آموزش ساخت کتابخانه مخفی در ماینکرفت
۱۳۸ بازدید
در این ویدیومگ میتوانید ببینید که جهان سریال جدید پلوریبوس توسط بازیگران بریکینگ بد بهصورت رسمی تبلیغ میشود. در ادامه و با معرفی بهترین سریالهای شبیه به Pluribus همراه مجله بازار باشید. وقتی نام وینس گیلیگان به گوش میرسد، جهان تلویزیون نفسش را در سینه حبس میکند. مردی که با «بریکینگ بد» (Breaking Bad) نقشهی درام مدرن را از نو ترسیم کرد و با «بهتره با ساول تماس بگیری» (Better Call
در این ویدیومگ میتوانید ببینید که جهان سریال جدید پلوریبوس توسط بازیگران بریکینگ بد بهصورت رسمی تبلیغ میشود. در ادامه و با معرفی بهترین سریالهای شبیه به Pluribus همراه مجله بازار باشید.
وقتی نام وینس گیلیگان به گوش میرسد، جهان تلویزیون نفسش را در سینه حبس میکند. مردی که با «بریکینگ بد» (Breaking Bad) نقشهی درام مدرن را از نو ترسیم کرد و با «بهتره با ساول تماس بگیری» (Better Call Saul) ثابت کرد که صاعقه میتواند دو بار به یک نقطه بزند، حالا با «پلوریبوس» (Pluribus) بازگشته است. و این بار، او به جای پرداختن به امپراتوریهای مواد مخدر، مستقیماً به قلب یکی از ترسناکترین مفاهیم فلسفی زده است: «خوشبختی اجباری». ایدهی مرکزی «پلوریبوس» تکاندهنده است: ویروسی ناشناخته شیوع پیدا میکند که مبتلایانش را دچار شادی و رضایتی بیدلیل میکند. جهان در حال غرق شدن در یک سرخوشی دروغین است و تنها چند نفر، از جمله قهرمان داستان، «کارول استورکا»، در برابر آن مصون ماندهاند. این یک سناریوی آخرالزمانی است، اما نه با زامبیها یا بمبهای اتمی؛ این آخرالزمانِ «معنا» است. چه اتفاقی میافتد وقتی تمایز بین رنج واقعی و شادی ساختگی از بین برود؟
اگر این اتمسفر کمدی سیاه، این رازآلودگی علمی-تخیلی و این کاوش عمیق در باب ارادهی آزاد و چیستی انسان، شما را مجذوب خود کرده است، پس شما نه فقط به دنبال یک سریال جدید، که به دنبال تجربهای مشابه در شکستن واقعیت هستید. فهرست زیر، ۷ اثری را کالبدشکافی میکند که هرکدام به نوعی، این DNA مشترک را با شاهکار جدید گیلیگان سهیم هستند.
اگر «پلوریبوس» سوال میکند که «اگر نتوانی غمگین باشی، آیا هنوز انسانی؟»، سریال «جداسازی» (Severance) این سوال را مطرح میکند: «اگر نتوانی به یاد بیاوری که چه کسی هستی، آیا هنوز وجود داری؟» «جداسازی» که آن هم محصول شبکهی Apple TV+ است، قویترین و مستقیمترین خویشاوند «پلوریبوس» در این فهرست به شمار میرود. داستان در مورد کارمندان یک شرکت مرموز به نام «صنایع لومون» است که تحت یک عمل جراحی، حافظهی زندگی کاری خود را از زندگی شخصیشان به طور کامل جدا میکنند. «درونی» (Innie) آنها هیچچیز از دنیای بیرون نمیداند و «بیرونی» (Outie) آنها، هشت ساعت از روز خود را در خلأ به سر میبرد.
