بازسازیهای لایو اکشن دیزنی همیشه بحثبرانگیز بودهاند؛ چون با وجود جلوههای بصری چشمگیر، معمولاً تغییراتی در روایت ایجاد میکنند که روح نسخهی اصلی را از بین میبرد. یکی از نمونههای بارز این مشکل، بازسازی «لیلو و استیچ» است؛ فیلمی که در نسخهی انیمیشن، یکی از مهمترین پیامهای دیزنی را منتقل میکرد: «اُهانا یعنی خانواده، و خانواده یعنی هیچکس به حال خودش رها نمیشود».
نسخهی اصلی انیمیشن «لیلو و استیچ» داستانی ساده
بازسازیهای لایو اکشن دیزنی همیشه بحثبرانگیز بودهاند؛ چون با وجود جلوههای بصری چشمگیر، معمولاً تغییراتی در روایت ایجاد میکنند که روح نسخهی اصلی را از بین میبرد. یکی از نمونههای بارز این مشکل، بازسازی «لیلو و استیچ» است؛ فیلمی که در نسخهی انیمیشن، یکی از مهمترین پیامهای دیزنی را منتقل میکرد: «اُهانا یعنی خانواده، و خانواده یعنی هیچکس به حال خودش رها نمیشود».
نسخهی اصلی انیمیشن «لیلو و استیچ» داستانی ساده و در عین حال عمیق داشت. رابطهی لیلو با خواهر بزرگترش نانی، و تلاش آنها برای کنار آمدن با شرایط سخت زندگی، قلب تماشاگران را به دست آورد. در پایان، اتحاد خانوادگی آنها پیام اصلی فیلم را تقویت میکرد و نشان میداد که پیوندهای خانوادگی حتی در سختترین لحظات، نجاتبخش هستند.
اما در نسخهی لایو اکشن این پایان تغییر کرده است. نانی در نهایت تصمیم میگیرد خانواده را ترک کند تا به دانشگاه برود. گرچه صحنهای وجود دارد که او به دیدار لیلو میآید، اما پیام کلی داستان تغییر میکند. به جای تأکید بر ماندگاری خانواده، فیلم به نوعی استقلال فردی نانی را برجسته میکند. هرچند این تصمیم میتواند در دنیای واقعی ارزشمند باشد، اما برای فیلمی که بنیانش بر مفهوم «اُهانا» است، پایان تلخ و ناهمخوانی به نظر میرسد.
این تغییر کوچک در ظاهر، ضربهی بزرگی به جوهرهی فیلم میزند. برخلاف نسخهی انیمیشن که همدلی و پیوند را تقویت میکرد، بازسازی پیام اصلی را تضعیف میکند و باعث نارضایتی بسیاری از طرفداران شد. لیلو و استیچِ جدید نشان میدهد که بازسازیهای دیزنی اگر بیش از حد درگیر بازنویسی شوند، نهتنها موفق به بهروزرسانی قصهها نمیشوند، بلکه هویت ماندگار آنها را هم از دست میدهند.
0 نظر