نقد و بررسی فیلم Mission: Impossible – The Final Reckoning
تقریباً سه دهه است که بدلکاریها و سکانسهای اکشن مجموعه Mission: Impossible با معنای «تماشای روی پرده بزرگ» گره خوردهاند. همانطور که انتظار میرفت، تازهترین قسمت این فرانچایز هم بار دیگر تام کروز را در نقش همیشگیاش، «ایتن هانت»، نشان میدهد؛ شخصیتی که برای نجات جان خود، دوستانش و حتی سرنوشت میلیونها نفر، همهچیز را به خطر میاندازد. این بار دشمن اصلی او «انتیتی» است؛ هوش مصنوعی شروری که نخستینبار در فیلم Mission: Impossible – Dead Reckoning Part One محصول سال ۲۰۲۳ معرفی شد. با این حال، این دنباله جدید ــ که دیگر رسماً نام Dead Reckoning Part Two را ندارد ــ بیش از حد تلاش میکند تا از تمام لحظات درخشان گذشتهی IMF پیشی بگیرد.
یک نکته را باید همین اول اعتراف کنیم: خیلی از ما همیشه طرفدار پر و پا قرص فیلمهای جیمز باند بودهایم. بسیاری از خاطرات سینمایی دوران نوجوانیمان با ماجراهای باند گره خورده است. برای همین، وقتی در سال ۲۰۱۶ فیلم Mission: Impossible – Rogue Nation اکران شد، همگی هیجانزده شدیم. چراکه برای اولین بار تمام آن عناصری که در مجموعه باند دوست داشتیم، به شکلی بینقص در یک فیلم «ماموریت غیرممکن» بازآفرینی شدهاند؛ فیلمی که نقطه آغاز همکاری بلندمدت «کریستوفر مککواری» با این فرنچایز شد و حالا چهارمین ماجرای ایتن هانت با نویسندگی و کارگردانی او روی پرده رفته است.
از «راگنیشن» تا «فاینال رکونینگ»: مسیری که کمرنگ شد
تام کروز دوباره نقش ایتن هانت را برعهده دارد و جانش را در خطر هیجانانگیزترین مأموریتهای ممکن میگذارد
فیلم Rogue Nation بهخوبی ترکیبی از بدلکاریهای جسورانه و واقعی، شوخطبعی آگاهانه و اندازهای از باورپذیری را در کنار هم قرار داد؛ عناصری که برای موفقیت یک مأموریت IMF حیاتیاند. Fallout کمی ضعیفتر این تعادل را حفظ کرد و Dead Reckoning فاصله بیشتری از آن گرفت. اما متأسفانه، The Final Reckoning حتی بیش از همه مسیر را گم کرده است.
بزرگترین نکتهای که از هشتمین فیلم مجموعه ــ که با وجود نامش، بههیچوجه «پایانی» به نظر نمیرسد ــ دستگیرمان شد، این است که فیلم بیش از حد جدی و سنگین است. هر زمان که داستان وارد میدان میشود، روایت بهسمت ملودرام میرود. بازیگران ــ چه چهرههای قدیمی فرانچایز و چه تازهواردهایی که در نقشهای کوتاه ظاهر شدهاند ــ اغلب با صدای آرام و پر از جدیت دیالوگها را رد و بدل میکنند، گویی در میانه یک سریال عاشقانه پرتنش هستند. تقریباً هر جملهای در فیلم مستقیماً به موضوعی نمیپردازد جز پایان یافتن زندگی بر روی زمین، و همین لحن سنگین، ماجراجویی پرهیجان مجموعه را زیر سایهای تلخ فرو میبرد.
وقتی مأموریت بیش از حد بزرگ میشود
تیم IMF دوباره کنار هم جمع شده و هر عضو نقش حیاتی خود را در ماموریت دارد
اولین معیار ما برای سنجش فیلمهای «ماموریت غیرممکن» همیشه این بوده که مأموریت اصلی ایتن هانت چطور به او محول میشود. در Rogue Nation این لحظه یک برخورد شوخوشنگ در یک فروشگاه موسیقی بود. در Fallout درِ خانهاش کوبیده شد و او از خوابی بیدار شد که در آن انفجار هستهای مراسم عروسیاش را نابود کرده بود. در Dead Reckoning شاهد صحنهای شاعرانه و پرطمطراق با سوگند IMF و معرفی یک عضو تازه بودیم. اما در The Final Reckoning، بهدلیل نفوذ انتیتی در تمام سامانههای دیجیتال، روش انتقال مأموریت بهطور عجیبی ساده و «لو-فای» شده است؛ و راستش را بخواهید، همین بخش کمی سرگرمکننده است. بااینحال، محتوای پیام بیش از حد تیره و سنگین است.
