۱۰ لحظه دردناک دنیای انیمه که طرفداران هرگز آن را فراموش نخواهند کرد
در دنیای انیمه، کمتر چیزی به اندازه یک دلشکستگی عاطفی میتواند بیننده را تحت تأثیر قرار دهد. این رسانه به شکلی منحصربهفرد، زیبایی و تراژدی را در هم آمیخته و صحنههایی خلق میکند که مدتها پس از پخش تیتراژ هم در ذهن طرفداران باقی میماند. از لحظات غمانگیز فقدان گرفته تا خیانتهای شخصیتهای مهم، همگی بینندگان را وادار میکنند تا با عمیقترین احساسات خود از جمله اندوه، پشیمانی و عشق مواجه شوند.
در حالی که برخی انیمهها نوید ماجراجویی، خنده یا لحظات عاشقانه میدهند، برخی دیگر بیصدا خود را برای شکستن قلب ما آماده میکنند. چه این موضوع دردناک مرگ یک شخصیت محبوب باشد و چه یک خداحافظی عاطفی، لحظات بسیاری در این صنعت وجود دارند که نقطه بیبازگشت داستان و مخاطب را رقم میزنند. با نگاهی به ۱۰ لحظه دردناک دنیای انیمه که طرفداران هرگز آن را فراموش نخواهند کرد همراه مجله بازار باشید.
رهاسازی Butterfree توسط Ash در انیمه Pokémon
برای بسیاری از طرفداران، وداع Ash با Butterfree اولین تجربه آنها در مورد دلشکستگی عاطفی بود. آنچه به عنوان یک داستان شیرین از دوستی و وفاداری آغاز شده بود، در نهایت به لحظهای فراموشنشدنی از فقدان تبدیل شد. هنگامی که Ash برای آنکه Butterfree زندگی جدیدی را آغاز کند، او را آزاد میکند و نمایشی بدون دیالوگ، اما عمیق از ازخودگذشتگی و عشق را به نمایش میگذارد.
این صحنه درباره شکست در یک نبرد بزرگ یا از دست دادن یک جایزه نیست، بلکه در مورد رها کردن کسی است که واقعا به او اهمیت میدهید. پرواز Butterfree به سوی غروب آفتاب، همراه با خداحافظی غمانگیز Ash، زیبایی تلخ و شیرین بزرگ شدن و بلوغ را به تصویر میکشد. حتی پس از چندین دهه، طرفداران از این سکانس به عنوان یکی از احساسیترین صحنههای پوکمون یاد میکنند.
خیانت Rachel به Baam در انیمه Tower of God
خیانت ریچل (Rachel) به بم (Baam) یکی از تکاندهندهترین پیچشهای داستان در میان انیمههای مدرن است. طرفداران تا مدتها به تماشای تلاشهای «بم» برای رسیدن به ریچل نشسته بودند و باور داشتند که پیوند آنها به رستگاری خواهد انجامید. در عوض، تصمیم خودخواهانه ریچل برای پرت کردن دوست خود از بالای برج، آن توهم رستگاری را به نابودی کشاند.
اهمیت این صحنه تنها در عمل انجام شده نیست، بلکه در پیام ناامیدکنندهای است که به مخاطب میدهد. مهربانی و امید تزلزلناپذیر Baam با واقعیت بیرحمانه جاهطلبی انسانی مواجه شد و عملا تمام تلاشهای او بینتیجه باقیماند. خیانت ریچل مسیر داستان را تغییر میدهد و او را از یک همراه دلسوز به یکی از منفورترین شخصیتهای انیمه تبدیل میکند. پیامدهای عاطفی این واقعه مدتها پس از اتمام قسمت باقی مانده و طرفداران را در افکار خود غرق میکند.
مرگ Sasha در انیمه Attack on Titan
در انیمهای مثل حمله به تایتان (Attack on Titan) که اصلا با فقدان تعریف شده، مرگ ساشا براوس (Sasha Braus) همچنان یک اتفاق ناگهانی و غیرمنتظره به حساب میآید. لحظهای که او بر اثر شلیک گلوله گابی (Gabi) کشته شد، انگار همان کورسوی امیدی که در جهان تاریک اتک آن تایتان باقیمانده بود هم خاموش میشود. شخصیت ساشا که به خاطر شوخطبعی و خوشبینیاش درعمق تاریکی شناخته میشد، با مرگش هم قلب طرفداران و هم قلب همرزمانش را به درد میآورد.
