این خانه ماینکرفت از همه نظر تکمیل است!
۱۸۰ بازدید
بهترین شخصیتهای انیمیشن باباسفنجی از نظر شما کدام کرکترها هستند؟ در این ویدیومگ از مجله بازار، ۱۰ شخصیت برتر باب اسفنجی با بهترین بکگراند داستانی را معرفی میکنیم. در ادامه همراه ما باشید. کالبدشکافی یک آناناس | چرا شخصیتهای باب اسفنجی اسطورههای مدرنی محسوب میشوند؟ در اعماق اقیانوس آرام، در شهری به نام «بیکینی باتم»، یک آناناس دو خوابه قرار دارد. در نگاه اول، این شهر و ساکنان عجیبوغریبش چیزی بیش از یک
بهترین شخصیتهای انیمیشن باباسفنجی از نظر شما کدام کرکترها هستند؟ در این ویدیومگ از مجله بازار، ۱۰ شخصیت برتر باب اسفنجی با بهترین بکگراند داستانی را معرفی میکنیم. در ادامه همراه ما باشید.
در اعماق اقیانوس آرام، در شهری به نام «بیکینی باتم»، یک آناناس دو خوابه قرار دارد. در نگاه اول، این شهر و ساکنان عجیبوغریبش چیزی بیش از یک پسزمینهی رنگارنگ برای شوخیهای سورئال و بیوقفه به نظر نمیرسند. اما اگر «باب اسفنجی شلوار مکعبی» (SpongeBob SquarePants) تنها مجموعهای از شوخیهای گذرا بود، هرگز نمیتوانست از آزمون بیرحم زمان عبور کند و به یکی از ستونهای اصلی فرهنگ عامه در سطح جهانی بدل شود.
راز جاودانگی این مجموعه، در فرمول مخفی همبرگر خرچنگی نیست؛ راز واقعی، در کالبدشکافی دقیق و بینقص ۱۰ شخصیتی نهفته است که این جهان را میسازند. بیکینی باتم یک شهر ساده نیست؛ این یک آکواریوم روانشناختی است که در آن، هر شخصیت، نمایندهی یک کهنالگوی (Archetype) اغراقشده از جامعهی مدرن ماست. هر کدام از این ۱۰ چهره، آینهای هستند که بخشی از وجود ما (از خوشبینی کودکانه تا بدبینی فرسودهی دوران بزرگسالی) را با دقتی هولناک بازتاب میدهند. این مقاله، سفری به عمق روان این ۱۰ اسطورهی زیر آب است تا بفهمیم چرا ما، به عنوان بزرگسالان، نمیتوانیم از تماشای آنها دست بکشیم.
در مرکز این جهان، «باب اسفنجی» قرار دارد؛ تجسمی خالص از خوشبینی بیپایان. اما سادهانگاری است اگر او را فقط «شاد» بنامیم. باب اسفنجی چیزی فراتر از شادی است؛ او نماد «مقاومت در برابر واقعیت» است. او در یک شغل با حداقل دستمزد، زیر دست یک رئیس استثمارگر کار میکند، در همسایگی کسی زندگی میکند که آشکارا از او متنفر است و بهترین دوستش، یک ستارهی دریایی فاقد هرگونه درک حداقلی است. با این حال، او هر روز صبح با فریاد «من آمادهام!» از خواب بیدار میشود.
نابغه بودن باب اسفنجی در همین تضاد نهفته است. او یک کارمند نمونه در یک سیستم سرمایهداری بیرحم است که عشق بیقید و شرطی به شغلش دارد. او نیروی محرکهای است که اجازه نمیدهد جهان سرد و بیروح اطرافش، آتش درونش را خاموش کند. او آن بخش از وجود ماست که هنوز میخواهد باور کند همهچیز درست خواهد شد، حتی اگر تمام شواهد برخلاف آن باشد. او یک «ابَر-کارگر» (Over-Worker) خوشحال است و همین، او را به یکی از پیچیدهترین شخصیتهای کمدی تاریخ تبدیل میکند.
اگر باب اسفنجی «قلب» نمایش است، «اختاپوس» (Squidward) بدون شک «روح» آن است. اختاپوس نمایندهی قشر وسیع بزرگسالانی است که این کارتون را تماشا میکنند. او تجسم کامل شکست، سرخوردگی و بدبینی ناشی از رویاهای بربادرفته است. او خود را یک هنرمند، یک نوازندهی کلارینت چیرهدست و یک روشنفکر در میان اقیانوسی از حماقت میبیند؛ اما در واقعیت، او فقط یک صندوقدار بداخلاق در یک رستوران فستفود است.
