اگر بخواهیم در مورد منفورترین شخصیتهای دنیای ویدیو گیم صحبت کنیم باید برای مایکا بل جایگاه ویژهای در نظر بگیریم. مایکا که به نحوی آنتاگونیست اصلی بازی رد دد ردمپشن ۲ محسوب میشود شخصیتپردازی به شدت عمیقی دارد و با وجود باطن کثیفش، یک ویلن فوقالعاده جذاب است.
مایکا بل سوم (Micha Bell III) یک یاغی و هفتتیرکش است که در شروع وقایع بازی رد دد ردمپشن ۲ جزو اعضای اصلی و مهم گنگ ون در لیند محسوب میشود. مایکا در سال ۱۸۶۰ چشم به جهان گشود و درست راه پدرش یعنی مایکل بل جونیور را در پیش گرفت. در سال ۱۸۷۷ و هنگامی که مایکا تنها ۱۷ سال داشت، پدرش به جرم کشتن دو نفر و بریدن گلوی آنها تحت تعقیب بود و مایکا هم مجبور بود با پدرش همراه شود. طبق شواهد ظاهرا پدر روانی و یاغی مایکا تاثیر زیادی روی شکلگیری شخصیت افتضاح او داشته است. علاوه بر این او برادری به نام آموس هم داشته که چند وقتی پیش او زندگی میکند.
نکته جالب این است که آموس از یک جایی به بعد مسیر درست را در پیش میگیرد و مایکا بل موش صفت را از خود طرد میکند. در سال ۱۸۹۹ و هنگامی که وقایع بازی رد دد ردمپشن ۲ رخ میدهد، آموس در ایالت کالیفرنیا به همراه همسر و دخترانش زندگی خوبی دارد و هرگونه ارتباطی با برادر خود را منع کرده است. برای پی بردن به شرور بودن شخصیت مورد بحث باید دانید که آموس مایکا را تهدید میکند و میگوید اگر نزدیک او یا خانوادهاش شود در کشتن برادرش تردید نخواهد کرد.
مایکل بل پیش از این پیوستن به گنگ ون در لیند با دو یاغی دیگر با نامهای کلیت و جو همراه بود و حتی در یک دزدی ناموفق از بانک هم شرکت داشت. اما او چگونه به جمع آرتور مورگان و داچ پیوست؟ در سال ۱۸۹۸ داچ مایکا را در بار شهر گریزلیز ملاقات میکند. داچ قصد داشت در این بار طلاهایی که دزدیده بود را بفروشد و پول بزرگی به جیب بزند، منتها معامله آنطور که باید پیش نرفت و طرفین حسابی درگیر شدند. در این میان مایکا جان داچ را نجات میدهد و این موضوع پایه دوستی شوم آنها را بنا میکند.
هرچند که مایکا بل تیرانداز ماهری بود و در بسیاری از زمینهها به کار گروه میآمد، اما همه اعضای گنگ ون در لیند از وی تنفر خاصی داشتند (به خصوص آرتور و هوزیا). ولی در این میان داچ حسابی از عضو جدید خوشش آمده بود و روی او حساب بزرگی باز میکرد. پس از پنج ماه و در سال ۱۸۹۹ مایکا برنامه سرقت از یک کشتی را طراحی کرد و آن را به رهبر گروه ارائه داد. البته آرتور و هوزیا هم نقشههای خوبی طرح کرده بودند؛ ولی نقشه مایکا با وجود ریسک زیاد پاداش بیشتری به همراه داشت و به همین سبب مورد تایید داچ قرار گرفت.
نقشه مایکا به یک فاجعه بزرگ ختم شد و سبب این گشت که که ذرهبین دولت آمریکا روی آنها قرار بگیرد. از این سانحه به بعد گنگ همواره در حرکت بود و به دنبال یک جای امن برای زندگی میگشت. فاجعهای که به خاطر مایکا بل به وجود آمد اعتراض و نفرین تمام اعضای گروه را به همراه داشت و تنفری که نسبت به این شخصیت به وجود آمده بود از قبل بیشتر شد. با این حال داچ به دلایل نامشخصی پشت مایکا را خالی نکرد و به دفاع کردن از او ادامه داد. مایکا هم در طی زمان روی افکار و ذهن داچ تاثیر گذاشت تا او از آن پدر دلسوزی که هوای همه را داشت فاصله بگیرد.
اما آنچه که باعث شد تنفر ما از مایکا بل سوم به نهایت خود برسد به دقایق پایانی عمر آرتور مورگان مربوط میشود. آرتور با وجود اینکه جانش را به خاطر بیماری از دست داد، اما این مایکا بود که او را به سمت دروازههای مرگ راهنمایی کرد. در پایان داستانی RDR2 هر انتخابی و هر وضعیتی که داشته باشید پای مایکا به صحنه باز میشود و کاری میکند که آرتور جانش را از دست بدهد؛ موضوعی که یکی از دراماتیکترین و ماندگارترین صحنههای تاریخ ویدیو گیم را به وجود آورد.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: RedDead.Fandom
Dutch he is Rat 🐁
Black lung
کثافت یعنی مایکا
John made it😭
مایکا من زنتو
یک ویژگی خاص بین گیمرهای این بازی وجود داره که داستان رو لو نمیدن اگرم جایی خطر اسپویل باشه قبلش اخطار میدن. شاید بهتر هستش که ما هم اجازه بدیم حرفه ای ها مطلب بنویسن
آرتور بیماریش تحت کنترل بود تازمانی که به جزیره نفرین شده گوآرما رسیدن. اونجا بخاطر بدی آب و هوا و شرایط بدی که به آرتور گذشت بیماریش عود کرد
ای کاش میزاشتیم تو همون زندان استرابری بمونه و بپوسه