آنچه این صحنه را هولناکتر میکند، سادگی آخرین کلمه او یعنی «گوشت» است! این کلمه ساده درواقع یک یادآوری دلخراش از شخصیت ساده، پاکدل، شوخ و انسانی او است که ارن را حتی در ترسناکترین لحظات انیمه هم میخنداند. در جهانی که توسط جنگ و انتقام به نابودی کشانده شده، فقدان ساشا نمادی از بقا و معصومیتی است که در طول این جنگ هزارساله از بین رفته و به جنون تبدیل شده است. شما میتوانید این سکانس ناراحتکننده را در ادامه تماشا کنید:
مرگ Rengoku در انیمه Demon Slayer: Mugen Train
تعداد کمی از مرگهای انیمهای مانند لحظه کشته شدن رنگوکو کویجیرو (Rengoku Kyojuro) توانستهاند طرفداران را در غم و اندوه متحد کنند. نبرد نهایی او علیه آکازا (Akaza) هم هیجانانگیز و هم طاقتفرسا است؛ پایانی برای یک جنگجو که با شجاعت، شفقت و فداکاری و البته غمی بسیار رقم میخورد. حتی در حالی که او تسلیم جراحاتش میشود، روح رنگوکو هرگز سست نمیشود.
تراژدی مرگ رنگوکو در خوشبینی تزلزلناپذیر او نهفته است. او مظهر تمام چیزهایی است که دسته شیطانکش (Demon Slayer Corps) برای آن ایستاده است، با این حال زمان حضور او در انیمه بهطور بیرحمانهای کوتاه و ناراحتکننده است. هنگامی که تانجیرو (Tanjiro) با ناامیدی نام هاشیرای شعله را فریاد میزند، مخاطبان هم آن درد را احساس میکنند و نه تنها برای مرگ رنگوکو، بلکه برای نور از دسترفتهای که او به دنیای تاریک انیمه آورده بود، سوگواری میکنند.
نامه Kaori در Your Lie in April
نامه کائوری میازونو (Kaori Miyazono) به کوسه آریما (Kousei Arima) یکی از دردناکترین وداعهای تاریخ صنعت انیمه است. پس از درگذشت او، حقیقت احساساتش سرانجام از طریق کلمات نهایی او فاش میشود و هر آنچه مخاطب فکر میکرد در مورد این شخصیت میداند را دگرگون میکند. این انیمه اگرچه به عنوان یک داستان الهامبخش درباره موسیقی آغاز شد، اما در نهایت با اعتراف دلخراش «کائوری»، به یک عاشقانه بسیار دردناک تبدیل میشود.
هر خط از این نامه مانند سمفونی آرامی از پشیمانیهای این شخصیت و البته شکرگزاریهای او است. شادی و درد Kaori در کلمات او در هم تنیده میشود و Kousei و بینندگان را در اشک رها میکند. اعتراف او هم یک وداع است و هم یک تشکر، و ثابت میکند که حتی ارتباطات کوتاه افراد هم میتوانند زندگیهای یک دیگر را برای همیشه تغییر دهند.
ناپدید شدن Gin در انیمه Into the Forest of Fireflies’ Light
پایان انیمه Into the Forest of Fireflies’ Light شاهکاری آمیخته در غم و اندوهی زیبا است. شخصیت Gin، روحی که نمیتواند توسط انسانها لمس شود، سرانجام Hotaru را در آغوش میگیرد، اما دقیقا در همان لحظهای که پوست آنها یک دیگر را لمس میکند، از این دنیا رفته و ناپدید میشود. این لحظه گذرا و دلخراش، سالها عشق ناگفته این شخصیت خلاصه شده و بیننده را با چشمی خیره به نمایشگر رها میکند.
ویرانی عاطفی این سکانس در گریزناپذیری آن نهفته است. مخاطب از ابتدا میداند که این اتفاق خواهد افتاد، با این حال دلشکستگی حاصل از آن به شکلی دردناک احساس میشود و این اوج هنر کارگردانی این انیمه است. عشق شخصیتهای اصلی داستان همیشه محکوم به فنا بود، اما خلوص آخرین آغوش آنها تراژدی این لحظه را به ثانیهای عرفانی و حتی مقدس تبدیل میکند. این داستان یک یادآوری تلخ و شیرینی از ارتباط نزدیک عشق و فقدان است که گاهی در کنار هم به وجود میآیند.
مرگ Ace در انیمه One Piece
مرگ ایس (Portgas D. Ace) یکی از تعیینکنندهترین و دردناکترین لحظات در وان پیس (One Piece) است. پس از سالها زمینهسازی، پایان غمانگیز او در طول جنگ مارینفورد (Marineford)، هم دنیای لوفی (Luffy) و هم قلب طرفداران در سراسر جهان را نابود میکند. تماشای درهم شکستن شخصیت لوفی در غم و اندوه خود، یکی از دلخراشترین صحنههای این مجموعه را خلق میکند.
آنچه مرگ Ace را غیرقابل تحمل میکند، حس قابل پیشگیری بودن آن است. فداکاری او برای نجات لوفی، درست پس از آزادیاش، هزینه عشق و وفاداری در دنیای اودا (Oda) را به شدت نمایان میکند. شخصیت Ace با لبخندی ناراحتکننده و در محاصره خانوادهای که بالاخره پیدا کرده بود، کشته میشود و فقدانی را خلق میکند که انیمه One Piece تا آن لحظه به تصویر نکشیده بود.
