اخبار سینما و انیمیشن خبر سینما

فلسفه درونی سریال لاست معنای واقعی داستان آن را توضیح می‌دهد

سریال لاست (Lost) مجموعه تلویزیونی نمادین و جذابی است که در سال ۲۰۰۴ از شبکه ABC پخش شد و در مجموع شش فصل از آن ارائه شده و به سرعت به یک پدیده فرهنگی تبدیل شد. سریال با یک فرض ظاهراً ساده شروع می‌شود: گروهی از بازماندگان سقوط هواپیما خود را در جزیره‌ای مرموز می‌بینند. با این حال، با پیشرفت سریال، شخصیت‌ها با چالش‌های متعددی مواجه می‌شوند، از جمله اسرار ماوراء طبیعی و علمی که باید با آن‌ها مبارزه کنند. این سریال در میان ساختار روایی و جلوتر از زمان خود، مضامین عمیق فلسفی مانند اگزیستانسیالیسم، اراده آزاد و جستجوی معنا را در خود جای داده است.

سریال لاست همچنان یک نقطه عطف در تاریخ تلویزیون است که به خاطر جاه طلبی و تأثیر ماندگاری که بر رسانه داشت، مشهور است. این فیلم به دلیل داستان سرایی نوآورانه، شخصیت‌های پیچیده و عمق موضوعی تحسین منتقدان را به خود جلب کرد و جوایز متعددی از جمله گلدن گلوب و جوایز امی پرایم تایم را برای آن به ارمغان آورد. این سریال همچنین باعث شد تا یک پایگاه هواداران اختصاصی را ایجاد شود، جایی که بینندگان درگیر بحث‌های گسترده و نظریه‌پردازی در مورد اسرار سریال بودند و اساساً نحوه استفاده رسانه‌های سرگرمی را تغییر داده بودند.

با این حال، این سریال همچنین دارای غنای فکری در مضامین فلسفی خود است که به طور یکپارچه از طریق استفاده از فلش بک‌ها و تعامل با خود جزیره به روایت سریال دوخته شده است. جزیره و ساکنان آن با چالش‌های متعددی روبرو می‌شوند که شخصیت‌ها را وادار می‌کند تا هدف و معنای وجودی خود را زیر سوال ببرند که باید با آن دست و پنجه نرم کنند، در حالی که همزمان تلاش می‌کنند تا زنده بمانند. با مجله بازار همراه باشید.

جزیره گمشده یک چالش وجودی در جستجوی معنی شخصیت‌ها است

جک شپرد و جان لاک در سریال لاست (Lost)

جک شپرد و جان لاک در سریال لاست (Lost)

این جزیره یک چالش وجودی برای شخصیت‌های گیر افتاده در این مکان اسرارآمیز ایجاد کرده و آن‌ها را مجبور می‌کند با پرسش‌هایی درباره هویت، هدف و معنای کلی زندگی‌ خود روبرو شوند. Reptile نتفلیکس همچنین از طریق پرتره روانشناختی مردی که می‌داند زندگی و حرفه‌اش بر اساس دروغ بنا شده است، به موضوعات وجودی مشابهی پرداخته است. در سریال Lost، این مضامین، در هم آمیخته با فلاش بک شخصیت‌ها، به توسعه مداوم آن‌ها کمک می‌کند و نقشی محوری در جستجوی معنا و برجسته کردن لحظاتی دارد که سرنوشت آن‌ها را شکل می‌دهد.

به عنوان مثال، جان لاک معتقد است که سرنوشت او این بود که در جزیره با پایان خود روبرو شود، زیرا متقاعد شده که با او تماس گرفته می‌شود و اسرار جزیره را برای کسانی که گوش می‌دهند، فاش می‌کند. در فصل ۱ اپیزود ۴، مخاطبان از طریق فلش بک با داستان پس زمینه لاک آشنا می‌شوند که نشان می‌دهد که قبل از سقوط هواپیما، او از کمر به پایین فلج بوده است. در وقایع منتهی به این مکاشفه، لاک در مورد رفتن به یک سفر پیاده روی در استرالیا صحبت کرد، جایی که افراد برای شکار و جمع آوری غذا به اطراف می‌روند. در دفتری آن هم در ملبورن استرالیا، یک اپراتور به او می‌گوید که نمی‌تواند به این سفر سخت فیزیکی برود، زیرا او با غفلت از گفتن وضعیت خود به آن‌ها دروغ گفته است.

