۱۰ انیمه شاهکار و جنجالی که بیش از حد مورد انتقاد قرار گرفتند
هیچ رسانهای را در دنیا نمیتوان پیدا کرد که بیعیب و نقص باشد. انیمهها نیز از این قاعده مستثنی نیستند و بارها در زمینههای فنی و محتوایی مورد انتقاد قرار میگیرند. متاسفانه داستان این نقدها برای برخی از مجموعهها گران تمام میشود و هیچ مخاطبی دیگر سمت تماشای آنها نمیرود. با این حال برخی از این آثار در واقعیت یک انیمه شاهکار هستند که دست کم گرفته شدهاند.
متاسفانه بسیاری از افراد بدون تماشای حتی یک قسمت از انیمهها، آنها را قضاوت میکنند و زیر سوال میبرند. این درحالی است برخی از این مجموعهها بیرحمانه مورد انتقاد قرار گرفتهاند و در حقیقت آثار ارزشمندی هستند که نباید نادیده گرفته شوند.
۱۰. Goblin Slayer
با شروع خشن خود طرفداران را شوکه میکند
گابلین اسلیر (Goblin Slayer) از آن دست انیمههایی است که با همان قسمت اول ممکن است دل برخی را بزند. این مجموعه پس از آن که در قسمت نخست خود نمایشی بسیار صریح و تکاندهنده از خشونت جنسی ارائه داد، درگیر بحثها و جنجالهای فراوانی شد. بسیاری از بینندگان، این قسمت را به دلیل استفاده اغراقآمیز از خشونت برای ایجاد شوک، مورد انتقاد قرار دادهاند. هرچند نمیتوان انکار کرد که این صحنه، بیرحمی دنیای خیالی گابلین اسلیر را بهخوبی ترسیم میکند، اما واقعیت این است که راههای بهتر دیگری نیز برای نمایش آن وجود داشت. شدت خشونت قسمت اول زمانی بیشتر نمایان میشود که انیمه در ادامه از پرداختن به چنین محتوای افراطی دوری میکند.

۹. Fairy Tail
فن سرویسی که به ضرر مجموعه تمام شد
فری تیل (Fairy Tail) از آثار شناخته شده در ژانر شونن سرگرمکننده است که با وجود تمام انتقادها مورد توجه قرار گرفت. هرچند این انیمه داستان قابل قبولی دارد، اما کافی بود از عناصر کلیشهای کمتری استفاده کند تا به یکی از بهترین شوننهای تاریخ تبدیل شود. حتی زمانی که فری تیل از دو شخصیت منفی و جذاب خود مانند زرف رونمایی کرد، باز هم نتوانست آنطور که باید مورد توجه قرار گیرد. علاوهبراین دشمنان نیز در انیمه بدون استفاده از تواناییهای پیچیده و تنها با وجود قدرت دوستی شکست میخوردند. از طرف دیگر استفاده زیاد از فن سرویس نیز فری تیل را به دام انداخت و بسیاری از طرفداران را آزرده خاطر کرد.
با این حال فضای شاد و بیتکلف فری تیل نیز همان عاملی است که آن را در میان طرفدارانش دوست داشتنی جلوه میدهد. علاوهبراین مجموعه دارای ریتم ثابتی است که به واسطه آن آرکهای داستانی زمان زیادی را صرف درامهای بیجا و خارج از شخصیتپردازی نمیکنند. از سوی دیگر، بزرگترین نقطه قوت فری تیل شخصیتهای دوستداشتنی آن، بهویژه ناتسو و لوسی، هستند که با طراحیها و تغییرات ظاهری جذاب خود چشمگیر جلوه میکنند. در این میان میتوان به تحولات ظاهری ارزا (Erza) اشاره کرد که به دلایل خوب و بد، از همه برجستهتر است.
۸. Kabaneri
آن را اثری مستقل در نظر بگیرید
َشاید اگر انیمه کابانری (Kabaneri) یک سال زودتر از اتک آن تایتان پخش میشد، میتوانست عنوان بهترین انیمه شونن را از آن خود کند. با این حال تنها یک سال اختلافش در پخش باعث شد بسیاری آن را نسخه کپی شده از داستان تایتانها بدانند. البته باید به طرفداران حق داد که چنین فکری کنند؛ زیرا مسئولیت تولید هر دو اثر را Wit Studio برعهده داشته است. علاوهبر این هیرویوکی ساوانو که آهنگساز مجموعه اتک آن تایتان بود، در ساخت موسیقی کابانری نیز نقش داشت.
با این حال نباید بیانصاف باشیم. هرچند موجودات زامبی مانند کابانری شباهت ظاهری قابل توجهی با تایتانها دارند، اما از نظر روایی این دو مجموعه کاملا متفاوت هستند. شخصیتهای این مجموعه بسیار سرگرمکننده هستند و در پرداخت آنها نیز ظرفات خاصی به کار بردند. این مجموعه همچنین صحنههای اکشن فوقالعادهای را به نمایش میگذارد و در مجموع کیفیت خوبی را ارائه میدهد. بنابراین اگر از تماشای اتک آن تایتان لذت بردید، کابانری نیز میتواند با داستان مستقل و روایت متفاوت خود شما را سرگرم دنیایش کند.