اینجا همان جایی است که ادامه خط داستانی Dead Reckoning پررنگ میشود: انتیتی بهعنوان یک شرور دیجیتال معرفی میشود که توانایی انجام هر بلای ممکن را دارد، از یک فهرست بیپایان تهدیدهای مبهم گرفته تا ترسهایی که هر کدام بهتنهایی میتوانستند یک فیلم کامل را پیش ببرند. اما همه اینها در قالب یک هیولای مبهم دیجیتال کنار هم قرار گرفتهاند. بازگو کردن این موضوع در بخش «این پیام پس از خواندن نابود خواهد شد» فیلم، لحن فوقالعاده سنگینی به کل روایت میدهد. و جز چند شوخی کوچک در اینجا و آنجا، این جدیت هرگز شکسته نمیشود.
یکی از بزرگترین مشکلات The Final Reckoning همین stakes یا همان «سطح تهدید» غیرقابلباور و اغراقشده است. یک سلاح هستهای یا بیولوژیکِ کلاسیک، در محدوده جذابیت همیشگی «ماموریت غیرممکن» قرار میگیرد: تهدیدی عظیم برای جان میلیونها نفر، اما همچنان آنقدر واقعی که تماشاگر بتواند با آن ارتباط برقرار کند. اما وقتی موضوع به «پایان تمام حیات روی زمین» میرسد، دیگر بیش از حد بزرگ است تا ذهن بتواند آن را هضم کند. این افراط در مقیاس، بهویژه وقتی با جدیت بیش از اندازه شخصیتها ترکیب میشود، باعث میشود فیلم بهاندازه قسمتهایی مثل Rogue Nation یا Fallout باورپذیر و مهیج نباشد.
هشت قسمت بعد، بالاخره باید پایانی در کار باشد؟
دشمن جدید، هوش مصنوعی «انتیتی»، تهدیدی جهانی و غیرقابلباور است که خطرات را به اوج میرساند
این نوشته مدام از The Final Reckoning فاصله میگیرد و دوباره به قسمتهای پیشین مجموعه برمیگردد، اما چه بخواهیم چه نه، این فیلم هشتم بیش از هرچیز از «هشتم بودن» خودش آگاه است. نمیتوانی عنوانی مثل «حسابرسی نهایی» روی یک فیلم بگذاری و بعد هیچ نشانی از «پایان» ارائه ندهی. و خب، این فیلم با تمام توان تلاش میکند چنین حسی را القا کند.
فیلم فقط به گذاشتن چند ایستراِگ از قسمتهای قبلی بسنده نمیکند؛ بلکه کل خطوط داستانی گذشته، آن هم اغلب غیرضروری را دوباره به میدان میآورد. برای طرفداران قدیمی شاید این اشارهها لذتبخش باشد، اما وقتی به زمان نزدیک به سه ساعت فیلم نگاه کنیم و جایگاه کماهمیتی که این عناصر در کلیت داستان دارند، دیگر مشخص نیست مککواری و کروز دقیقاً دنبال چه هدفی بودهاند. همه اینها نشان میدهد که The Final Reckoning را نمیتوان بدون توجه به هفت فیلم قبلی مجموعه نقد کرد. به همین دلیل هم هست که ما مدام در حال مرور احساسات و خاطراتمان از کل فرنچایز «ماموریت غیرممکن» هستیم.
بازگشت چهرهای قدیمی؛ شیرین اما کمیاب
سکانسهای اکشن نفسگیر از نفوذ به زیردریایی تا مبارزه روی بال هواپیمای دوباله شما را روی صندلی میخکوب میکند
یکی از ارجاعاتی که واقعاً از آن لذت میبریم، حضور شخصیتی است که در تریلرهای The Final Reckoning هم دیده بودیم: «ویلیام دانلو» (با بازی رولف ساکسون). همان مأمور بدبختی که در دهه ۹۰ میلادی در مرکز محرمانه CIA کار میکرد و ایتن درست جلوی دماغش فهرست NOC را سرقت کرد. نقش او در فیلم جدید دقیق و بهجا است؛ شخصیتی که هم برای ایتن و IMF معنا دارد و هم به یکی از تمهای کلیدی فیلم اشاره میکند: اینکه زندگی ما حاصل انتخابهایمان است. او حضوری بامزه و خوشایند دارد، چیزی که در این قسمت بهشدت کمیاب است.
