۱۰ پیچش داستانی باورنکردنی انیمه My Hero Academia
حتی اگر My Hero Academia در بیشتر مواقع شبیه به یک انیمه شونن معمولی به نظر برسد، با رقابتهای شدید و قوسهای تمرینی، باز هم داستان آن پر از پیچشهای تکاندهندهای است که بارها مسیر را تغییر دادهاند. این اتفاقات غیرمنتظره خیلی زود آغاز شدند و هواداران را نسبت به زیر پلاتهای مشکوک هوشیار نگه داشتند، درعینحال شروعی برای فروپاشی ساختار صنعت قهرمانان حرفهای بودند. آرکهای اخیر نیز به این روند ادامه دادند و جنگ قهرمانان و شرورها را به شکلی کاملاً جدید دگرگون کردند؛ درحالیکه پیچشهای تازهای در پی پیچشهای قبلی رخ میدادند.
برخی از غیرمنتظرهترین و ماندگارترین پیچشهای داستانی انیمه My Hero Academia بسیار شخصی بودند و با مرگ شخصیتها یا فاششدن حقایق تکاندهنده درباره آنها، ضربهای احساسی به بیننده وارد کردند. این پیچشها اغلب بهترین لحظات داستان بودند، اما داستان به همینجا ختم نشد و فاششدن حقیقتهایی درباره برخی کوسهها یا تبارها و همچنین پیچشهای عجیبی در سیستم مبارزه نیز به آن اضافه شد. در مجموع، این پیچشها باعث شدند انیمه مدرسه قهرمانانه من به یک تجربه تماشایی تبدیل شود، حتی اگر کلیشههای آشنای انیمههای شونن را دنبال کند.
آل مایت در My Hero Academia به طور مداوم ضعیفتر میشد
زمان زیادی طول نکشید تا انیمه My Hero Academia یکی از معنادارترین و غیرمنتظرهترین پیچشهایش را نشان دهد. برای لحظاتی کوتاه، «نماد صلح» یعنی آل مایت به نظر میرسید یک ابرقهرمان تمامعیار و شکستناپذیر و نیکسرشت است. اما این تنها بخشی از حقیقت بود و این دروغ بهمرور بزرگتر شد.
آل مایت در پشتبامی حقیقت تلخ را به دکو گفت: ظاهر واقعیاش لاغر و ضعیف بود ـ زخمی شدید داشت که قدرتش را بهمرور از بین میبرد. این پیچش یکی از نخستین نمونههای تضعیف دنیای ظاهراً بینقص قهرمانان حرفهای در My Hero Academia بود، جایی که حتی بزرگترین قهرمان از چیزی که مردم تصور میکردند بسیار ضعیفتر و آسیبپذیرتر بود. خوشبختانه آل مایت میدانست باید چه کند: او کوسه خود را منتقل کرد تا امید زنده بماند.
سر نایتآی بلافاصله پس از معرفی در MHA مرد
نه یکبار، بلکه دوبار، انیمه My Hero Academia هواداران را با کشتن یک قهرمان حرفهای محبوب در همان آرکی که معرفی شده بود، شوکه کرد. معمولاً قهرمانان قابلتوجهی مانند سر نایتآی حداقل کمی بیشتر دوام میآورند، بنابراین حذف سریع او یک پیچش بزرگ بود. هواداران مای هیرو آکادمیا تقریباً بهاندازه میریو و آل مایت ناراحت شدند، چون تازه این قهرمان خونسرد را شناخته بودند.
در ابتدا، سر نایتآی باشخصیت سرد و توانایی پیشبینیاش، دستنیافتنی به نظر میرسید و گویی هیچ خطری تهدیدش نمیکرد. شاید این مسئله هنگام مبارزه با خلافکاران معمولی صدق میکرد، اما درگیرشدن با اوورهال خطری بیش از حد بزرگ بود. هواداران امیدوار بودند سر نایتآی بهبود یابد و تنها مانند تنسی ایدا بازنشسته شود، اما انیمه My Hero Academia سطح خطر را بالا برد و او را بهکلی حذف کرد و یک متحد حیاتی را از دکو گرفت.
وان فور آل از برادر دوقلوی آل فور وان آمده بود
در ابتدای داستان، My Hero Academia نبردی طولانیمدت بین کوسهها را معرفی کرد: وان فور آل و آل فور وان، با تفاوتهایی جدی در عملکرد و مضمون. ممکن بود هواداران گمان کنند وان فور آل ریشهای کاملاً قهرمانانه دارد، اما در واقع این قدرت از برادر آل فور وان به وجود آمده بود. نام آن برادر «یویچی شیگاراکی» بود که او را به تومورا مرتبط میکرد.