شباهت، خیرهکننده است. هر دو سریال، یک «خوشبختی اجباری» را به تصویر میکشند. در «پلوریبوس»، این خوشبختی از طریق یک ویروس تحمیل میشود؛ در «جداسازی»، از طریق یک قرارداد کاری و یک تراشهی مغزی. هر دو اثر، استادانهی تمام، از یک زیباییشناسی بصری استریل، مینیمال و آزاردهنده بهره میبرند؛ راهروهای سفید و بیپایان «لومون» و دنیای شاد و در عین حال تهیِ «پلوریبوس». کمدی سیاه جاری در «جداسازی» دقیقاً از همان جنس کمدی گیلیگان است: شخصیتهایی که در یک سیستم پوچ و абсурд گرفتار شدهاند و تلاش میکنند با قوانین بیمعنای آن کنار بیایند (مثل مهمانی وافل). هر دو سریال در هستهی خود، یک «راز» (Mystery Box) عظیم دارند و هر دو، نقدی گزنده بر فرهنگ مدرن—چه فرهنگ شرکتی و چه وسواس اجتماعی ما برای «شاد بودن»—وارد میکنند. تماشای «جداسازی» پس از «پلوریبوس»، مانند گوش دادن به دو قطعه موسیقی متفاوت است که توسط یک آهنگساز نوشته شدهاند.
«پلوریبوس» با یک سوال «چه میشد اگر؟»ی جهانی آغاز میشود: چه میشد اگر یک ویروس، احساسات را بازنویسی کند؟ «بازماندگان» (The Leftovers) نیز با سوالی مشابه و به همان اندازه تکاندهنده آغاز میشود: چه میشد اگر ۲ درصد از جمعیت جهان، ناگهان و بدون هیچ توضیحی، ناپدید شوند؟ سریال تحسینشدهی دیمون لیندلوف، به هیچوجه علاقهای به پاسخ دادن به «چرایی» این رویداد (The Sudden Departure) ندارد. تمام تمرکز سریال، درست مانند رویکرد گیلیگان، بر روی «انسانها» است. «بازماندگان» یک شاهکار مطلق در باب «اندوه» جمعی است. داستان در مورد کسانی است که «جا ماندهاند» و باید با این واقعیت کنار بیایند که جهان، دیگر هیچ منطقی ندارد.
این، دقیقاً همان نقطهای است که «پلوریبوس» به آن میپردازد. قهرمانان «پلوریبوس» نیز «جا ماندهاند»؛ آنها تنها بازماندگان «غم» در جهانی هستند که معنای رنج را فراموش کرده است. هر دو سریال به این میپردازند که انسانها چگونه در مواجهه با یک رخداد ماورایی غیرقابل توضیح، desesperadamente به دنبال معنا میگردند. برخی به فرقههای عجیب (مانند «بقایای گناهکار» در The Leftovers) پناه میبرند و برخی دیگر، مانند قهرمانان «پلوریبوس»، سعی میکنند به شکلی ناامیدانه، «عادی بودن» را حفظ کنند. «بازماندگان» یک درام سنگین، سورئال و عمیقاً احساسی است که نشان میدهد وقتی تار و پود واقعیت پاره میشود، تنها چیزی که برای انسان باقی میماند، جستجوی دیوانهوار برای اتصال دوباره است.
مینیسریال «مجنون» (Maniac) از نتفلیکس، مانند یک رویای تبآلود است که اما استون و جونا هیل در آن گرفتار شدهاند. داستان دربارهی دو غریبهی آسیبدیده است که برای حل مشکلات روانی خود، داوطلب شرکت در یک آزمایش دارویی مرموز میشوند؛ آزمایشی که توسط یک ابرکامپیوتر افسرده مدیریت میشود و آنها را به سفرهایی سورئال در ناخودآگاهشان میفرستد. اگر «پلوریبوس» دربارهی تغییر ناخواستهی شیمی مغز در سطح جهانی است، «مجنون» دربارهی تغییر داوطلبانهی شیمی مغز در سطح فردی است. هر دو اثر، این سوال را مطرح میکنند که «خودِ واقعی» ما کجای این معادله قرار دارد؟ آیا ما خاطراتمان هستیم؟ آیا ما احساساتمان هستیم؟
«مجنون» در ترکیب لحن، استادانه عمل میکند. سریال در یک لحظه به شکلی خندهدار پوچ است و در لحظهی دیگر، به شکلی ویرانگر، مالیخولیایی و غمانگیز. این دقیقاً همان بندبازیای است که وینس گیلیگان در آن استاد است. زیباییشناسی سریال نیز قابل توجه است؛ یک «رترو-فوتوریسم» (Retro-Futurism) که در آن، تکنولوژی پیشرفته به شکلی مضحک، قدیمی و از کار افتاده به نظر میرسد. این دنیا، مانند دنیای «پلوریبوس»، «اشکال» دارد. این یک کاوش روانشناختی در مورد دو انسان است که میکوشند در میانهی سیستمی که برای «درمان» آنها طراحی شده اما خودش از آنها بیمارتر است، یکدیگر را پیدا کنند.
