در این ویدیومگ، به تغییرات الی از ۱۴ تا ۱۹ و اپیلوگ ۲۰ سالگی‌اش در سری بازی‌های The Last of Us می‌پردازیم و در ادامه نیز به‌صورت متنی، خلاصه‌ی داستان این کرکتر محبوب و در عین‌حال خاکستری را برای شما تعریف می‌کنیم. همراه مجله بازار باشید.

هشدار اسپویل: در ادامه شاهد لو رفتن داستان خواهید بود.

از امید تا انتقام: نگاهی به تحولات الی ویلیامز از ۱۴ تا ۱۹ سالگی در The Last of Us

در دنیای پسا-آخرالزمانی و بی‌رحم The Last of Us، جایی که امید کالایی کمیاب و بقا تنها هدف است، کمتر شخصیتی توانسته به اندازه «الی ویلیامز» قلب مخاطبان را تسخیر کند. ما او را به عنوان یک دختربچه ۱۴ ساله سرسخت و حاضر جواب ملاقات کردیم و سپس شاهد تبدیل شدنش به یک زن جوان ۱۹ ساله بودیم که سنگینی بار انتقام و فقدان، روحش را خراش داده بود. این سفر شش ساله، داستانی تکان‌دهنده از معصومیت از دست رفته، عشق، نفرت و جستجوی معنا در دنیایی است که انسانیت را به چالش می‌کشد. بیایید این تغییرات را گام به گام تماشا کنیم.

بخش اول: ۱۴ سالگی | جرقه‌ای از امید در تاریکی (The Last of Us Part I)

وقتی برای اولین بار با الی در منطقه قرنطینه بوستون آشنا می‌شویم، او محصول دنیایی است که جز ویرانی به خود ندیده. او که پس از شیوع قارچ کوردیسپس به دنیا آمده، چیزی از دنیای قدیم نمی‌داند و تمام زندگی‌اش در مدارس شبانه‌روزی نظامی و خیابان‌های تحت کنترل فدرا خلاصه شده است. با این حال، الی ۱۴ ساله هنوز یک نوجوان است؛ کنجکاو، شوخ‌طبع و پر از سوال درباره دنیای گمشده‌ای که فقط در کتاب‌ها و تصاویر دیده است. او عاشق کتاب‌های مصور، موسیقی و بازی‌های ویدیویی است و شوخی‌هایش، نوری کوچک در دنیای تاریک و جدی جول است.

اما ویژگی منحصربه‌فرد الی، مصونیت او در برابر ویروس است. این واقعیت، او را از یک دختربچه معمولی به کلید احتمالی بقای بشریت تبدیل می‌کند. سفر او با جول در سراسر آمریکا، سفری برای ساخت واکسن و در عین حال، سفری برای کشف خود است. در این مسیر، الی با خشونت عریان دنیای بیرون روبرو می‌شود. او برای اولین بار مجبور به کشتن می‌شود، شاهد مرگ دوستانش است و با شکارچیان و آدم‌خوارها مواجه می‌شود. این تجربیات تلخ، لایه‌هایی از سختی و بی‌اعتمادی را روی شخصیت او می‌نشاند، اما هرگز نمی‌تواند آن هسته امیدوار را به طور کامل خاموش کند.

نقطه عطف تحول او در این دوره، زمستان سخت و رویارویی با دیوید و گروهش است. در این بخش از داستان، الی برای نجات جول زخمی، به تنهایی مسئولیت را بر عهده می‌گیرد. او شکار می‌کند، مبارزه می‌کند و در نهایت در یک سکانس وحشتناک، با بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن از خود دفاع می‌کند. این رویداد، اولین زخم عمیق روحی را بر روان او به جا می‌گذارد و معصومیت باقی‌مانده‌اش را خدشه‌دار می‌کند. با این حال، در پایان قسمت اول، الی هنوز به دنبال معنا و هدف است. او می‌خواهد که مصونیتش اهمیتی داشته باشد و مرگ اطرافیانش بیهوده نبوده باشد. این امید، هرچند شکننده، هنوز در چشمان او زنده است.

بخش دوم: بین دو بازی | آرامش قبل از طوفان (DLC: Left Behind و کمیک American Dreams)

برای درک کامل شخصیت الی، باید به گذشته او و اتفاقاتی که بین دو بازی رخ می‌دهد نیز نگاه کنیم. در بسته الحاقی «Left Behind»، ما با بهترین دوست الی، رایلی، آشنا می‌شویم. این داستان کوتاه اما قدرتمند، اولین تجربه الی با عشق و فقدان را به تصویر می‌کشد. شبی که این دو در یک مرکز خرید متروکه سپری می‌کنند، پر از شادی‌های نوجوانانه و کشف احساسات جدید است، اما با حمله‌ی آلوده‌ها به پایانی تراژیک می‌رسد. هر دو گاز گرفته می‌شوند و در حالی که منتظر تبدیل شدن هستند، الی متوجه مصونیت خود می‌شود و رایلی را از دست می‌دهد. این رویداد، احساس گناه بازمانده (Survivor’s Guilt) را در وجود او ریشه می‌زند؛ حسی که تا سال‌ها بعد با او باقی می‌ماند.