۷. Charlotte
انیمهای که زیر سایه سرد مقایسه تلف شد
اگر تماشای انیمه شارلوت (Charlotte) شما را یاد انیمه ضربان فرشته (Angel Beats) میاندازد، به این دلیل است که هر دو توسط یک نویسنده یعنی جون مائدا (Jun Maeda) خلق شدهاند. مائدا حتی در تولید موسیقی متن و تیتراژهای این مجموعه نقش داشته است. با این حال طرفداران معتقدند کیفیت انیمه شارلوت به پای مجموعه قبلی نمیرسد. در حقیقت داستان این مجموعه مملو از ابهامات و خلأهای روایی است و اطلاعات روشنی درباره موضوع و درگیری اصلی ارائه نمیدهد.
شارلوت همچنین پایانبندی ضعیفی دارد و بینندگان را در اوج رها میکند. البته این موضوع چندان بد نیست و در حقیقت نشان میدهد داستان یو اوتوساکا و گروهی از دانشآموزان دبیرستانی توانسته در دل طرفداران جا خوش کند. این انیمه همچنین به شکلی آرام و حسابشده ناگهان از اثری روزمره به روایتی تاریک تبدیل میشود که در نوع خودش مخاطبان را به وجد میآورد.
۶. Deadman Wonderland
با پایان فاجعهاش گور خود را کند
انیمه ددمن واندرلند (Deadman Wonderland) از دیگر آثاری است که به واسطه روایت کند و توسعهنیافتهاش شدیدا مورد انتقاد قرار گرفته است. هرچند داستان این انیمه میتوانست به یک روایت خاص تبدیل شود، اما هرگز فصل دومی از آن ساخته نشد و نیمهتمام باقی ماند. فصل نخست نیز بدون حلوفصل مؤثرِ گرههای اصلی پایان یافت و همین مسئله بخش بزرگی از جذابیت نیمه اول را کم رنگ کرد.
داستان ددمن واندرلند درباره شخصیتی به نام گانتاست که او را متهم قتل میکنند و به زندانی مرگبار میاندازند. با وجود چنین خط داستانی، این انیمه میتوانست به یک اثر پرطرفدار تبدیل شود، اما بیدقتی در تولید و پایانبندی تمام رشتهها را پنبه کرد. البته برخلاف سایر انیمهها، ددمن واندرلند قسمت اول شوکهکننده و خونینی دارد که هر شخص با تماشای آن میخکوب میشود و ممکن است تا پایان آن را دنبال کند.
۵. Black Clover
داستان متعادلی که صرفا یک فانتزی کلیشهای نیست
انیمه شبدر سیاه (Black Clover) از دیگر آثاری است که تا حد زیادی به شوننهای قدیمیتر مانند Naruto و Bleach شباهت دارد. آستا به عنوان قهرمان داستان این انیمه مانند ناروتو اوزوماکی روحیه شادی دارد و با دوست جدی و کمحرفش که با استعدادتر به نظر میرسد، رقابت میکند. با این حال او برخلاف ناروتو، قصد دارد به شاه جادوگران تبدیل شود و این تنها نکتهای است که شبدر سیاه را کمی متفاوت جلوه میدهد.
علاوه بر این شباهتهای آشکار، بسیاری از هواداران از صدای زیر و پرهیجان آستا خوششان نمیآید و او را شخصیتی اعصاب خردکن میدانند. با این حال، نمیتوان انکار کرد که همین شباهتها شبدر سیاه را به اثری نوستالژیک تبدیل میکند که کلیشههای شونن را به شکلی دوست داشتنی ارائه میدهد. هرچند این انیمه در بخشهای مختلف فرازوفرودهایی در کیفیت انیمیشن خود تجربه میکند، اما وجود شخصیتهای فرعی جذاب و مقیاسبندی جالب قدرتها آن را به اثری دیدنی تبدیل میکند.
۴. Boruto: Naruto Next Generations
اثری که فراتر از تصور طرفداران دو آتشه ناروتو است
امکان ندارد اثری زیر سایه یک انیمه بزرگ جان سالم به در ببرد. این سرنوشتی بود که بوروتو: نسل جدید ناروتو به آن دچار شد. جای تعجبی هم نداشت. طرفداران که توقعشان پس از تماشای ناروتو بالا رفته بود، از تماشای بوروتو آنطور که باید راضی نشدند و آن را بد خطاب کردند. البته بوروتو نیز چندان بیعیب به نظر نمیرسد و خط داستانیاش و شخصیتها به اندازه نسخه اصلی ظریف و جذاب نیستند.
