوع دلخراشتری که وجود دارد، این است که مدتی طول کشید تا کسی جنازه وی را پیدا کند. از آنجایی که میرتل گریان هیچ دوستی نداشت، کسی هم به فکر او نمیافتاد تا به دنبالش بگردد. در نهایت هم یکی از معلمها به اسم پروفسور دیپت متوجه غیبت او میشود و الیو هورنبی را برای پیدا کردن وی میفرستد. تازه در این زمان است که الیو به سرویس بهداشتی میرسد و با جنازه دخترک بیچاره روبرو میشود.
در حالیکه اغلب شخصیتها از حضور میرتل گریان در راهروهای هاگوارتز اجتناب میکنند، در یکی از غافلگیرکنندهترین خطوط داستانی مجموعه، او تبدیل به همصحبتی رازدار برای دراکو مالفوی میشود. در کتاب هری پاتر و شاهزادهی دورگه، زمانی که دراکو بهدلیل مأموریت پنهانی خود دچار اضطراب و فشار روانی شدید است، بارها به دستشویی طبقهی دوم یعنی محل زندگی میرتل پناه میبرد. در این میان، میرتل به جای رفتار همیشگیاش که آمیخته با گلهمندی و ناله است، رفتاری دلسوزانه و صمیمی نسبت به دراکو نشان میدهد.
این رابطه نهتنها بعد انسانیتری از شخصیت میرتل را نمایان میکند، بلکه نشان میدهد که علیرغم گذشت چندین دهه از مرگش، او همچنان نیاز به ارتباط عاطفی و همدلی را در خود حفظ کرده است. همچنین، این ارتباط نادیدهگرفتهشده بار دیگر نقش پنهانی اما تأثیرگذار او در روایت کلی داستان را تقویت میکند.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Harrypotter.fandom
دوست داشتنیترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا @alirexzam
در مورد تاریخچه تاسیس هاگوارتز و بنیانگذاراشم مطلب بدید
یه مطلب کلی در مورد هاگوارتز نوشته بودیم، ولی چشم. ایده بنیانگذاریش هم جذابه 🙂
جالب بود و کامل
عالی بود 👍