البته بد نیست که به نکات مثبت هم اشاره کنیم؛ چراکه The Final Reckoning در بعضی زمینهها کاملاً درست عمل کرده است. اکشن فیلم، طبق انتظار، درخشان و دیدنی است. نقطه اوج آن جایی است که ایتن به زیردریایی «سواستوپول» نفوذ میکند؛ همان مکگافینی که در آغاز Dead Reckoning غرق شده بود. این سکانس فوقالعاده پرتنش، پیچیده و خفقانآور است؛ دقیقاً همان چیزی که از یک تریلر نفسگیر انتظار دارید. از همه مهمتر، بهوضوح میتوان ردپای بخش بزرگی از بودجه ۴۰۰ میلیون دلاری گزارششده فیلم را روی پرده دید. مککواری هم حداکثر بهره را از این موقعیت گرفته است. صحنه زیردریایی ترکیبی است از شکوه بصری Avatar و هیجان مبارزه در راهرو Inception؛ نتیجهای که تماشاگر را در صندلیاش میخکوب میکند.
بازگشت تیم؛ فرمولی که جواب میدهد
طراحی مبارزات جدیتر و واقعیتر حس میدهد که حتی ممکن است تیم ایتن شکست بخورد
طراحی مبارزات در The Final Reckoning نسبت به قسمتهای پیشین ارتقا پیدا کرده است. این بار کشورهای مختلف نیروهای ویژه خود را برای دستیابی به همان هدفی که ایتن دنبال میکند روانه میدان میسازند و همین باعث میشود درگیریها خشنتر و جدیتر از قبل به نظر برسند. برای اولین بار حس میکنیم شاید IMF در این نبردها شکست بخورد. در نقطهای که این فرانچایز قرار دارد، ایجاد چنین حسی بسیار دشوار است، و مککواری و کروز شایسته تحسیناند که توانستهاند این توازن حساس را حفظ کنند.
یکی دیگر از نقاط قوت فیلم، دوباره کنار هم قرار گرفتن اعضای تیم است؛ بخشی از فرمول همیشگی «ماموریت غیرممکن» که در قسمت قبل کمی کمرنگ شده بود. اوج داستان در The Final Reckoning برای هر یک از اعضای تیم وظیفهای مشخص در نظر میگیرد؛ چیزی شبیه به آنچه در Fallout دیدیم و برای IMF اهمیتی حیاتی دارد. واقعیت این است که وقتی همهچیز فقط به ایتن ختم شود، سرگرمی و تنوع روایت کمرنگ میشود. جذابیت ایتن هانت همیشه تنها در مهارتهای خارقالعادهاش نیست؛ بلکه در اعتماد پایدار او به تیمش هم هست. همانطور که شخصیت «جاسپر بریگز» (با بازی شیا ویگهام) در Dead Reckoning میگوید: ایتن تجسمی از هرجومرج است؛ ذهنخوان، تغییرشکلدهنده و غیرقابلپیشبینی.
سکانس دو بالهای؛ اوج هیجان
با وجود لحن جدی، لحظات سرگرمکننده و شخصیتهای بامزهای مانند ویلیام دانلو باعث حفظ تعادل شدهاند
صحنه اوج فیلم با هواپیمای دوباله واقعاً تماشایی است؛ گاهی پرهیجان، گاهی خندهدار، و در کل آنقدر حسابشده طراحی شده که تماشاگر زحمت و برنامهریزی پشت بدلکاری را بهوضوح احساس میکند. تنها پرسشی که در ذهن باقی میماند این است: اگر بهجای تام کروز، بدلکار روی بال هواپیما میایستاد، آیا The Final Reckoning فیلم ضعیفتری میشد؟ یا فقط یک عنصر جذاب کمتر برای تعریف داشت؟
بخش زیادی از احساسمان نسبت به این فیلم برمیگردد به همین عنوان فرعیاش: «The Final Reckoning». با پایانی که فیلم دارد، نمیتوان آن را واقعاً «نهایی» دانست، و بهسختی میشود باور کرد تام کروز دیگر حاضر نیست برای سرگرمی ما جانش را به خطر بیندازد. پس یا این بهترین زیرعنوان ممکن برای فیلم است، یا بدترین. شاید سازندگان کاملاً بخش «پایانی» را اشتباه فهمیدهاند و عنوان هیچ ارتباطی با فیلم ندارد. یا شاید همین تلاش نهچندان موفق برای جمعبندی و بستن پروندهای هشتقسمتی، خودش «حسابرسی نهایی» فرنچایز باشد. از زاویهای بیرونی، شاید هم همین پایان آشفته و بیشازحد جدی بهترین پایان ممکن برای مجموعهای باشد که سالها با بدلکاریها و اغراقهایش نماد سینمای اکشن بوده است.
