در میان تمام انیمیشنهای درخشان دهه ۲۰۰۰، شاید هیچکدام به اندازه وال-ای WALL-E (۲۰۰۸) جسورانه و در عین حال تأثیرگذار نباشد. پیکسار که در این سالها پشت سر هم شاهکار تولید میکرد، با وال-ای WALL-E نشان داد که انیمیشن میتواند فراتر از سرگرمی کودکانه عمل کند و به اثری شاعرانه و فلسفی بدل شود.
WALL-E داستان یک ربات جمعآوری زباله است که در زمین متروک و ویرانشده زندگی میکند. او سالهاست
در میان تمام انیمیشنهای درخشان دهه ۲۰۰۰، شاید هیچکدام به اندازه وال-ای WALL-E (۲۰۰۸) جسورانه و در عین حال تأثیرگذار نباشد. پیکسار که در این سالها پشت سر هم شاهکار تولید میکرد، با وال-ای WALL-E نشان داد که انیمیشن میتواند فراتر از سرگرمی کودکانه عمل کند و به اثری شاعرانه و فلسفی بدل شود.
WALL-E داستان یک ربات جمعآوری زباله است که در زمین متروک و ویرانشده زندگی میکند. او سالهاست در سکوت به کار تکراری خود مشغول است تا اینکه ورود ربات پیشرفتهای به نام EVE همهچیز را تغییر میدهد. در ظاهر، این یک داستان عاشقانه میان دو ربات است، اما در لایههای عمیقتر، فیلم به نقد جامعه مصرفگرا، بیتوجهی انسانها به محیطزیست و سرنوشت تمدنی میپردازد که از زمین خود بریده است.
جسارت اصلی وال-ای در این است که تقریباً نیمه اول فیلم بدون دیالوگ پیش میرود. پیکسار با اتکا به زبان تصویر، موسیقی و حرکت، موفق میشود هم شخصیتهای اصلی را بهطرزی باورنکردنی زنده و دوستداشتنی کند و هم مخاطب را درگیر داستانی عاطفی و پرکشش نگه دارد. این رویکرد نهتنها برای سینمای انیمیشن، بلکه برای سینمای جهان هم تجربهای بیسابقه بود.
فیلم از نظر تجاری نیز موفقیتی عظیم به دست آورد و بیش از نیم میلیارد دلار فروش جهانی داشت. علاوه بر آن، اسکار بهترین انیمیشن سال را تصاحب کرد و به یکی از تحسینشدهترین آثار پیکسار تبدیل شد. اما ارزش واقعی وال-ای در ماندگاری پیام آن است: یادآوری اهمیت عشق، همدلی و حفظ زمین.
به همین دلیل، WALL-E نه فقط بهترین انیمیشن سال ۲۰۰۸، بلکه یکی از نمادینترین آثار دهه ۲۰۰۰ است؛ فیلمی که نشان داد حتی یک ربات کوچک میتواند بزرگترین پیامهای انسانی را به مخاطبان منتقل کند.
0 نظر