این لحظه زمانی است که مخاطبان برای اولین بار لاک را روی ویلچر می‌بینند. او سپس با عصبانیت بیان می‌کند که سرنوشت او چگونه است که به سفر برود، اعتقادی که پای او را به جزیره می‌کشاند. این قسمت نشان می‌دهد که چگونه قبل از سقوط، لاک مردی با سابقه مبارزه و احساس بی هدفی بود. حال لحظات او در جزیره تبدیل به یک تجربه دگرگون‌کننده شده است، جایی که او بر این باور است که فراخوان واقعی خود را پیدا کرده و این همان بازتاب ایده‌های اگزیستانسیالیستی افرادی که به دنبال معنا و هدف هستند، است. در What We Do in the Shadows اثری از FX، شخصیت گیلرمو همچنین با چنین مفاهیمی در رابطه با خون‌آشام شدن دست و پنجه نرم می‌کند و به این فکر می‌کند که آیا در زندگی طولانی‌مدتش هدف یا معنای عمیقی پیدا خواهد کرد؟

سریال لاست اختلاف بین مرد علم و مرد با ایمان را به تصویر می‌کشد

جک شپرد در سریال لاست شخصیت علمی و رهبر گونه‌ای را ایفا می‌کند که همین در اکثر اوقات او را با جان لاک در تضاد قرار می‌دهد.

جک شپرد در سریال لاست شخصیت علمی و رهبر گونه‌ای را ایفا می‌کند که همین در اکثر اوقات او را با جان لاک در تضاد قرار می‌دهد.

شخصیت جان لاک در سریال لاست همچنین نقش نمادینی را به عنوان یک معتقد به دعوت جزیره را ایفا می‌کند، جایی که ایمان تزلزل ناپذیر او به فراخوان و اهمیت جزیره با شخصیت‌های دیگری که با حس شک و تردید به اسرار جزیره نزدیک می‌شوند، در تضاد است. در نتیجه، لاک سرنوشت خود را که با مضامین وجودی آزادی و مسئولیت نیز گره خورده است، تعیین می‌کند و اهمیت دادن به جزیره و ارتباطش با آن را انتخاب می‌کند. از سوی دیگر، جک شپرد، یک دکتر و یک فرد اهل علم هم در این بین وجود دارد که اکنون خود را درگیر وقایع غیرقابل توضیح جزیره می‌بیند. سفر وجودی او شامل کشمکش بین ذهنیت عقلانی، علمی و ماهیت عرفانی و غیرقابل توضیح جزیره است که بازتاب مضامین زیر سؤال بردن اعتقاد و یافتن هدف محسوب می‌شود.

جک و لاک از این نظر تضاد جالبی را ارائه می‌دهند، زیرا در حالی که در یک جزیره سرگردان هستند، سفرهای جداگانه‌ از همین را برای کشف اسرار پیش می‌گیرند. در نتیجه، سریال دیدگاه‌های علمی و معنوی را نیز به تصویر می‌کشد و رویکردهای متنوعی را برای یافتن معنا به شخصیت‌ها ارائه می‌دهد. این دوگانگی بازتاب واقعیت است. در حالی که افراد حاضر در داستان سریال دوستان، خانواده و شرکایی را دارند، هرکسی در سفر خود برای تعریف هویتش و یافتن مقداری هدف در زندگی خود تلاش می‌کند و در این مثال، جزیره بازتابی از این جستجو است. از نظر متافیزیکی و گاهی به معنای واقعی کلمه، این شخصیت‌ها را مجبور می‌کند تا با این مفاهیم دست و پنجه نرم کنند و آن‌ها را در موقعیت‌هایی قرار می‌دهد تا ایمان، عقاید و درک آن‌ها از جهان فیزیکی مورد آزمایش قرار بگیرد.

سرنوشت در مقابل اراده آزاد از طریق تجربه انسانی

شخصیت سایر و کیت که تاثیر قابل توجهی در روایت داستان سریال لاست داشتند.

شخصیت سایر و کیت که تاثیر قابل توجهی در روایت داستان سریال لاست داشتند.

روایت فراگیر سریال لاست را می‌توان به عنوان استعاره‌ای از تجربه انسانی نیز در نظر گرفت. شخصیت‌های سریال باید با چالش‌های غیرمنتظره روبرو شوند، روابطی را ایجاد کنند و به دنبال درک باشند و سفر گسترده‌تری از زندگی خود را منعکس کنند. بخشی از این سفر شامل مبارزه با مضامین سرنوشت در مقابل اراده آزاد است. به عنوان مثال، در دنیای جنگ ستارگان، داستان‌ها همیشه در مورد پتانسیل و اراده یک فرد بوده است. با این حال، این قضیه در مورد آندور، که شخصیت اصلی او در بیشتر عمرش از تجمل انتخاب برخوردار نبود، صادق نیست. سریال لاست این مفاهیم را معرفی می‌کند و آن‌ها را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد و دائماً شخصیت‌ها و مخاطبان را به سمت این سوال می‌کشاند که آیا تصمیمات آن‌ها واقعاً متعلق به خودشان است یا خیر؟

نمونه‌ای از این را می‌توان در ارتباطات غیرمنتظره شخصیت‌ها مشاهده کرد که از سرنوشت درهم تنیده آن‌ها صحبت می‌کند. در فصل ۱ قسمت ۱۶، یک فلش بک نشان داده می‌شود که شخصیت سایر قبلا با پدر جک، کریستین شپرد، در یک بار در سیدنی ملاقات کرده بود. کریستین با سایر در مورد پسرش صحبت می‌کند، بدون این که نامی برای او فاش شود، این صحبت در مورد این که چگونه جک را مرد بزرگی می‌داند و به خاطر کاری که انجام داده است احساس قدردانی و افتخار می‌کند، است. جک قبلاً از مشکلات الکلی پدرش در محل کار صحبت کرده بود که متعاقباً منجر به ترک استرالیا توسط او شد.