کیمرای Shou Tucker در انیمه Fullmetal Alchemist: Brotherhood
هیچ فهرستی از لحظات تکاندهنده انیمه وجود نخواهد داشت مگر این که عمل نابخشودنی شخصیت شو تاکر (Shou Tucker) در آن ذکر شود. هنگامی که او دخترش نینا (Nina) و سگشان الکساندر (Alexander) را در یک کیمرا ادغام میکند، نتیجه یکی از تاریکترین و آزاردهندهترین لحظات تاریخ انیمه است. این عمل اوج بیرحمی یک انسان را به تصویر میکشد که یکی از هولناکترین تصاویر این لیست را رقم میزند.
این صحنه از آن لحظات وحشتناکی است که با گذشت زمان محو نمیشود، بلکه کاملا در ذهن مخاطب جاودانه میشود. تلاشهای نفرتانگیز Tucker برای کسب اعتبار، فساد و جاهطلبی کنترل نشده او را آشکار میکند و فریادهای معصومانه نینا در هر بار بازبینی این سکانس، دل هر مخاطبی را به درد میآورد. این عمل به شکلی تلخ یادآوری میکند که گذر از برخی خطوط، انسان را تا حدی تغییر میدهد که دیگر قابل برگشت نخواهند بود و این موضوع در مورد Tucker هم صدق میکند. این سکانس صحنهای است که طرفداران آرزو میکنند که شاید میتوانستند آن را از ذهن خود پاک کنند، اما راستش را بخواهید، همین لحظات است که انیمه Fullmetal Alchemist: Brotherhood را به تجربهای ماندگار تبدیل میکند.
ناتوانی Seita در نجات خواهرش در انیمه Grave of the Fireflies
تعداد کمی از انیمههای سینمایی میتوانند هزینه انسانی جنگ را به اندازه مدفن کرمهای شبتاب (Grave of the Fireflies)، ویرانکننده به تصویر بکشند. تلاشهای بیشمار سیتا (Seita) برای مراقبت از خواهر کوچکترش ستسوکو (Setsuko)، نهایتا با تراژدی آرامی به پایان میرسد. در واقع زمانی که او نمیتواند ستسوکو را از گرسنگی نجات دهد، خواهرش کمکم جان خود را از دست میدهد و این ضربه نهایی «مدفن کرمهای شبتاب» در دل مخاطب است. سقوط آهسته فیلم از امید به سوی ناامیدی، مرگ این شخصیت را هم اجتنابناپذیر و هم به طرز غیرقابل تحملی، انیمه را به اثری بیرحمانه تبدیل میکند.
آنچه واقعا مخاطب را در این فیلم هم میشکند، درماندگی شخصیت سیتا است. عشق او به خواهرش تزلزلناپذیر است، اما در دنیایی که از شفقت تهی شده، تنها عشق کافی نیست. لحظات پایانی فیلم، جدا شدن این خواهر و برادر را به تلخترین شکل ممکن به تصویر میکشد و بارقهای کمرنگ از صلح را در میان غم و اندوه طاقتفرسای آن ارائه میدهد. این فیلم آنقدر شاهکار است که حتی دل بیاحساسترین بینندگان را هم به درد میآورد.
درگذشت Ushio در انیمه Clannad: After Story
انیمه Clannad: After Story به خاطر ضربههای عاطفی عمیقش مشهور است، اما هیچ یک از لحظات دردناکش با سکانسی که اوشیو (Ushio) در آغوش پدرش میمیرد، قابل مقایسه نیست. شخصیت تومویا (Tomoya) که پیش از این ناگیسا (Nagisa) را از دست داده بود،در نهایت از نظر روحی فرو میریزد، چراکه متوجه میشود یک بار دیگر در نجات کسی که بیش از همه دوست دارد، ناتوان است. این لحظه تجربهای خام و غیرقابل تحمل از فقدان را به تصویر میکشد.
تراژدی مرگ اوشیو در تقارن بیرحمانه آن نهفته است. درست زمانی که تومویا دوباره امید به زندگی پیدا میکند، سرنوشت، آرامش و خوشبختی را از او میرباید. آخرین کلمات او، ساده و کودکانه، از هر وداع دیگری در این لیست دردناکتر هستند. این لحظهای است که حتی طرفداران قدیمی انیمه را در هم میشکند و خالصترین شکل دلشکستگی قابل تصور توسط انسان را مجسم میکند.
نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ کدام لحظه دردناک دنیای انیمه را فراموش نمیکنید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: Screenrant
بتلفیلد ۶ بهتره یا کالاف دیوتی؟ میزگیم با گلخان و شایان


نظرات