در سالهای اخیر سریالهای ایرانی بارها نشان دادهاند که میتوانند شروعی درخشان داشته باشند؛ شروعی که مخاطب را هیجانزده میکند و نوید یک تجربه جذاب را میدهد. بسیاری از این آثار با بازیگران مطرح، بودجه بالا و فضای بصری چشمنواز کار خود را آغاز میکنند و در همان قسمتهای ابتدایی آنقدر خوب ظاهر میشوند که بیننده با اشتیاق هفته بعد را انتظار میکشد. اما مشکل از جایی آغاز میشود که
در سالهای اخیر سریالهای ایرانی بارها نشان دادهاند که میتوانند شروعی درخشان داشته باشند؛ شروعی که مخاطب را هیجانزده میکند و نوید یک تجربه جذاب را میدهد. بسیاری از این آثار با بازیگران مطرح، بودجه بالا و فضای بصری چشمنواز کار خود را آغاز میکنند و در همان قسمتهای ابتدایی آنقدر خوب ظاهر میشوند که بیننده با اشتیاق هفته بعد را انتظار میکشد. اما مشکل از جایی آغاز میشود که ریتم داستان افت میکند و قصهای که قرار بود عمیقتر شود، کمجان و پراکنده جلو میرود. مسئله پایانبندی ضعیف در سریالهای ایرانی نکته تازهای نیست؛ بارها اتفاق افتاده که یک داستان خوب فقط به این دلیل در ذهن مخاطب بد ثبت شده که نتوانسته در نقطه درست به سرانجام برسد.
نمونههای این اتفاق کم نیستند. «قورباغه» که در سال ۱۳۹۹ پخش شد، یکی از پرهیجانترین شروعها را در نمایش خانگی داشت. سریالی پر از تعلیق، شخصیتپردازیهای ویژه و ایدههای بصری تازه. اما درست زمانی که انتظار میرفت داستان به اوج برسد، پایان عجیب و بحثبرانگیز آن باعث شد بسیاری از مخاطبان احساس کنند با یک نتیجه شتابزده مواجه شدهاند. نمونه دیگر «یاغی» است؛ مجموعهای از سال ۱۴۰۱ که در همان قسمتهای ابتدایی با روایت زندگی جاوید و فضای ملموس جنوب شهر، تحسین بسیاری را برانگیخت. با این حال، هرچه سریال از هویت اصلی شخصیتها فاصله گرفت و وارد جهان دیگری شد، اثرگذاریاش کمتر شد و در نهایت به پایانی رسید که بسیاری آن را کلیشهای و ساده توصیف کردند.
«رهایم کن» نیز مسیری مشابه را طی کرد. سریالی خوشساخت و جذاب که تا لحظههای پایانی در سطحی قابل قبول پیش رفت، اما درست در قسمت آخر همه چیز را عجولانه تمام کرد. حتی «آقازاده» که یکی از سیاسیترین و پرمخاطبترین سریالهای چند سال اخیر بود، نتوانست سرنوشت شخصیتهایش را به شکلی قانعکننده جمعبندی کند. آخرین نمونه هم «تاسیان» محصول ۱۴۰۳ است؛ سریالی که با بازیگران سرشناس و شروعی پرقدرت خیلی زود وایرال شد، اما پایانبندی آن نشان داد چقدر نبودِ یک جمعبندی درست میتواند همه تلاشهای قبلی را کمرنگ کند.
واقعیت این است که مخاطب ممکن است یک شروع بد را فراموش کند، اما یک پایان بد هیچوقت از ذهنش پاک نمیشود. پایان، همان نقطهای است که به اثر معنا میدهد و اگر درست ساخته نشود، میتواند تمام مسیر را زیر سؤال ببرد. این همان چالشی است که بسیاری از سریالهای ایرانی با آن روبهرو هستند و اگر جدی گرفته نشود، همچنان شاهد تکرار این چرخه خواهیم بود.
اگر دوست دارید درباره این سریالها بیشتر بدانید و ببینید چرا با وجود شروعهای قوی، نتوانستند پایان خوبی ارائه کنند، شما را به تماشای این ویدیو و مطالعه مقاله کامل ما در سایت دعوت میکنیم.
0 نظر