سریال لاست ثابت کرد که سرنوشت و تصادف آنقدرها هم متفاوت نیستند

کاراکترهای سریال لاست در یک نگاه

کاراکترهای سریال لاست در یک نگاه

در همان اپیزود، شخصیت سایر مأموریتی را برای یافتن و کشتن مردی که فکر می‌کند مسئول نابود کردن زندگی‌اش است، آغاز می‌کند. با این حال، در یک پیچ و تاب کلاسیک، او بعداً متوجه می‌شود که مردی که او را شکار کرده، پدر جان لاک است که با بیرون راندن لاک از یک ساختمان بلند به امید کشتن او، باعث فلج شدن لاک شده است. این‌ها تنها بخشی از بسیاری از ارتباط بین شخصیت‌ها هستند که در طول سریال ظاهر می‌شوند و این سؤال را ایجاد می‌کنند که آیا سرنوشت آن‌ها این بود که با هم در جزیره روبرو شده و به پایان خود برسند. این سریال همچنین از طریق رویاها با این مفاهیم دوگانه دست و پنجه نرم می‌کند که اغلب از نظر نمادگرایی و معنا غنی هستند.

شخصیت‌ها با انتخاب‌های مختلف دست و پنجه نرم می‌کنند و رویاهایشان گاهی مظهر مبارزه درونی آن‌ها برای انتخاب درست در هر موقعیتی است. این موضوع اراده آزاد را تقویت می‌کند، جایی که شخصیت‌ها با تصمیم گیری‌های سخت روبرو می‌شوند و انتخاب‌های آن‌ها سرنوشتشان را شکل می‌دهد. همانطور که در فینال لوکی دنیای سینمایی مارول دیده می‌شود، لوکی بر خلاف سرنوشتش تلاش می‌کند تا با ایجاد یک مولتی‌جهان کاملاً جدید، آینده خود را بازنویسی کند و در نهایت به هدف شکوهمند خود دست یابد. در سریال لاست، چندین شخصیت رویاهایی را تجربه می‌کنند که به نظر می‌رسد پیش‌گویی از وقایع یا نمایی از آینده است.

به عنوان مثال، دزموند هیوم و جان لاک رویاهای واضحی دارند که به دقت نتایج خاصی را پیش بینی می‌کنند. به عنوان مثال در فصل ۱ قسمت ۱۹، لاک که در تلاش برای باز کردن دریچه در پناهگاه مرموز زیرزمینی است، رویای سقوط هواپیما در جنگل را می‌بیند. او معتقد است که این رویا علامتی بود که به او می‌گفت کجا برود تا آنچه را که برای باز کردن دریچه لازم است را تهیه کند. او برای تحقیق به آنجا رفته و هواپیما را پیدا می‌کند.

بیشتر بخوانید: ولدمورت در مقابل گریندل والد ؛ کدام شخصیت شرور دنیای جادوگری قدرتمندتر است؟

با این حال، در حین کاوش در این ماجرا، شخصیت بون به شدت مجروح می‌شود، درست همانطور که رویای لاک آن را به تصویر کشیده بود. این نشان می‌دهد که جزیره دارای آگاهی یا نیرویی است که از طریق رویاها ارتباط برقرار می‌کند که همچنین به عنوان شکلی از رشد شخصیت عمل می‌کند که بینشی نسبت به ترس‌ها، خواسته‌ها و مسائل حل نشده کاراکترهای فیلم ارائه می‌دهد. سپس سؤالاتی در مورد این که آیا حتی اگر سرنوشت آن‌ها در جزیره رقم بخورد، هنوز در کارهایی که انجام می‌دهند، حق انتخاب دارند یا خیر، مطرح می‌شود.

در حالی که موفقیت سریال لاست را می‌توان به عناصر مختلف دیگر نسبت داد، مضامین فلسفی آن با کاوش در هدف معنا، هویت و اراده آزاد، عمق و وسعت بیشتری از احساسات را در اختیار آن قرار می‌دهد. نظر شما در این باره چیست؟ آیا شما سریال لاست را تماشا کرده‌اید؟ لطفا نظرات خود را با ما درباره این موضوع به اشتراک بگذارید.

معرفی ترسناک‌ترین بازی‌های تاریخ ویدئو گیم

Loading

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها