هشت اثر مدرن که میتوانند با انیمه های جیبلی رقابت کنند
بسیاری از طرفداران با تماشای حداقل یکی از انیمه های جیبلی وارد دنیای انیمیشن ژاپنیها شدند. جای تعجبی هم ندارد. این استودیو هنر را با روایتهایی لطیف همراه میکند و آثاری میآفریند که در آن خیالپردازی و زندگی روزمره با هم پیش میروند و لبخند بر لب مینشانند. با این وجود چند سالی است که انیمههای معاصر دیگر نیز در مسیر استودیو دوستداشتنی قلبها قدم گذاشتهاند و آثاری خلق کردهاند که همان حسوحال آشنا را در دل بینندگان زنده میکنند.
همانند انیمه های جیبلی، این آثار نیز پر از کاوشهای خلاقانه و روایتهای شگفتانگیز هستند. علاوهبراین جادو در این انیمهها امری طبیعی و کتمانناپذیر است که با چاشنی صداقت همراه میشود. این آثار همچنین درک مشترکی از صداقت، ظرافت بصری و تأمل اخلاق دارند و به یکدیگر پیوند میخورند. به همین دلیل نیز سراغ هشت انیمه مدرن با چنین ویژگیهایی رفتهایم که هرچند به اندازه آثار استودیو جیبلی مشهور نیستند، اما به همان اندازه با کیفیتاند و احساس مشابهی را به مخاطبان منتقل میکنند. علاوهبراین فضای برخی از این آثار با برخی از انیمه های استودیو جیبلی مو نمیزند. به همین دلیل پس از تماشایشان ممکن است حتی متوجه نشوید که آنها را جیبلی نساخته است.
ایزوکن دستهایت را غلاف کن (Keep Your Hands Off Eizouken)
انیمه ایزوکن دستهایت را غلاف کن (Keep Your Hands Off Eizouken) اثری نوشته سومیتو اوارا است که داستان سه دختر دبیرستانی را را دنبال میکند که باشگاهی برای ساخت انیمیشن تاسیس کردهاند. میدوری، تسوبامه و سایاکا در این مسیر بارها ماکت و استوری بورد میسازند تا جهانی را که در ذهنشان است به واقعیت تبدیل کنند. فراتر از جذابیت طرح اصلی داستان، آنچه در این انیمه ستایش میشود، فرآیند ساخت رویای نوجوانی است. این انیمه همچنین به خوبی تاثیر همراهی تخیل و بداههپردازی، همکاری گروهی و شیفتگی سرشار از لذت در خلق یک اثر نمایشی هنری را نشان میدهد.
انرژی طراحی دستی این مجموعه درکنار حرکات بازیگوشانه دوربین و احترام آن به جزئیات، همگی منعکسکننده یادآور تکنیکهای به کار رفته در انیمه های جیبلی هستند. ایزوکن همچنین مانند استودیو جیبلی کنجکاوی انسانی را بر روایت خود مقدم میشمارد و سعی میکند با هر کار سادهای، شگفتی خاصی بیافریند. همین تمرکز، سبک آن را به حالوهوای انیمه های جیبلی نزدیک میکند.
زاده آبیس (Made in Abyss)
اگر از طرفداران پروپاقرص انیمه های میازاکی باشید، احتمالا متوجه علاقه او به نمایش طبیعت و محیط زیست در آثارش شدهاید. انیمه زاده آبیس (Made in Abyss) نیز با الهام از این روحیه استودیو جیبلی، داستان پسر غارنوردی به نام ریکو را روایت میکند که برای پیدا کردن مادرش، همراه با پسر رباتیکی وارد درهای به نام آبیس میشود. هرچند آنها در این مسیر درباره آثار باستانی و طبیعت عجیب اطرافشان به پاسخهای میرسند، اما برخی از این پاسخها به شکلی وحشیانه و ترسناک دارند.
شاید مجموعه در کل موضوع تاریکی داشته باشد، با این وجود نمیتوان از شباهتهای زیاد آن با آثار جیبلی نیز چشمپوشی کرد. مانند انیمه های استودیو جیبلی، این انیمه نیز از طبیعت به عنوان شخصیتی مجزا یاد میکند. علاوهبراین طراحی پسزمینه و فضاسازی صوتی غنی و ظریف است. با این حال نباید فریب ظاهرش را بخورید؛ چرا که این انیمه با وجود شباهتهایش به انیمه های جیبلی، داستانی به شدت دلخراش دارد. بنابراین اگر روحیه حساسی دارید، بهتر است از تماشای آن صرف نظر کنید.
صدای خاموش (A Silent Voice)
اگر بخواهیم از تنها یک اثر یاد کنیم که بیشترین شباهت را به آثار استودیو جیبلی داشته باشد، بدون شک باید سراغ انیمه صدای خاموش (A Silent Voice) برویم. داستان این انیمه درباره دو شخصیت به نامهای شویا ایشیدا و شوکو نیشیمیا است و سعی دارد مفاهیمی همچون احساس گناه، زورگویی و تلاش برای عذرخواهی و آشتی را به بیننده خود منتقل کند. شویا که در دوران کودکی خود شوکو را بسیار رنجانده، پس از گذشت سالها در پی جبران است و در این راه با مشکلات اجتماعی و شرم درونی خود مواجه میشود.