امید به آینده؛ بازگشت به اصل ماجرا
پایان فیلم در عین بسته شدن برخی نخهای داستانی، همچنان امید به ادامه ماجراجوییهای غیرممکن را زنده نگه میدارد
از نگاه یک طرفدار پر و پا قرص فیلمهای اکشن، ترجیح میدهیم فیلم را خوشبینانهتر ببینیم. در طول این هشت قسمت، بارها رشتههای داستانی مختلف آغاز شده و در مسیرهای متفاوت دنبال شدهاند؛ این بهایی است که باید برای یک فرنچایز ۳۰ ساله پرداخت. مأموریت سازندگان حالا، اگر بخواهند بپذیرند، این است که از این صفحه نسبتاً پاکی که با جمعبندی (هرچند دستوپا شکسته) ایجاد کردهاند، استفاده کنند و دوباره به همان چیزی برگردند که «ماموریت غیرممکن» در آن بهترین است: بیش از حد خودش را جدی نگیرد.
هرچند اکشن فیلم همچنان پرهیجان است و چند سکانس درخشان آن بدون شک تا سالها در ذهن تماشاگران باقی خواهد ماند، اما Mission: Impossible – The Final Reckoning بار سنگینی را بر دوش میگذارد: پرداختن به پایان تمام موجودات زنده روی کره زمین. همین اغراق، در کنار لحن بیش از حد جدی و دیالوگهای ملودراماتیک، فیلم را از همان روحیهای که ۳۰ سال سرگرمکنندهاش کرده بود دور میکند. بااینحال، پایان فیلم هنوز دریچهای برای مأموریتهای غیرممکن آینده باز میگذارد؛ و این امید وجود دارد که این «حسابرسی جدی» واقعاً آخرین پرده ماجراجوییهای ایتن هانت نباشد. باید منتظر ماند و دید.
جمعبندی نهایی: نظر شما درباره قسمت جدید ماموریت غیرممکن چیست؟
Mission: Impossible – The Final Reckoning تلاشی است جاهطلبانه برای بستن پروندهای که بیش از سه دهه تماشاگران را با بدلکاریهای نفسگیر و هیجانهای بیوقفه سرگرم کرده است. فیلم هم نقاط درخشانی دارد و هم لغزشهایی که نمیشود نادیده گرفت. از یکسو، صحنههای اکشن ــ از نفوذ پرتنش به زیردریایی گرفته تا سکانس هواپیمای دوباله ــ یادآور بهترین لحظات این فرنچایز هستند و نشان میدهند تام کروز و کریستوفر مککواری هنوز هم در خلق تصاویر فراموشنشدنی استادند. همچنین بازگشت روح تیمی IMF و طراحی مبارزات خشن و واقعیتر، تازگی قابلتوجهی به فیلم بخشیده است.
اما در سوی دیگر، لحن بیش از حد جدی و بار روایی سنگینی که روی دوش فیلم گذاشته شده، تا حد زیادی از همان لذت و ماجراجویی سادهای میکاهد که «ماموریت غیرممکن» را به یک پدیده سینمایی بدل کرده بود. تهدیدی به بزرگی نابودی همه حیات روی زمین، در قیاس با چالشهای ملموستر قسمتهای گذشته، بیش از حد اغراقآمیز و دور از ذهن به نظر میرسد. همین عدم تعادل میان سرگرمی و جدیت، باعث میشود فیلم نتواند بهطور کامل انتظارات را برآورده کند. نظر شما چیست؟ در کامنت بنویسید.
منبع: مجله بازار
بهترین بازی سولزلایک تاریخ چیه؟ میزگیم با امیدلنون @omidlennon
نظرات