پس از وقایع قسمت اول و دروغی که جول درباره فایرفلای‌ها به او می‌گوید، الی و جول به شهر جکسون می‌روند. در طول چهار سال بعدی، الی برای اولین بار طعم یک زندگی تقریباً عادی را می‌چشد. او دوستانی پیدا می‌کند، به گشت‌زنی می‌رود و حتی رابطه‌ای عاشقانه را با دینا آغاز می‌کند. در این دوره، او آرام‌تر و بالغ‌تر به نظر می‌رسد. اما سایه دروغ جول و حس بی‌هدفی ناشی از آن، همواره بر رابطه آن‌ها سنگینی می‌کند.

نقطه اوج این دوره، بازگشت الی به بیمارستان فایرفلای‌ها و کشف حقیقت است. او متوجه می‌شود که جول برای نجات جان او، تمام بشریت را از شانس دستیابی به واکسن محروم کرده است. این افشاگری، شکافی عمیق بین این دو ایجاد می‌کند. الی احساس می‌کند که زندگی‌اش معنای خود را از دست داده و انتخاب از او سلب شده است. آخرین مکالمه او با جول، هرچند با نویدی از تلاش برای بخشش همراه است، اما سرنوشت فرصت دیگری به آن‌ها نمی‌دهد.

بخش سوم: ۱۹ سالگی | غرق در چرخه انتقام (The Last of Us Part II)

قتل وحشیانه جول به دست ابی، دنیای الی را فرو می‌پاشد. آرامش شکننده جکسون از بین می‌رود و جای خود را به خشمی کور و عطشی سیری‌ناپذیر برای انتقام می‌دهد. الی ۱۹ ساله، دیگر آن نوجوان شوخ‌طبع نیست. چهره‌اش سخت‌تر، چشمانش سردتر و حرکاتش مرگبارتر شده است. او با همراهی دینا، راهی سفری سه روزه به سیاتل می‌شود؛ سفری که نه برای بقا، بلکه تنها برای کشتن است.

در سیاتل، ما شاهد تاریک‌ترین نسخه از الی هستیم. او با بی‌رحمی تمام اعضای گروه ابی را یک به یک شکار می‌کند. هر قتلی که انجام می‌دهد، تکه‌ای دیگر از روحش را می‌گیرد و او را بیشتر در چرخه خشونت غرق می‌کند. او دیگر برای محافظت از خود نمی‌جنگد، بلکه از روی نفرت می‌کشد. این وسواس فکری، رابطه او با دینا را تحت تأثیر قرار می‌دهد، او را از دوستانش دور می‌کند و حتی باعث می‌شود که به PTSD (اختلال استرس پس از سانحه) شدید مبتلا شود. کابوس‌های قتل جول و چهره قربانیانش، لحظه‌ای او را رها نمی‌کنند.

حتی پس از بازگشت به مزرعه و تشکیل یک خانواده کوچک با دینا و فرزندشان، الی نمی‌تواند آرام بگیرد. زخم‌های روحی او عمیق‌تر از آن هستند که با یک زندگی آرام التیام یابند. او خانواده‌اش را رها می‌کند تا آخرین قطعه از پازل انتقامش را تکمیل کند: پیدا کردن ابی در سانتا باربارا.

نبرد نهایی بین الی و ابی در ساحل، اوج این تحول تراژیک است. الی که دو انگشت خود را از دست داده و از نظر جسمی و روحی به ویرانه‌ تبدیل شده، ابی را شکست می‌دهد. اما در لحظه‌ای که می‌خواهد کار را تمام کند، تصویری از جول – نه در حال مرگ، بلکه در حال خندیدن – در ذهنش جرقه می‌زند. او سرانجام متوجه می‌شود که این انتقام، جول را باز نمی‌گرداند و تنها چیزی که برایش باقی مانده را نیز از او خواهد گرفت. او ابی را رها می‌کند و به مزرعه‌ای خالی باز می‌گردد. گیتاری که جول به او هدیه داده بود را برمی‌دارد، اما دیگر نمی‌تواند به درستی بنوازد. این نمادی قدرتمند از چیزی است که او در این مسیر از دست داده است: توانایی خلق زیبایی و ارتباط با آخرین یادگار جول.

سفر الی از ۱۴ تا ۱۹ سالگی، یک تراژدی به تمام معناست. او از دختری که نماد امید برای بشریت بود، به زنی تبدیل شد که در آتش انتقام شخصی خود سوخت و تقریباً همه چیز را از دست داد. داستان او به ما نشان می‌دهد که در دنیایی بی‌رحم، مرز بین قهرمان و هیولا چقدر باریک است و چگونه زخم‌های روحی می‌توانند حتی قوی‌ترین افراد را نیز به ورطه‌ی نابودی بکشانند.

نظر شما چیست؟ به‌نظر شما شخصیت Ellie ارزش این‌همه حمایت و طرفداری را دارد؟ نظرات‌تان را با ما و دیگر کاربران مجله بازار به اشتراک بگذارید.

امسال بازی خوب چی داریم؟ میزگیم با نیما نوترون