هنگامی که آقای خرچنگ رستوران خرچنگی را تعطیل میکند، واکنش متفاوتی از خود نشان میدهد. او از باب اسفنجی و اختاپوس در مورد برنامه آخر هفتهشان میپرسد و وضعیت آنها را جویا میشود. در ادامه متوجه میشویم که باب میخواهد صدف گری را پولیش بزند و اختاپوس، قرار است در یک مراسم رقص شرکت داشته باشد. منتها خب از آنجایی که آقای خرچنگ کوچکترین اهمیتی برای گفته کارمندان خود قائل
هنگامی که آقای خرچنگ رستوران خرچنگی را تعطیل میکند، واکنش متفاوتی از خود نشان میدهد. او از باب اسفنجی و اختاپوس در مورد برنامه آخر هفتهشان میپرسد و وضعیت آنها را جویا میشود. در ادامه متوجه میشویم که باب میخواهد صدف گری را پولیش بزند و اختاپوس، قرار است در یک مراسم رقص شرکت داشته باشد. منتها خب از آنجایی که آقای خرچنگ کوچکترین اهمیتی برای گفته کارمندان خود قائل نمیشود، به آنها میگوید که با او به دریا بیایند و کشتیسواری کنند. در ابتدا هر دو نفر از این ایده استقبال کرده و تصور میکنند آفتاب گرفتن در یک کشتی تفریحی میتواند لذتبخش باشد.
صبح روز بعد و هنگامی که این دو نفر به کنار ساحل میروند، نمیتوانند کشتی آقای خرچنگ را ببینند. درست در همین لحظه، آنها متوجه میشوند که خبری از کشتی نیست و خودشان باید با استفاده از متریالهای خریده شده، کشتی را بسازند. آقای خرچنگ هم به جای کمک کردن، در یک گوشه میخوابد و کار را رها میکند. باب اسفنجی به دنبال کاغذ راهنما میگردد تا بتواند از آن برای ساخت کشتی کمک بگیرد. ولی خب پس از پیدا کردن آن، کاغذ را باد میبرد و زیر یک قایق در حال رد شدن نابود میشود. در چنین شرایطی خود آنها باید کشتی را از صفر تا صد بسازند.
درست از همین نقطه بدبختیهای اختاپوس و شیطنتهای احمقانه باب اسفنجی آغاز میگردد. اختاپوس بخت برگشته دست به هر کاری که میزند آسیب میبیند و هر بلایی که بتوان متصور شد، برای آن رخ میدهد. در طرف دیگر، باب هر کار احمقانهای که میکند در آن موفق میشود. مثلا اختاپوس سعی دارد یکی از تخته چوبها را با نیروی بازو شکل دهد، ولی باب ترجیح میدهد با قلقلک دادن تخته چوب آن را به شکل مورد نظر درآورد. قاعدتا روش اختاپوس منطقیتر است، اما حدس بزنید چه کسی در انجام این کار موفق میشود؟ اسفنج زرد دوست داشتنی.
0 نظر