یکی از عناصر کلیدی در آثار گیلیگان، خلق اتمسفری است که در آن، «ناآگاهی» و «پارانویا» حرف اول را میزند. سریال «سیلو» (Silo) این اتمسفر را به حد اعلای خود میرساند. در جهانی پسا-آخرالزمانی، هزاران نفر در یک سیلوی زیرزمینی غولپیکر زندگی میکنند؛ اجتماعی که بر پایهی یک قانون مطلق بنا شده: دنیای بیرون سمی و مرگبار است و هرگونه صحبت یا کنجکاوی دربارهی آن، بزرگترین گناه محسوب میشود. شباهت «سیلو» به «پلوریبوس» در «مکانیک راز» نهفته است. در «سیلو»، راز این است: «بیرون چه خبر است؟». در «پلوریبوس»، راز این است: «این خوشبختی واقعاً چیست و چرا ما به آن مبتلا نمیشویم؟». در هر دو سریال، قهرمانان داستان در جامعهای زندگی میکنند که بر پایهی یک «دروغ» یا یک «واقعیت تحریفشده» بنا شده است.
«سیلو» در ایجاد حس کلاستروفوبیا (تنگناهراسی) و پارانویای اجتماعی بینظیر است. جامعهی درون سیلو، مانند جامعهی «شاد» در «پلوریبوس»، هر کسی را که «متفاوت» فکر کند یا سوالات «اشتباه» بپرسد، به عنوان یک تهدید میبیند و او را طرد میکند. این سریال، یک تریلر معمایی درخشان در مورد جستجوی حقیقت، در دنیایی است که تمام ساختارش برای پنهان کردن آن طراحی شده است.
این یکی از واضحترین و در عین حال عمیقترین اتصالات این فهرست است. وینس گیلیگان، پیش از آنکه با «بریکینگ بد» به شهرت جهانی برسد، یکی از نویسندگان و تهیهکنندگان کلیدی در «پروندههای ایکس» (The X-Files) بود. او در این سریال، هنر ترکیب «پارانویا»، «کمدی سیاه» و «مفاهیم علمی-تخیلی» را آموخت و به کمال رساند. «پلوریبوس» در هستهی خود، یک «پروندهی ایکس» عظیم است که به جای ۴۵ دقیقه، در چندین فصل روایت میشود. این سریال، تمام المانهای کلاسیک گیلیگان از آن دوران را در خود دارد: یک رخداد عجیب و غیرقابل توضیح که نظم جهان را به هم میریزد؛ یک قهرمان معمولی که ناخواسته به مرکز یک توطئهی بزرگ پرتاب میشود؛ و البته، آن حس دائمی که «حقیقت» جایی در همان بیرون (یا در این مورد، درون ویروس) پنهان شده است.
بسیاری از بهترین اپیزودهای «X-Files» که توسط گیلیگان نوشته شدند، (مانند اپیزود «Bad Blood») تعادلی بینقص میان وحشت و کمدی برقرار میکردند. «پلوریبوس» نیز دقیقاً در همین نقطه میدرخشد. تماشای «پروندههای ایکس» برای درک «پلوریبوس»، مانند مطالعهی دستنوشتههای اولیهی یک نویسندهی بزرگ برای فهمیدن ریشههای شاهکار نهایی اوست.
اگر «پلوریبوس» یک رخداد جهانی است که همه را تحت تأثیر قرار میدهد، «جایزه بزرگ دَر» (The Big Door Prize) همان ایده را در مقیاسی بسیار کوچکتر و صمیمیتر اجرا میکند. داستان در شهر کوچک و آرامی به نام «دیرفیلد» میگذرد که ناگهان، یک دستگاه مرموز به نام «مورفو» (Morpho) در خواربارفروشی شهر ظاهر میشود. این دستگاه، با دریافت DNA، «پتانسیل واقعی» زندگی هر فرد را روی یک کارت کوچک به او نشان میدهد.
