بارها پیش آمده که هنگام تماشای یک سریال، بهجای آنکه جذب قهرمان داستان شویم، دلمان با شخصیت منفی همراه شده است؛ همان ضدقهرمانی که باید از او بترسیم یا با کارهایش مخالفت کنیم، اما در نهایت میبینیم که اتفاقاً بیش از همه شخصیتها برایش دل میسوزانیم یا حتی او را تشویق میکنیم. این اتفاق تازهای نیست؛ از ناتاشا در خواب و بیدار تا مالک مالکی در زخم کاری و قباد
بارها پیش آمده که هنگام تماشای یک سریال، بهجای آنکه جذب قهرمان داستان شویم، دلمان با شخصیت منفی همراه شده است؛ همان ضدقهرمانی که باید از او بترسیم یا با کارهایش مخالفت کنیم، اما در نهایت میبینیم که اتفاقاً بیش از همه شخصیتها برایش دل میسوزانیم یا حتی او را تشویق میکنیم. این اتفاق تازهای نیست؛ از ناتاشا در خواب و بیدار تا مالک مالکی در زخم کاری و قباد در شهرزاد، بارها دیدهایم که «شرورها» بیش از «خوبها» در ذهنمان ماندگار شدهاند. شاید دلیلش این باشد که این شخصیتها فقط بد نیستند؛ لایههای پیچیده یا گذشتههای تلخ آنها را به آدمهایی واقعیتر تبدیل کرده است. درست همان چیزی که مخاطب امروز دوست دارد؛ شخصیتی خاکستری که بتوان با او همدلی کرد، حتی اگر کارهایش درست نباشد.
گاهی هم بازی بازیگران آنقدر دقیق و تأثیرگذار بوده که اجازه نمیدهد شخصیت منفی در ذهنمان صرفاً در حد یک «بدمن» باقی بماند. مثل نیما در سقوط یک فرشته؛ جوانی مرموز که مهرداد صدیقیان در نقش شیطان، او را به یکی از بهیادماندنیترین چهرههای آن سالها تبدیل کرد. یا امیر شایگان در میخواهم زنده بمانم؛ ضدقهرمانی که حامد بهداد با ترکیبی از بیرحمی و عاشقی، از او کاراکتری ساخت که نمیتوان بهطور کامل از او متنفر بود. شخصیتهایی از این دست، با تناقضهای رفتاریشان، با لحظات ضعف و قدرت و با تصمیمهایی که گاهی غلط اما قابلدرک هستند، ما را با خود همراه میکنند.
در برخی سریالها این محبوبیت حتی بیشتر هم دیده میشود؛ مثل شهرزاد که خیلیها از قباد بیشتر از فرهاد خوششان میآمد. قباد نه قهرمان بود، نه الگویی اخلاقی؛ اما بازی شهاب حسینی و رابطه عاطفی پیچیدهاش با شهرزاد باعث شد او از یک شخصیت منفی ساده فراتر رود و به یکی از چهرههای ماندگار سریال تبدیل شود. یا مالک مالکی در زخم کاری؛ مردی که از طبقات پایین جامعه آمده و عطش قدرت او را به مرز جنون میبرد. با وجود تمام خشونت و جنایتها، بسیاری از مخاطبان همچنان او را دنبال میکردند تا ببینند در ادامه چه تصمیمی میگیرد و چگونه به سرنوشتش میرسد. این همان لحظهای است که میفهمیم یک نقش منفی موفق، چقدر میتواند از قهرمان داستان جلو بزند.
و البته نمیشود از ناتاشا در خواب و بیدار گذشت؛ یکی از اولین ضدقهرمانهای زن در تلویزیون ایران که با بازی قدرتمند رویا نونهالی، سالهاست در ذهن مخاطبان باقی مانده. او تبهکاری ترسناک بود، اما آنقدر جذاب و متفاوت که بیننده با وجود همه جرمها و خشونتها، دوست داشت هر بار از دست پلیس فرار کند و باز هم داستان ادامه پیدا کند.
این شخصیتها نشان دادند که مخاطب فقط دنبال خوبیِ مطلق یا بدیِ مطلق نیست؛ او دنبال داستانی درباره انسانهایی واقعی است. اگر دوست دارید با جزئیات بیشتری درباره این شخصیتهای منفی محبوب آشنا شوید و ببینید چرا تا این اندازه ماندگار شدند، پیشنهاد میکنم ویدیو ما را ببینید و مقاله کامل را در سایت مطالعه کنید.
0 نظر