یویچی بیشتر عمرش را در ضعف گذراند، اما کوسه ذخیرهکننده قدرت و کوسه شخصیاش با هم ترکیب شدند و وان فور آل را به وجود آوردند که طی دههها قویتر هم شد. هنوز هم عجیب به نظر میرسد که یک شیگاراکی مبدأ وان فور آل باشد، اما این حقیقت انکارناپذیر است. حداقل نشان میدهد خانواده شیگاراکی کاملاً شرور نیستند و فقط یکی از برادرها آرزوی تبدیلشدن به «نماد شر» را دارد.
دکو اکنون چندین کوسه دارد، به لطف وان فور آل
هواداران My Hero Academia خیلی زود به این موضوع عادت کردند که ایزوکو میدوریا، ملقب به دکو، دارنده جدید وان فور آل است و تماشای مبارزات او برای کنترل این قدرت عظیم به موضوعی اصلی تبدیل شد. پیچشها و پیشرفتهای «عادی» شامل چیزهایی مانند فول کاول و شوت استایل بودند که در مقطعی تکراری شدند. سپس MHA همه چیز را وارونه کرد: چندین کوسه دیگر درون وان فور آل نهفته بود.
دکو بهنوعی به نسخهای مینیاتوری از آل فور وان تبدیل شد که تغییری گیجکننده در وضعیت موجود بود و هنوز هم عجیب به نظر میرسد. او از پسری نادر که هیچ کوسهای نداشت، به دانشآموزی با بیشترین کوسه در مدرسه UA تبدیل شد که جایگاهش را کاملاً وارونه کرد. کوسههای «حس خطر» و «بلکویپ» دکو را شبیه به مرد عنکبوتی مارول کردند، هرچند هانتا سرو پیش از آن بهخاطر کوسه نوارش نمایندهای برای اسپایدرمن بود.
دابی همان تویا تودوروکی، پسر اول اندور است
وقتی برای نخستینبار ظاهر شد، دابی، شرور زخمی، فقط یک اراذل دیگر به نظر میرسید که قهرمانان باید با او مبارزه کنند، اما قوس شخصیاش بهسرعت پیش رفت و همه چیز را تغییر داد. برای مدتی، هواداران My Hero Academia حدس میزدند چیزی بیشتر از ظاهر در مورد دابی وجود دارد و حتی نظریههایی مطرح شد که او با اندور نسبت دارد. سپس، دابی خودش را بهعنوان تویا تودوروکی معرفی و نظریههای عجیب هواداران را تأیید کرد.
دابی برادر شوتو است و کنارآمدن با این مسئله آسان نیست. سایر خواهر و برادرهای دانشآموزان کلاس ۱-A انسانهایی خوب و دوستداشتنی بودند، مانند فویومی تودوروکی و تنسی، اما دابی برخلاف جریان، برادری ویرانگر و شرور بود. این افشاگری همچنین تصویر اندور را بهشدت خراب و بسیار بیشتر از رفتار تندش و به تضعیف صنعت قهرمانان حرفهای کمک بزرگی کرد.
تومورا نوه نانا شیمورا است
دابی تنها شروری در My Hero Academia نبود که منشئی شگفتانگیز در میان قهرمانان یا «آدمهای خوب» داشت. حتی جانشین آل فور وان یعنی تومورا شیگاراکی هم زمانی فردی کاملاً متفاوت بود که قهرمانان حرفهای را تحسین میکرد. او با نام تنکو شیمورا به دنیا آمد، نوه نانا، هفتمین دارنده وان فور آل. در کودکی، تنکو مادربزرگش را تحسین میکرد، اما پدر آزارگرش این تحسین را سرکوب میکرد.
ناامیدی تنکو به نقطه جوش رسید و او با کوسه «فروپاشی»، کل خانوادهاش را کشت ـ مرگ پدرش عمدی بود. ممکن است عجیب نباشد که کوسه فروپاشی در مسیر شرور شدن او نقش داشت، اما اینکه او نوه یکی از دارندگان وان فور آل باشد، همچنان غافلگیرکننده است. هواداران هنوز فکر میکنند که چه میشد اگر آل مایت زودتر او را مییافت و نجاتش میداد، پیش از آنکه آل فور وان او را به خدمت بگیرد.
یوگا همان خائنی بود که پرزنت مایک دنبالش میگشت
حملهی تومورا و متحدانش از لیگ شرارت به مجتمع USJ برای ضربهزدن به کلاس ۱-A در وسط روز به اندازهی کافی شوکهکننده بود، اما بعد از آن، نظریهی خیانت هم مطرح شد. بینندگان فقط میتوانستند حدس بزنند که چه کسی ممکن است برای منافع لیگ، به یو.اِی خیانت کند، یا اصلاً آیا واقعاً یک جاسوس دوجانبه وجود دارد یا نه. سپس، حقیقت در اوایل فصل هفتم آشکار شد: یوگا آئویاما همان خائن بود.