تراژدی اختاپوس، سوخت کمدی سریال است. ما به او نمیخندیم؛ ما با او میخندیم، چون درد او را میفهمیم. او آرزوی آرامش، سکوت و هنر والا را دارد، اما در همسایگی دو منبع اصلی هرجومرج جهان (باب اسفنجی و پاتریک) گیر افتاده است. هر بار که او تلاش میکند تا لحظهای از آرامش لذت ببرد و در حمام کف استراحت کند، ما میدانیم که این آرامش محکوم به نابودی است. اختاپوس آن بخش از وجود ماست که از دنیا خسته شده و فقط میخواهد برای پنج دقیقه تنها باشد، اما دنیا هرگز این اجازه را به او نمیدهد.
«پاتریک» (Patrick) مکمل فلسفی باب اسفنجی است. اگر باب اسفنجی «خوشبینی فعال» را نمایندگی میکند، پاتریک «خوشبختی منفعل» در جهل کامل است. او تجسم «اید» (Id) فرویدی است: موجودی که صرفاً با انگیزههای ابتدایی گرسنگی، خواب و سرگرمی آنی زندگی میکند و هیچ درکی از گذشته، آینده یا عواقب اعمالش ندارد. او زیر یک سنگ زندگی میکند، که استعارهای عالی برای وضعیت ذهنی اوست.
نکتهی درخشان در مورد پاتریک، لحظات ناگهانی و کوتاهی از خرد عمیق است که از او میبینیم؛ جملاتی که مانند یک فیلسوف ذن به نظر میرسند، پیش از آنکه دوباره به حماقت محض بازگردد. او آن دوست وفاداری است که همیشه بدترین مشاورهها را ارائه میدهد («آیا مایونز یک ساز است؟») اما حضورش برای باب اسفنجی ضروری است. پاتریک به ما یادآوری میکند که شاید خوشبختی واقعی، در ندانستن و اهمیت ندادن نهفته باشد.
این دو شخصیت، دو روی سکهی سرمایهداری و جاهطلبی هستند. آنها نبرد ابدی بین کسبوکار موفق و استارتاپ شکستخورده را به نمایش میگذارند.
آقای خرچنگ (Mr. Krabs): او تجسم کامل حریصترین شکل سرمایهداری است. او یک دزد دریایی بازنشسته نیست؛ او یک مدیرعامل بیرحم در پوستهی یک خرچنگ است. تمام وجود او حول یک محور میچرخد: پول. او حاضر است برای یک سکه، روح کارمندانش (و گاهی دخترش) را بفروشد. رابطهاش با باب اسفنجی، یک رابطهی کلاسیک کارگر و کارفرما در اغراقشدهترین حالت است: استثمار بیوقفه در ازای حداقل دستمزد، که با نوعی محبت پدرانهی دروغین پوشانده شده است.
پلانکتون (Plankton): در طرف مقابل، پلانکتون قرار دارد. او یک نابغهی شکستخورده است. او نماد کارآفرین باهوشی است که با وجود داشتن تکنولوژی برتر (و مدرک دانشگاهی!)، در برابر رقیبی که فقط یک فرمول ساده دارد، شکست میخورد. تراژدی پلانکتون در این است که او به جای نوآوری، تمام انرژی خود را صرف سرقت ایدهی رقیبش کرده است. او در «چام باکت» (Chum Bucket) که نمادی از یک کسبوکار شکستخورده است، زندگی میکند و این چرخهی بیپایان شکست، او را به یکی از همدردیبرانگیزترین شرورهای تاریخ انیمیشن تبدیل کرده است.
در دنیایی که توسط احساسات آنی و حماقت اداره میشود، دو شخصیت زن داستان، نمادهای مطلق عقل، علم و منطق هستند.
سندی چیکس (Sandy Cheeks): او «غریبه» یا «ماهی بیرون از آب» (در اینجا، «سنجاب زیر آب») است. سندی نمایندهی علم، پیشرفت، ورزش و عقلگرایی است. او با لباس فضاییاش، یادآور حضور دنیای واقعی در این جهان فانتزی است. او تنها کسی است که میتواند با باب اسفنجی و پاتریک در سطح حماقتشان همراهی کند (کاراته!) و همزمان، آنها را با واقعیتهای علمی به چالش بکشد. او صدای منطقی است که اغلب در هیاهوی بیکینی باتم گم میشود.
کارِن (Karen Plankton): اگر پلانکتون مغز متفکر شرارت است، «کارن» خودِ آن مغز است. او همسر-کامپیوتر پلانکتون و به طور واضحی، باهوشترین موجود در کل سریال است. او یک سیستم هوش مصنوعی پیشرفته است که مجبور به تحمل نقشههای احمقانهی شوهرش شده. طعنههای خشک و بیروح او، تضاد کاملی با جاهطلبیهای نمایشی پلانکتون دارد. کارن صدای وجدان (یا شاید صدای منطق بیرحمانه) در ذهن پلانکتون است که مدام به او یادآوری میکند که شکست خورده است. رابطهی آنها، یکی از بهترین تصویرسازیها از یک ازدواج ناکارآمد اما بادوام در تلویزیون است.