این سریال کمدی دلنشین، دقیقاً به همان مضمونی میپردازد که «پلوریبوس» آن را کالبدشکافی میکند: چه اتفاقی میافتد وقتی یک نیروی خارجی، درک ما از «خودمان» و «مسیر زندگیمان» را بازنویسی میکند؟ در «The Big Door Prize»، مردم ناگهان شغلهای خود را رها میکنند، روابطشان را به هم میزنند و تصمیمات دیوانهواری میگیرند، فقط به این دلیل که یک «ماشین» به آنها گفته پتانسیلشان چیز دیگری است. این سریال، نسخهی ملایمتر، شیرینتر و کمدیترِ «پلوریبوس» است. به جای یک ویروس آخرالزمانی، ما با یک «جادوی کوچک» روبرو هستیم. اما سوال اساسی یکی است: آیا خوشبختی واقعی در پذیرش واقعیت فعلی نهفته است یا در دنبال کردن پتانسیلی که یک نیروی بیرونی به ما دیکته میکند؟
در نگاه اول، «مسئله سه جسم» (۳ Body Problem) با داستان تهاجم بیگانگان، ارتباط مستقیمی با ویروس شادی «پلوریبوس» ندارد. اما شباهت این دو سریال، در «ماهیت» تهدید نهفته است. در هر دو اثر، دشمن یک ارتش فضایی یا یک هیولای فیزیکی نیست؛ دشمن، یک «مفهوم» است که قوانین واقعیت را در هم میشکند. در «مسئله سه جسم»، تهدید اصلی، شکستن «قوانین فیزیک» است. بیگانگان با ایجاد اختلال در علم، بشریت را دچار بحران وجودی میکنند. در «پلوریبوس»، تهدید اصلی، شکستن «قوانین احساسات» است. ویروس با از بین بردن رنج، بشریت را دچار بحران معنا میکند.
هر دو سریال دربارهی گروه کوچکی از افراد (دانشمندان در «سه جسم» و مصونماندگان در «پلوریبوس») هستند که از حقیقتی هولناک آگاهاند، در حالی که باقی جهان یا در ناآگاهی کامل به سر میبرد، یا (در مورد «پلوریبوس») در ناآگاهی «شاد» غوطهور است. هر دو سریال، تریلرهایی آخرالزمانی و هوشمند هستند که به جای تمرکز بر انفجارها، بر فروپاشی روانی و فلسفی انسان در مواجهه با یک تهدید غیرقابل درک، تمرکز میکنند.
وینس گیلیگان با «پلوریبوس» بار دیگر آینهای گزنده در برابر جامعه قرار داده است. در عصری که همه ما تحت فشار شبکههای اجتماعی برای نمایش یک «شادی» بینقص هستیم، «پلوریبوس» میپرسد که آیا این رنج، این اضطراب و این نارضایتیها، دقیقاً همان چیزهایی نیستند که به ما «هویت» انسانی میبخشند؟ سریالهایی که در این فهرست بررسی شدند، همگی در این کاوش شریکاند. از برزخ شرکتی «جداسازی» تا اندوه مقدس «بازماندگان» و معمای خفقانآور «سیلو»؛ همهی این آثار به ما یادآوری میکنند که بهترین داستانهای علمی-تخیلی، دربارهی تکنولوژی یا ویروسها نیستند. آنها دربارهی انسانهایی هستند که میکوشند در جهانی که دیگر معنایی ندارد، معنایی برای خود دست و پا کنند.
۱۳۸ بازدید
۸۴۵ بازدید
۱.۳ هزار بازدید
۲.۱ هزار بازدید
۹۸.۴ هزار بازدید
۶۹.۹ هزار بازدید
۷۹.۴ هزار بازدید
۷۳.۳ هزار بازدید
۴۴.۲ هزار بازدید
۹۶.۷ هزار بازدید
۳۰.۸ هزار بازدید
۶۰.۱ هزار بازدید
۴۹.۱ هزار بازدید
0 نظر