اپیزود «The Suitcase» از سریال مد من بدون تردید یکی از مهمترین و تحسینشدهترین لحظات این مجموعهی تلویزیونی است. این قسمت که در فصل چهارم پخش شد، تقریباً بهطور کامل بر روی رابطه دان دریپر و پگی اولسن متمرکز است؛ دو شخصیتی که از آغاز سریال تا این نقطه، بارها در موقعیتهای کاری و شخصی مقابل هم قرار گرفته بودند. اما آنچه این اپیزود را از باقی قسمتها متمایز میکند،
اپیزود «The Suitcase» از سریال مد من بدون تردید یکی از مهمترین و تحسینشدهترین لحظات این مجموعهی تلویزیونی است. این قسمت که در فصل چهارم پخش شد، تقریباً بهطور کامل بر روی رابطه دان دریپر و پگی اولسن متمرکز است؛ دو شخصیتی که از آغاز سریال تا این نقطه، بارها در موقعیتهای کاری و شخصی مقابل هم قرار گرفته بودند. اما آنچه این اپیزود را از باقی قسمتها متمایز میکند، کنار زدن نقابها و نزدیک شدن این دو به واقعیترین و صادقانهترین نسخههای خودشان است.
«Suitcase» نهفقط داستانی درباره موفقیت در دنیای تبلیغات یا رقابتهای حرفهای است، بلکه روایتی درباره تنهایی، اندوه و نیاز انسانها به ارتباط است. در این قسمت، دان دریپر که زیر فشار غم از دست دادن آنا دریپر و همچنین بحرانهای کاری و شخصی قرار دارد، کمکم لایههای محافظتیاش را کنار میگذارد و پگی را به دنیای درونیاش راه میدهد. پگی هم، با وجود مشکلات شخصی و دلخوریهای قدیمی، برای نخستینبار فرصتی پیدا میکند که دان را نه بهعنوان رئیس سختگیر، بلکه بهعنوان انسانی آسیبپذیر ببیند.
از نظر اجرا، بازی جان هم و الیزابت ماس در این اپیزود درخشان است؛ از لحظات عصبانیت و جدل گرفته تا سکانسهای آرام و صمیمی که در آنها سکوت و نگاهها، بهاندازه دیالوگها حرف برای گفتن دارند. نویسندگان سریال، بهجای کشاندن داستان به سمت کلیشههای عاشقانه، پیوندی خلق میکنند که عمیقتر و واقعیتر است: دو انسانی که در تاریکترین لحظات شب، موقتاً تکیهگاهی برای هم میشوند.
تماشای «Suitcase» برای هر کسی که به تلویزیون جدی علاقه دارد، یک ضرورت است؛ چون نهتنها یکی از بهترین قسمتهای مد من، بلکه یکی از بهترین اپیزودهای تلویزیون مدرن است؛ روایتی که ثابت میکند قدرت یک داستان خوب، در سادگی و صداقتش نهفته است.
0 نظر