علاوه بر این بوروتو اوزوماکی، بهعنوان جانشین ناروتو، نتوانست محبوبیت لازم را کسب کند؛ زیرا، شخصیت او تفاوتهای بنیادینی با پدرش دارد. با این حال اگر بوروتو را به عنوان اثری مستقل در نظر بگیریم، میتواند به عنوان انیمه قابل قبولی شناخته شود. این انیمه روایت مناسبی ارائه میدهد و بسیاری از کلیشههای آشنای شونن را دنبال میکند. خوشبختانه فصل دوم مانگای Boruto: Two Blue Vortex تنشهای بیشتری دارد که میتواند نویدبخش بهبودی چشمگیر در خط داستان باشد.
۳. The Seven Deadly Sins
انیمیشن ضعیفی که به پاشنه آشیل این انیمه تبدیل شد
فریب عنوانش را نخورید. انیمه هفت گناه کبیره (The Seven Deadly Sins) هیچ پیچش داستانی خاصی ندارد که با آن به شهرت رسیده باشد. در حقیقت آنچه این انیمه را برای مدتی سر زبانها انداخت و از آن به بدی یاد شد، انیمیشن ضعیف و بیکیفیتش بود. جای تعجبی هم ندارد. دو فصل نخست این انیمه استودیوی A-1 Pictures ساخته شد و تولید مابقی داستان را استودیو Deen برعهده گرفت. همین دو پارگی در تولید گناهی بود که داستان را از چشم بینندگان انداخت.
فصلهای پایانی آن چنان ضعیف بودند که بسیاری از هواداران بهطور آشکار از این فرنچایز دلسرد شدند. البته با وجود جنبههای دیگر مانند فضای قرون وسطایی و مضامین جالبتوجه، انیمه هفت گناه کبیره همچنان اثری دیدنی به شمار میرود. علاوهبراین بسیاری از شخصیتها ریشه در اسطورههای آرتوری دارند و دو شخصیت اصلی، ملیوداس و الیزابت، بهعنوان قهرمانان این روایت معرفی میشوند. از طرف دیگر داستان عاشقانه پرکشش و پررنگی در مرکز روایت قرار دارد که هسته احساسی این مجموعه را شکل میدهد.
۲. Fire Force
جایی که انیمیشن خیرهکننده بر فن سرویس پیروز میشود
نفرتی که پیرامون فایر فورس شکل گرفت، تنها به فن سرویس و شخصیتپردازی ناکافی تاماکی محدود نمیشود. هرچند نمیتوان از جزییاتی مانند نقصهای موجود در لباسها چشمپوشی کرد، اما مشکل تنها به این مورد ختم نمیشود. اوکوبو، خالق این اینمه که سول ایتر (Soul Eater) در کارنامه آثارش به چشم میخورد، در آغاز خط داستانی جدید خود هیچ کمیخ محکمی نمیکوبد. به همین دلیل بینندگان با تماشای قسمت نخست آن چیزی دستگیرشان نمیشود که بخواهند با آن به ادامه داستان دلخوش شوند.
با این وجود کم لطفی است اگر فایر فورس را اثری بیارزش بدانیم. استودیو David Production که کار ساخت این انیمه را برعهده داشت، از انیمیشنی خیرهکننده بهره گرفت و عنصر آتش را با زیبایی تمام به تصویر کشید. از طرف دیگر کیفیت طراحی صدا قابلتوجه است و موسیقی متن نیز به دل مینشیند. علاوهبر این، شخصیتها نه تنها در هنگام نبرد، بلکه در تعاملات روزمره و طنزآلود خود جذاب و دوستداشتنی به نظر میرسند.
۱. Future Diary
اثری که پوچی مطلق داستانش را به خدمت میگیرد
برخلاف سایر انیمهها، دیدگاههای که درباره انیمه خاطرات آینده (Future Diary) وجود دارد به دو دسته تقسیم میشود و دلیل اصلی آن، پیشفرض متفاوت و خارج از چهارچوب این اثر است. این انیمه مشابه بازی مرگ از الگویی پیروی میکند که در آن شخصیتها باید به هر روش ممکن برای رسیدن به هدفی مشخص تلاش کنند. با این وجود بازیها به تنهایی نیز جذاب هستند. آنچه درمورد این اثر ممکن است به مذاق برخی از طرفداران خوش نیاید،حضور دو قهرمان بسیار پیچیده و چندلایه یعنی یوکیترو و یونو است که شخصیتهای خاکستری داستان به حساب میآیند.
یوکیترو قهرمانی کماراده است که در بیشتر لحظات کلیدی داستان، نقش منفعلانهای دارد و این یونو است که هدایت امور را بر عهده میگیرد. البته در این میان خود یونو نیز چندان سالم و متعادل به نظر نمیرسد و عشقی وسواسگونه به یوکی دارد. هرچند این مجموعه دربردارنده برخی محتوای بحثبرانگیز است، اما با اکشن، خشونت و جنون بیوقفهاش مخاطبان را کاملا سرگرم نگه میدارد.
نظر شما درباره این انیمهها چیست؟ چه انیمه شاهکار دیگری را میشناسید که در حقش کم لطفی شده باشد؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم.
منبع: CBR
بررسی بازی Anno 117؛ بهترین بازی ده سال اخیر یوبیسافت
نظرات