در سالهایی که تلویزیون ایران پر از تجربههای تکراری و فرمولهای از پیشساخته بود، سعید آقاخانی بهعنوان یکی از چهرههایی ظاهر شد که توانست به کمدی جان تازهای بدهد؛ نه فقط با شوخی و خنده، بلکه با نگاهی اجتماعی، انسانی و ریشهدار. او در مقام کارگردان و بازیگر، همواره تلاش کرده است طنز را به ابزاری برای روایت زندگی روزمره مردم تبدیل کند؛ زندگیای که پر از تناقض، سختی، امید،
در سالهایی که تلویزیون ایران پر از تجربههای تکراری و فرمولهای از پیشساخته بود، سعید آقاخانی بهعنوان یکی از چهرههایی ظاهر شد که توانست به کمدی جان تازهای بدهد؛ نه فقط با شوخی و خنده، بلکه با نگاهی اجتماعی، انسانی و ریشهدار. او در مقام کارگردان و بازیگر، همواره تلاش کرده است طنز را به ابزاری برای روایت زندگی روزمره مردم تبدیل کند؛ زندگیای که پر از تناقض، سختی، امید، خشم، عشق و البته موقعیتهای خندهدار است. سریالهای او، در عین سادگی ظاهری، لایههایی از نقد اجتماعی، نگاه فرهنگی و تحلیل روابط انسانی را در خود پنهان کردهاند؛ ویژگیای که باعث شده آثارش از سطح یک سرگرمی موقت فراتر بروند و در خاطره جمعی مخاطبان حک شوند.
پنج سریال «نون خ»، «خروس»، «دزد و پلیس»، «زنبابا» و «خوشنشینها» را میتوان نمونههای شاخص مسیری دانست که آقاخانی در تلویزیون پیموده است. هر یک از این آثار، تصویری متفاوت از جامعه ایرانی ارائه میدهند؛ از فضای بومی و محلی مناطق غربی کشور در «نون خ» گرفته تا آپارتمانها و خیابانهای شلوغ شهری در «دزد و پلیس» و «خوشنشینها». آنچه این آثار را به هم پیوند میدهد، نه فقط حضور یک کارگردان واحد، بلکه یک نگاه مشترک است: نگاهی که آدمهای معمولی، با تمام ضعفها و قوتهایشان، در مرکز روایت قرار میگیرند.
آقاخانی بهخوبی میداند چگونه از دل روابط خانوادگی، مشکلات اقتصادی، اختلافات نسلی و سوءتفاهمهای اجتماعی، موقعیتهای کمیک خلق کند. در «زنبابا»، خانوادهای با ساختاری پیچیده و روابط تازه، بستری برای شوخیها و تنشهای شیرین میشود؛ در «خروس»، دغدغههای طبقه متوسط و رؤیای تغییر زندگی، با طنزی گاه تلخ روایت میشود؛ و در «دزد و پلیس»، تقابل قانون و بیقانونی، در بستری سرگرمکننده و پرریتم، به بازی گرفته میشود. در تمام این آثار، با کارگردانیای روبهرو هستیم که به جزئیات اهمیت میدهد: از نوع دیالوگها و لحن بازیگران گرفته تا انتخاب لوکیشنها و فضاسازی واقعی.
دلیل ماندگاری این سریالها را شاید بتوان در همین نزدیکی به واقعیت جستوجو کرد. مخاطب هنگام تماشای آنها، فقط نمیخندد؛ بلکه خود، همسایهاش، خانوادهاش و جامعهاش را در قاب تلویزیون میبیند. همین حس آشنایی است که باعث شده دیالوگها، شخصیتها و حتی موقعیتهای برخی از این سریالها سالها بعد هم در ذهن مردم زنده بماند و بازنشر شود.
این مطلب تلاشی است برای مرور دوباره این آثار؛ نه فقط از منظر سرگرمی، بلکه بهعنوان بخشی از تاریخ کمدی تلویزیونی ایران و نمونهای از مسیری که سعید آقاخانی در شکل دادن به طنز معاصر تلویزیون طی کرده است؛ مسیری که هنوز هم برای بسیاری از مخاطبان، با لبخند و خاطره همراه است.
0 نظر