این سه شخصیت، نقشهای حیاتی در تکمیل این اکوسیستم دارند. آنها شاید در مرکز صحنه نباشند، اما حضورشان برای درک شخصیتهای اصلی ضروری است.
گری حلزون (Gary the Snail): «گری» چیزی فراتر از یک حیوان خانگی است. او «اتاق فکر» باب اسفنجی است. در حالی که باب اسفنجی درگیر هیجانات است، گری با آن «میو»ی متفکرانهاش، اغلب عاقلانهترین موجود در اتاق (یا آناناس) است. او کتاب میخواند، چکها را پرداخت میکند و به نوعی، نقش والد عاقل را برای صاحب سرخوش خود ایفا میکند. گری نشان میدهد که گاهی اوقات، باهوشترین افراد، کمحرفترین آنها هستند.
خانم پاف (Mrs. Puff): اگر اختاپوس نماد کارمند فرسوده است، «خانم پاف» نماد «معلم فرسوده» است. تمام وجود او در یک کابوس بیپایان خلاصه شده: باب اسفنجی. او تنها شخصیتی است که به طور فیزیکی و روانی توسط خوشبینی مخرب باب اسفنجی شکنجه میشود. هر بار که باب اسفنجی با اشتیاق وارد کلاس قایقرانی میشود، ما شاهد فروپاشی روانی یک مربی هستیم. پف کردن او یک مکانیسم دفاعی فیزیکی نیست؛ این یک حملهی عصبی (Panic Attack) است.
پِرل خرچنگ (Pearl Krabs): «پرل» تضاد نهایی آقای خرچنگ است. او یک نهنگ نوجوان است که توسط یک خرچنگ خسیس بزرگ شده؛ این وضعیت به خودی خود، استعارهای درخشان برای احساس بیگانگی و درک نشدن در دوران نوجوانی است. پرل نمایندهی فرهنگ مصرفگرایی نوجوانان است؛ او دائماً در حال درخواست پول برای چیزهایی است که پدرش از آنها متنفر است (مهمانی، مد، خرید). او تنها نقطهی ضعف آقای خرچنگ است؛ تنها چیزی که او (شاید) بیشتر از پول دوست دارد و این تضاد، به شخصیت آقای خرچنگ عمق میبخشد.
این ۱۰ شخصیت در کنار هم، یک کمدی موقعیت (سیتکام) بینقص را شکل میدهند. آنها یک اکوسیستم کامل از کهنالگوهای اجتماعی هستند. شما کارگر خوشحال (باب اسفنجی) و کارگر افسرده (اختاپوس) را دارید که هر دو برای یک رئیس حریص (آقای خرچنگ) کار میکنند. شما بهترین دوست احمق (پاتریک) و دوست باهوش و منطقی (سندی) را دارید. شما رقیب تجاری شکستخورده (پلانکتون) و شریک باهوش و نادیدهگرفتهشدهی او (کارن) را دارید و در نهایت، شخصیتهایی که این دنیا را تکمیل میکنند: معلم رنجدیده (خانم پاف)، فرزند نوجوان شورشی (پرل) و حیوان خانگی عاقل (گری).
نابغه بودن «باب اسفنجی» در این است که هیچکدام از این شخصیتها هرگز «تغییر» نمیکنند. آنها در چرخهی بیپایان شکستها و موفقیتهای کوچک خود گیر افتادهاند، درست مانند بسیاری از ما در زندگی واقعی. اختاپوس هرگز به یک نوازندهی مشهور تبدیل نخواهد شد و پلانکتون هرگز فرمول را به دست نخواهد آورد. اما در این تکرار ابدی، ما نه تنها کمدی خالص را پیدا میکنیم، بلکه بازتابی عمیق از زندگی، کار، دوستی و مبارزهی بیپایان برای یافتن شادی در دنیایی را میبینیم که اغلب بیمعنا به نظر میرسد. به همین دلیل است که بیکینی باتم، پس از این همه سال، هنوز هم خانهی ماست.
۱۸۰ بازدید
۱۹۶ بازدید
۴۵۴ بازدید
۴۷۱ بازدید
۹۰ هزار بازدید
۶۲.۱ هزار بازدید
۶۱.۲ هزار بازدید
۶۵.۸ هزار بازدید
۳۸.۳ هزار بازدید
۹۰.۵ هزار بازدید
۵۵ هزار بازدید
۸۱.۳ هزار بازدید
۴۳.۲ هزار بازدید
0 نظر