ارباب حلقهها ؛ روایت داستان شخصیتی که غم انگیزتر از ماجرای گالوم است!
وقایع ارباب حلقهها با پیروزی به پایان رسید، اما این وقایع پر از داستانهای تراژدیک باورنکردنی است که احساسات مخاطبان را جریحه دار میکند. افراد بیشماری برای پیروزی جبهه حق خود را فدا کردند تا همچنین اطمینان حاصل کنند که سائرون شکست خواهد خورد و شر او از سر سرزمین میانه کم خواهد شد. تعداد زیادی از شخصیتها با از دست دادن دوستان و خویشاوندانشان یا آواره شدن در طی جنگ را به خوبی تجربه کردند. از نظر شخصیتهای اصلی، فرودو باید سرزمین میانه را ترک میکرد تا از زخمهای روحی و روانی که حلقه یگانه روی او گذاشته بود، شفا پیدا کرده و رها شود. بیلبو هم با او رفت و سم وایز گمجی هم در نهایت به آنها پیوست.
در حالی که وضعیت اسفناک فرودو وحشتناک به نظر میرسید، بسیاری از طرفداران ارباب حلقهها از زندگی گالوم به عنوان غم انگیزترین کاراکتر فرنچایز یاد میکنند. گالوم هرگز شخصیت خوش اخلاقی نبود، اما حلقه یگانه زندگی او را تباهتر از قبل کرد. در اثار تالکین گالوم نزدیک به ۵۰۰ سال تحت تأثیر حلقه زندگی کرد تا این که بیلبو حلقه را از او گرفت. سپس، او بقیه عمر خود را صرف جستجوی حلقه یا به اصطلاح خود گالوم عزیز من کرد تا این که توسط خدای بلند مرتبه جهان آردا به سمت کوه نابودی روانه شد. همه این اتفاقات زندگی گالوم واقعاً غم انگیز بود، اما یکی دیگر از شخصیتهای ارباب حلقهها وجود داشت که زندگیاش حتی بدتر از زندگی گالوم بود. او کسی نبود جز نردانل حکیم که اگر در ادامه با مجله بازار همراه باشید، بهتر با او و سرگذشتش آشنایی پیدا خواهید کرد.
نردانل حکیم که بود؟
الفهای دنیای ارباب حلقهها ابتدا در خاور دور سرزمین میانه از خواب بیدار شدند، اما دیری نگذشت که والارها آنها را پیدا کردند و سعی کردند آنها را به سرزمین جاویدان والینور بیاورند. برخی از الفها در سرزمین میانه ماندند، اما بسیاری از آنها رفتند. آنها هزاران سال در سرزمین های جاویدان زندگی کردند و صلح در بین آنها برقرار بود. الفها از والارها چیزهای زیادی یاد گرفتند و در انواع ساختن صنایع و آهنگری مهارت یافتند. از بین تمام الفها، فیونور (Fëanor) ماهرترین و قدرتمندترین الفها در زمینه آهنگری بود. او پسر پادشاه الفهای نولدور فینوه (Finwë) بود و همسرش نردانل (Nerdanel) نام داشت.
نردانل و فیونور سرگردان در سواحل والینور (Valinor) با هم آشنا شده و عاشق هم شدند. روح آزاد آنها یکدیگر را صدا زد و بلاخره با هم ازدواج کردند. برخی از تصمیم فیونور برای ازدواج با نردانل تعجب کردند، زیرا همانطور که مورگوث اولین ارباب تاریکی میگوید، او یکی از عادلترین مردمش نبود. با این حال فیونور همسر و مهارتش را به عنوان یک مجسمه ساز دوست داشت. آنها با هم جمعا هفت فرزند داشتند و فیونور برای مدتی فقط به مشورتهای نردانل گوش میداد؛ ولی متأسفانه این برای همیشه دوام نیاورد.
