وقتی صحبت از شاهکارهای انیمیشن میشود، اغلب نام دیزنی یا پیکسار به ذهن میآید. اما در میان آثار غیر دیزنی، فیلمی وجود دارد که اگرچه در زمان اکرانش شکست تجاری خورد، امروزه به عنوان یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین انیمیشنهای تاریخ شناخته میشود: The Iron Giant (۱۹۹۹).
این فیلم، اقتباسی آزاد از رمان تد هیوز است و داستان پسربچهای به نام «هوگارت» را روایت میکند که با یک ربات غولپیکر و
وقتی صحبت از شاهکارهای انیمیشن میشود، اغلب نام دیزنی یا پیکسار به ذهن میآید. اما در میان آثار غیر دیزنی، فیلمی وجود دارد که اگرچه در زمان اکرانش شکست تجاری خورد، امروزه به عنوان یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین انیمیشنهای تاریخ شناخته میشود: The Iron Giant (۱۹۹۹).
این فیلم، اقتباسی آزاد از رمان تد هیوز است و داستان پسربچهای به نام «هوگارت» را روایت میکند که با یک ربات غولپیکر و مرموز دوست میشود. در ظاهر، قصه ساده به نظر میرسد، اما در واقع غول آهنی یک ضدجنگ تمامعیار است؛ روایتی درباره دوستی، انسانیت و انتخابهای اخلاقی در دورانی که سایهی جنگ سرد بر سر دنیا سنگینی میکرد.
یکی از ویژگیهای ماندگار این فیلم، ترکیب خلاقانهی انیمیشن دوبعدی سنتی با تکنیکهای اولیهی کامپیوتری بود. این تلفیق، جلوهای خاص به اثر بخشید و باعث شد غول آهنی از نظر بصری متمایز و جلوتر از زمان خود باشد. با این حال، همین وفاداری سازندگان به شیوههای سنتی انیمیشن، همراه با بازاریابی ضعیف کمپانی برادران وارنر، موجب شد فیلم در گیشه شکست بخورد.
اما گذر زمان نشان داد که ارزش هنری همیشه بر فروش میچربد. غول آهنی به مرور تبدیل به یک اثر کالت شد؛ فیلمی که نه تنها منتقدان، بلکه بسیاری از انیماتورها و فیلمسازان از آن به عنوان منبع الهام یاد میکنند. پیام ساده اما عمیقش ــ اینکه «تو همان چیزی هستی که انتخاب میکنی» ــ هنوز هم برای مخاطبان معاصر معنا دارد.
امروز، وقتی از انیمیشنهای underrated و کمتر دیدهشده صحبت میکنیم، نام غول آهنی بیدرنگ در صدر مینشیند. فیلمی که ثابت کرد انیمیشن میتواند فراتر از سرگرمی کودکانه، حامل پیامهای ضدجنگ و انسانی باشد و تاثیری ماندگار بر ذهن و قلب تماشاگر بگذارد
0 نظر