برخلاف سایر آثار کلیشهای که تصاویر آرمانی از مفهوم بخشش به خورد مخاطب میدهند، انیمه A Silent Voice رویکرد دیگری در پیش میگیرد. در حقیقت شویا خیلی راحت نمیتواند از شوکو طلب بخشش کند و در این مسیر مجبور میشود به تلاش مستمر خود ادامه دهد. این موضوع که صبوری در روایت داستان را نشان میدهد، در کنار شفافیت انسانگرایانه از ویژگیهای بارز انیمه های جیبلی است. علاوهبراین پسزمینههای پربافت و گفتگوهای نفسدار، مسیر رشد اخلاقی را صمیمی و طاقتفرسا جلوه میدهند. با این وجود این انیمه سینمایی با تاکید بر لحظات آرام و کنترلشده از احساساتیکردن رنج جلوگیری میکند که خود به نوعی ما را یاد رویکرد تاکاهاتا (همکار میازاکی) میاندازد.
موشی شی (Mushishi)
داستان انیمه موشی شی (Mushishi) حول پژوهشگر آوارهای به نام گینکو میچرخد که سعی دارد درباره موجوداتی به نام موشی تحقیق کند که ابتداییترین شکل حیات در طبیعت به شمار میروند. با وجود این خط اصلی داستانی، هر قسمت این سریال انیمه ساختاری اپیزودیک دارد و در هر قسمتش یک حکایت مستقل طرح میشود تا گینکو در آن به عنوان عامل درک و فهم روایت را به جلو پیش ببرد.
در این مجموعه ریتمها با اندوهی آرام همراه هستند و مخاطب را به همدلی با زندگی انسانی و غیرانسانی تشویق میکند. در این میان و از طریق توجه به سرعت آهسته در روایت و احترام چشمگیرش به نظم طبیعی، میتوان شباهتی روشن میان آن و آثار آرامتر جیبلی احساس کرد. انیمه موشی شی همچنین شگفتی را بهعنوان یک توجه اخلاقی در نظر میگیرد و برای اعمال کوچک مراقبت و دانش جمعی ارزش قائل است. به همین ترتیب نیز انیمه با رویکرد جیبلی در احترام به طبیعت و درک متقابل انسانها همسو است و باور آن را در بینندگان خود پرورش میدهد.
اژدهای خدمتکار خانم کوبایاشی (Miss Kobayashi’s Dragon Maid)
زمانی که استودیوی مشهور کیوتو انیمیشن در سال ۲۰۱۳ از انیمه اژدهای خدمتکار خانم کوبایاشی (Miss Kobayashi’s Dragon Maid) رونمایی کرد، کمتر کسی پیدا میشد که از تماشای آن لذت نبرد. جای تعجبی هم ندارد. داستان این انیمه درباره اژدهایی به نام تورو است که در قالب انسان درمیآید و به منزل کارمندی به نام کوبایاشی میرود. البته این تمام ماجرا نیست؛ چرا که او به شکلی غیرمنتظره نقش خدمتکار خانم کوبایاشی را بر عهده میگیرد. به همین ترتیب زندگی خستهکننده خانم کارمند از این رو به آن رو میشود. با این که در نگاه اول تورو دردسرهای زیادی به پا میکند، اما درنهایت پیوند عمیق و جذابی بین این دو شخصیت شکل میگیرد.
کمتر سریال انیمه را میتوان پیدا کرد که مانند این انیمه مفاهیم طنز و عناصر اسطورهای را در هم بیامیزد و در هر قسمت میان ابعاد نامعقول داستان، صحنههای لطیف دوستی و چالشهای کار روزمره توازن برقرار کند. نکته جالب اینجاست که تمام این اتفاقات نیز در خلال موقعیتهایی کاملا فانتزی روایت میشوند. در این میان نیز گرمای اثر، تمرکز آن بر کارهای خانگی و طراحی انسانی شخصیتها ما را یاد احساسات لطیف جاری در انیمه های جیبلی میاندازد. از آنجایی که استودیو جیبلی آیینهای کوچک روزمره را معنادار جلوه میدهد، توجه انیمه به زندگی عادی، این نمایش را با دیدگاه مشهورترین استودیو انیمهسازی جهان همراستا میسازد.
نقاب میوتارو (A Whisker Away)
انیمه نقاب میوتارو (A Whisker Away) به کارگردانی مشترک جون ایچی ساتو و توموتاکا شیبایاما است. این انیمه داستان دختری ۱۴ ساله به نام میو ساساکی را روایت میکند که برای نزدیکتر شدن به پسر مورد علاقهاش، کنتو هینوده، به یک گربه تبدیل میشود. هرچند این تصمیم در نگاه اول بامزه به نظر میرسد، اما ماجرا به خوشی ادامه نمییابد و زنجیرهای از رویدادهای خطرناک و عجیب رقم میخورد. در این میان حتی جان دو شخصیت اصلی نیز به خطر میافتد اما میو به عشقی که در پی آن بوده، میرسد.
اگر از دید شخصیت میو به داستان نگاه کنیم، این انیمه سینمایی درباره نوجوانی و تمایل زیاد به دیده شدن در آن دوران است و به مخاطرات واقعی ناشی از این تمایل در قالبی انتخابی افسونشده میپردازد. نقاب میوتارو همچنین مفهوم تغییر را تمرینی دروننگرانه میبیند. علاوهبراین طراحیهای دستی و رنگپردازی گرم نیز به درستی استفاده شدهاند تا زندگی عادی در شکلی شگرف و نامعمول نشان داده شود. این همان ترکیب صمیمانهای است که در بیشتر آثار جیبلی و برای بازتاب کشمکشهای کوچک فردی به چشم میخورد و بر جان مینشیند.

نظرات