النا گیلبرت، نخستین شخصیتی است که شما با آن در سریال خاطرات خون‌آشام روبه‌‌رو خواهید شد، اگر شما این اثر را تماشا کرده باشید به خوبی از این موضوع آگاه هستید و می‌دانید که او چه سختی‌هایی در سریال Vampire Diaries کشیده، پس جا دارد در کنار معرفی این شخصیت در مجله بازار، مقداری از این اتفاقات را نیز شرح بدهیم.

سریال خاطرات خون‌آشام، یک ساخته‌ی ۸ فصلی است، زمانی که اثری به این سطح از بازدید می‌رسد که باید ادامه داشته باشد، طبیعتاً داستان نیز، به تغییراتی نیاز دارد تا مخاطب همچنان به تماشای سریال ادامه دهد. در سریال خاطرات خون‌آشام این تغییرات بیشتر در روند زندگی بازیگران اصلی اعمال می‌شود، درست مثل زندگی Elena Gilbert که هر اتفاقی که شما فکرش را می‌کنید، برای او در سریال رخ می‌دهد و این عمل نه یک بار بلکه چندین مرتبه تکرار می‌شود تا حسابی مخاطب سریال متوجه سختی زندگی النا شود و آن را درک کند.

از عشق تا جنون

النا در ابتدا درون سریال بدین شکل معرفی می‌شود که او دختری ساده، مهربان و شاد است اما در باطن اصلاً این‌طور نیست، چرا که او به تازگی پدر و مادرش را در سانحه قایق‌سواری از دست داده و غم بسیار زیادی را تحمل می‌کند. النا به همراه برادرش جرمی زندگی غمگین را می‌گذارنند، به همین خاطر دوستان صمیمی او همیشه در تلاش هستند تا با هر روشی که می‌توانند حال النا را خوب کنند تا او بتواند طبق روال گذشته به زندگیش ادامه دهد. آن‌ها تا یک جایی موفق به این کار می‌شوند اما از یک جایی به بعد داستان زندگی النا درگیر ماجراهایی خواهد شد که اتفاقات بسیار سخت‌تری را نیز پشت‌سر می‌گذارد.

درست لحظه‌ای که النا در تلاش است تا اتفاقات گذشته را فراموش کند، پای برادران سالواتوره به زندگی او باز می‌شود و همه چیز را دچار تغییر و دگرگونی می‌کنند. از زمانی که النا با استفن و دیمن آشنا می‌شود، رابطه‌ی عاشقانه‌ای میان آن‌ها شکل می‌گیرد که پر از دردسر و حس‌های مختلف است. النا در ابتدا به استفن علاقه‌مند می‌شود اما زمانی که دیمن به میستیک فالز می‌آید، عشق به استفن فراموش می‌شود. در پی همین ماجرای عاشقانه، النا مشکلات متعددی را پشت‌سر می‌گذارد و سختی‌های بسیاری می‌کشد اما در انتها به آنچه که می‌خواهد می‌رسد و یک زندگی عاشقانه را با دیمن آغاز می‌کند.

شروع سختی‌ها با عشق به برادران سالواتوره

همانطور که در ابتدای مقاله توضیح دادم، النا فردی غمگین و آسیب‌پذیر است، سر همین مسئله او تبدیل به دختری غمگین می‌شود اما این پایان ماجرا نیست چون زمانی که او با خون‌آشام‌ها ارتباط می‌گیرد، بالکل عوض می‌شود. بعد از آشنایی با خون‌آشام‌ها، زندگی او کم‌کم دچار تغییر می‌شود چون از یک جایی به بعد دیگر خبری از النا انسان نیست، چرا که او تبدیل به خون‌آشام شده و یک زندگی خون‌آشامی را تجربه می‌کند. این تغییر در زندگی النا باعث می‌شود تا رفتارهایش تغییر پیدا کند و تبدیل به انسانی خودخواه شود.

زندگی خون‌آشامی برای النا گیلبرت پایان کار نیست چون او دوباره تبدیل به انسان می‌شود اما این‌بار همه چیز دچار تغییر شده. دیگر هیچ خبری از آن دختر آسیب‌ پذیر و غمگین نیست چون زمانی که النا تبدیل به یک خون‌آشام شده بود، حس‌هایی را تجربه می‌کند که آن‌ حس‌ها باعث می‌شود، او تبدیل به یک دختر قوی شود و زندگی بهتری را تجربه کند البته که دور از لطف است، اگر نگوییم او در این مسیر تنها بود. دیمن در تمامی لحظات زندگی و سختی‌ها کنار النا حضور داشت و او را کمک کرد. در نهایت تلاش‌های این دو منجر به ازداوج در فصل پایانی و زندگی انسانی در کنار هم می‌شود.

پایان نقاط ضعف و ازداوج با دیمن

باتوجه به نقشی که النا در سریال خاطرات خون‌آشام دارد، او همیشه در مرکز توجه قرار می‌گیرد، به همین خاطر شما شاهد این هستید که مشکلات مختلفی برای او اتفاق می‌فتد و سر همین موضوع خیلی‌ها او را مقصر می‌دانند. علاوه‌بر این، فداکاری‌های بیش از حد النا در برابر دوستان و خانواده‌اش از یکی جایی به بعد خسته‌کننده است، همین موضوع، باعث نارضایتی مخاطبان در فصل‌های ابتدایی می‌شود. این موارد تنها نقاط ضعفی نیست که شخصیت النا درون سریال دارد بلکه صعف‌های دیگر نیز وجود دارد که مهم‌ترینش قابل پیش‌بینی بودن او در برابر مشکلات است.

 النا گیلبرت به عنوان نقش اول سریال خاطرات خون‌آشام، سختی‌های بسیاری را تحمل می‌کند و مدام در تلاش است تا از چنگ این سختی‌ها دربیاید و بتواند به منوال گذشته زندگی کند اما بازگشت دوباره‌ی خون‌آشام‌ها به میستیک فالز باعث می‌شود این وضعیت تغییر نکند و این النا باشد که خودش را نسبت به شرایط وفق دهد. تنها یک امید باعث می‌شود النا در این سختی‌ها طاقت بیارد و آن هم عشقی است که نسبت به دیمن دارد، شکل‌گیری این عشق باعث می‌شود تا النا و دیمن در کنار هم تمام مشکلات را پشت‌سر بگذارند و درنهایت باهم ازداوج کنند تا تمام این سختی‌ها تمام شود.

امسال بازی خوب چی داریم؟ میزگیم با نیما نوترون