چرا نردانل تراژیکترین شخصیت دنیای ارباب حلقهها بود؟
در نهایت فیونور بیش از حد از قالب شخصیتی خود خارج شده و تبدیل به فرد دیگری شد. فیونور که بخاطر نیرنگهای مورگوث فاسد شده بود، شمشیر خود را بر علیه برادرش کشید و برای مدتی تبعید شد. سپس مورگوث شاه بزرگ الفهای نولدور، فینوه را کشت و به دنبال آن جواهرات سیلماریل را دزدید، در حالی که همزمان عنکبوتی به نام آنگولیانت (Ungoliant) که همدست مورگوث بود، دو درخت درخشان والینور را نابود کرد. هنگامی که این اتفاق افتاد، فیونور خشمگین شد و سوگند انتقام از ارباب تاریکی را خورد و از همه الفهای نولدور خواست تا در تلاش او برای انتقام از مورگوث او را یاری کنند.
البته والارها با این سوگند و گرفتن انتقام موافق نبودند و نمیخواستند نولدورها والینور را ترک کنند، بنابراین مانوه (Manwë) که به نوعی رهبر والارها بود، از عذابی به نام عذاب ماندوس یاد کرد که بخشی از آن یک رسالت و بخشی از آن هم نفرین بود که اساساً بیان میکرد که جنگهای فئانور برای گرفتن انتقام هرگز با موفقیت پایان نمییابند. به دلیل عذاب ماندوس، نردانل ترجیح داد شوهرش را برای گرفتن انتقام در سرزمین میانه حمایت نکند. در عوض او میخواست فئانور در والینور مانده و رابطه دوستانهاش را با والار حفظ کند. اما نردانل همچنین میخواست که پسرانش هم پیش او بمانند.
بیشتر بخوانید: ارباب حلقهها ؛ میناس تیریث مهمترین شهر گوندور در سرزمین میانه نبود
فئانور از تمام الفهای نولدور خواسته بود تا مورگوث را شکار کنند، بنابراین نردانل میدانست که درخواست او به فئانور برای ماندن در والینور رد خواهد شد و حق با او بود. نردانل به فئانور التماس کرد که یک یا دو نفر از کوچکترین فرزندانش را با خود به سرزمین میانه نبرد، اما فئانور گوشش به این حرفها بدهکار نبود و در امید انتقام غرق شده بود. او حاضر نشد هیچ یک از فرزندانش را پیش مادرشان باقی بگذارد و نردانل را همسری نادرست خطاب کرد که او را برای گرفتن انتقام در سرزمین میانه حمایت نکرده است.
بنابراین، نردانل مجبور شد شوهرش و هر هفت فرزندش را تماشا کند که میدانست محکوم به فنا هستند. او باید تمام زندگی ابدی و پر از سعادت خود را سپری میکرد و میدانست که هیچ کاری برای نجات فرزندانش نمیتواند انجام دهد. نردانل به معنای واقعی کلمه گیر کرده بود و نمیتوانست کاری بکند، او باید انتظار میکشید، اما نه انتظار برگشت شوهر و فرزندانش به خانه، بلکه نابودی و کشته شدن هر کدام از آنها که همین زندگی نردانل حکیم را واقعاً غم انگیز میکند. نظر شما در این باره چیست؟ آیا شما هم فکر میکنید که نردانل زندگی تراژیکتری نسبت به گالوم داشته است؟ لطفا نظرات خود را در این باره حتما با ما به اشتراک بگذارید.
ده بازی جدید با گرافیک فوقالعاده ۲۰۲۴
با عرض سلام و خسته نباشید
جهان تالکین پر از داستان های تراژیک و در عین حال زیبا هستش مثل داستان برن و لوتین که زیباترین داستان دنیای تالکین محسوب میشه اما با وجود اینکه داستان ها غم انگیز هستن پر از لحظه های زیبا نیز هستن بجز داستان تورین تورامبار که کاملا دارک و سرتاسر غم انگیزه از اول تا لحظه آخرش
پیشنهاد میکنم راجع به این دوتا داستانم تو سایت خوبتون مطلب بذارین
با تشکر
منم با شما هم نظرم داستان تورین تورانبار غم انگیز ترین و تراژدیک ترین داستان دنیای تالکین است
خوشحالم که عزیزان همگی به خوبی کتب معتبر رو مطالعه و تجزیه و تحلیل دقیق میکنند
بنظر بنده هم داستان تورین تورامبار غم انگیزترین داستان دنیای بزرگ ج آر آر تالکین محسوب میشه