در نگاه اول، یوگا اصلاً بهعنوان خائن به نظر نمیرسید؛ شخصیتی مسخره و پسزمینهای که ظاهراً اهمیتی نداشت. اما همهاش یک دروغ بود؛ یوگا ناچار شده بود از دستورات All For One پیروی کند تا پدر و مادرش به سرنوشتی دردناک دچار نشوند. نکتهی مهم این است که یوگا بخشیده شده و اکنون با اشتیاق جانش را به خطر میاندازد تا اشتباهات گذشتهاش را جبران کند. او حالا یک جاسوس سهجانبه است؛ کسی که علیه All For One عمل کرده تا به قهرمانان فرصتی برای پیروزی بدهد.
هاکس یکی از شرورها را با خونسردی کشت
اینکه هاکس، قهرمان حرفهای، در مبارزه با شرورها جدی عمل کند، اصلاً پیچش داستانی نبود، چون او قبلاً هم خودش را بهعنوان قهرمانی قوی و کارآمد نشان داده. هاکس قهرمانی بیخیال و آرمانگرا بود که صلح را به جنگ ترجیح میداد و آرزو داشت در دنیایی زندگی کند که دیگر نیازی به قهرمانان حرفهای نباشد. بااینحال، لحظهای که هاکس باقدرت کوسهاش به شکل مرگباری به توایس حمله کرد، کاملاً غیرمنتظره بود.
قهرمانان حرفهای قرار نیست شرورها یا مجرمان را بکشند؛ به دلایل انسانی و برای الگوسازی بهعنوان مدافعان صلح. باوجود این قوانین شناختهشده، هاکس هیچ رحم و مروتی نشان نداد و درحالیکه توایس وحشتزده بود، با پرهای تیزش او را آنقدر زخمی کرد تا جان سپرد. اکنون، مسئلهی اخلاقی بزرگی حول شخصیت هاکس شکلگرفته و حتی امروز هم بسیاری از طرفداران My Hero Academia دیگر مثل قبل به او نگاه نمیکنند.
استارند استرایپ در اولین و آخرین نبردش کشته شد
تنها سِر نایتآی نبود که با مرگ زود هنگامش طرفداران My Hero Academia را شوکه کرد. معمولاً شخصیتهای قهرمان مهم به این سرعت کشته نمیشوند، چون بر اساس قواعد نانوشتهی داستانپردازی، باید دوام بیشتری بیاورند. بااینحال، سریال بیپروا او را حذف کرد. همین اتفاق برای قهرمان شماره یک آمریکایی، استارند استرایپ، هم افتاد؛ کسی که در فصل هفتم وارد شد و فقط چند قسمت بعد، کشته شد.
شخصیتهایی مثل استارند استرایپ معمولاً از نظر داستانی و سطح قدرت، قرار است بیشتر دوام بیاورند، به همین دلیل مرگ سریع او یک پیچش بزرگ بود. مرگی که کاملاً ناراحتکننده هم بود، چون شخصیت او ظرفیت بالایی برای پرداخت و توسعه داشت. البته مرگ او بیهوده نبود؛ استارند استرایپ از کوسهاش استفاده کرد تا مجموعهی کوسههای تومورا را مختل کند و آیندهی مبارزات را کمی آسانتر سازد.
هیمیکو جانش را برای نجات اوچاکو فدا کرد
از همان اولین معرفیاش، هیمیکو توگا بهعنوان یک شرور، مضمون مهمی همراه داشت: تقلید از دیگران و نوشیدن خون آنها. او مثل یک خونآشام تغییر شکلدهنده بود که به هویت دیگران میچسبید. هیمیکو همچنین خودش را بهعنوان نسخهی تاریک و رقیب شخصی اوچاکو اورارا معرفی کرد؛ چیزی که باعث شد بینندگان My Hero Academia تصور کنند که اوچاکو سرانجام در نبردی او را شکست خواهد داد. اما این تصور فقط تا نیمه درست بود؛ چون هیمیکو شکست خورد، ولی نه بهخاطر اقدامات اوچاکو.
در عوض، هیمیکو به دلیل تصمیم خودش جان باخت؛ او مسیر داستان را عوض کرد و خونش را به اوچاکو داد تا جانش را نجات دهد. هیچکس انتظار نداشت که هیمیکو برای هیچ دلیلی خون ببخشد، چه برسد به اینکه جان یک قهرمان را به جان خودش ترجیح دهد. اما او این کار را کرد، تنها به این دلیل که اوچاکو اولین کسی بود که زیبایی درونی هیمیکو را دید و او را بهعنوان یک انسان پذیرفت.
نظر شما در مورد پیچشهای داستانی انیمه مدرسه قهرمانانه من چیست؟ کدامیک بیشتر از سایرین شما را شوکه کرده است؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: CBR
سختترین بازیهای دنیای با چشمهای بسته؛ میزگیم با @hamid_scorpion
درموردمرگ باکوگو چی
اون از هر اتفاق دیگهای که افتاد شکه کننده تراود
مرگ باکوگو رو فراموش کردین از همهی این اتفاقات شکه کننده تربود