قمار بزرگ نتفلیکس با خرید وارنر؛ آیا ناقوس مرگ سینما به صدا درآمده است؟
این روزها فضای وب پر شده از بحث و گمانهزنی درباره اقدام جنجالی نتفلیکس (Netflix) برای خرید استودیوهای فیلم و تلویزیون برادران وارنر (Warner Bros) و سرویس اچبیاو مکس (HBO Max). تمام این سروصداها کاملاً منطقی است؛ چرا که ما صرفاً با یک معامله تجاری دیگر در هالیوود طرف نیستیم. این اتفاق، زلزلهای است که لرزههایش تازه آغاز شده و قرار است در سالهای پیش رو، ستونهای صنعت سرگرمی را به لرزه درآورد. تا به امروز، نتفلیکس با نادیده گرفتن ماهیت واقعی سینما رشد کرده است.
اگرچه این پلتفرم یکی از محبوبترینها (و شاید محبوبترین) در جهان است، اما همه میدانند که سینما برای مدیران نتفلیکس هرگز به معنای هنر یا تجربه جمعی نبوده است. برای آنها، همه چیز در «دادهها» خلاصه میشود: چند نفر تماشا کردند؟ چقدر پای مانیتور ماندند؟ و چند نفر بعد از تماشای فیلم، اشتراکشان را تمدید کردند؟
حالا تصور کنید همین نگاه آماری و خشک قرار باشد برای فرنچایزهای سنگینوزنی مثل هری پاتر (Harry Potter)، ارباب حلقهها (The Lord of the Rings)، ماتریکس (The Matrix)، تلماسه (Dune) یا دنیای دیسی (DC Universe) اعمال شود. این غول استریمینگ حالا مجبور است با پدیدهای دستوپنج نرم کند که همیشه از آن فراری بوده است: «اکران واقعی در سالنهای سینما». و دقیقاً همینجاست که مشکل اصلی سر باز میکند. آنچه شاهدش هستیم، آغاز یک فروپاشی تدریجی در ساختار سنتی صنعت فیلم و تلویزیون است.
استراتژی نتفلیکس در قبال فیلمهای وارنر؛ تیغی بر گلوی سینما
بیایید فراموش نکنیم که امسال، برادران وارنر درخشانترین سال خود را در صنعت سینما تجربه کرد و با آثاری همچون سوپرمن (Superman)، سلاحها (Weapons)، گناهکاران (Sinners)، فرمول یک (F1) و فیلم ماینکرفت (The Minecraft Movie) توانست از مرز ۴ میلیارد دلار در گیشه جهانی عبور کند. در طرف مقابل، نتفلیکس در گذشته اکرانهای سینمایی محدودی داشته، اما همیشه با نگاهی ابزاری و استراتژیک. فیلمهایی مثل مرد ایرلندی (The Irishman)، داستان ازدواج (Marriage Story) و بالا را نگاه نکن (Don’t Look Up) رنگ پرده نقرهای را دیدند، اما هدف اصلی این بود که مخاطب را در سریعترین زمان ممکن به سمت پلتفرم دیجیتال خود بکشانند.
نمونه متأخر این سیاست، فیلم فرانکنشتاین (Frankenstein) اثر گیرمو دل تورو است. این اثر که در ابتدا قرار بود انحصاراً در نتفلیکس پخش شود، تنها به دلیل فشارهای عمومی و اصرار شخص کارگردان، توانست سه هفته در سینماها دوام بیاورد. بنابراین، این روش نتفلیکس برای بستن دهان منتقدان است تا بگوید: بله، ما هم فیلمها را اکران میکنیم. اما واقعیت این است که برای آنها، این اکرانها بیشتر ابزاری برای بازاریابی و کسب اعتبار هنری است تا باور به سینمای واقعی.
تد ساراندوس اشتباه میکند؛ سینما رفتن یک تجربه منسوخ نیست
شاید بتوان با خوشبینی گفت که این مدل برای فیلمهای مستقل یا هنری جواب میدهد، اما تکلیف فرنچایزهای عظیمی که ریشه در تاریخ سینما و فرهنگ عامه دارند چه میشود؟ تولیدات دنیای دیسی (DCU)، قسمت جدید تلماسه یا حتی آثار مرتبط با ارباب حلقهها، برای تماشا در صفحه کوچک موبایل یا لپتاپ ساخته نشدهاند. این آثار برای سالنهای تاریک سینما خلق شدهاند؛ برای ابعاد غولآسا، غرق شدن در اتمسفر فیلم و آن تجربه جمعی که فقط پرده بزرگ میتواند خلق کند.
فیلمبرداری، جلوههای ویژه (VFX)، تدوین و حتی شیوه روایت در این آثار بهگونهای مهندسی شده که در محیطی کنترلشده و با صدایی کوبنده، بیشترین تأثیر هیجانی را بر مخاطبی بگذارد که همزمان با صدها نفر دیگر واکنش نشان میدهد. گرفتن این بستر از فیلم، یعنی رقیق کردن تنش و احساسات؛ یعنی تبدیل کردن یک حماسه بزرگ به یک «محتوای دیجیتال» معمولی که از شکوه و عظمتی که منتقدان و هواداران را به وجد میآورد، تهی شده است.
آیا میتوانید تصور کنید تلماسه، سوپرمن یا گناهکاران را بدون آن عظمت بصری تماشا کنید؟ هیچ نمایشگر خانگی نمیتواند آن تجربه را بازسازی کند. اگر نتفلیکس همان منطقی را که سر فرانکنشتاین پیاده کرد ادامه دهد، شاهد آثاری خواهیم بود که روی کاغذ حماسیاند، اما در عمل با سالنهای خالی و مخاطبانی مواجه میشویم که ترجیح میدهند فیلم را در راحتترین و دمدستیترین حالت ممکن مصرف کنند. اینجاست که سینما از «تجربه» به «عدد» تبدیل میشود.
ماجرا به همینجا ختم نمیشود؛ قدرت گرفتن نتفلیکس در آینده ترسناک است. کنترل همزمان بر یک استودیوی فیلمسازی، یک آرشیو عظیم فیلم و یک پلتفرم پخش آنلاین، یعنی این شرکت به تنهایی تصمیم میگیرد چه چیزی مهم است، چه چیزی باید ساخته شود و مردم چگونه باید آن را تماشا کنند. با این خرید، نتفلیکس از قبل هم مسلطتر میشود: تا دیروز پادشاه خانه خودش بود، اما حالا کلیددار خانه برادران وارنر هم شده است. نتیجه این تسلط، نفوذ مستقیم بر شریانهای حیاتی هالیوود سنتی است: از پخش و توزیع گرفته تا جشنوارهها، جوایز و حتی حیات سینماهای مستقل.
اگر بخواهیم مثالی بزنیم، مثل این است که شخصی که تمام عمرش با فستفود شکمش را سیر کرده، ناگهان یک رستوران اصیل صدساله را بخرد که غذای کل شهر را تأمین میکند. با پیشرفت تکنولوژی، این تغییرات در صنایع دیگر هم دیده میشود، اما در مورد فیلم، ابعاد فاجعه بسیار بزرگ است. سینما هرگز صرفاً سرگرمی نبوده؛ سینما فرهنگ، سنت و آیین است. سینماست که شیوه قصهگویی را شکل میدهد و برای نسلها خاطره میسازد. تقلیل دادن همه چیز به نمودارهای آماری، نه تنها فرم فیلمسازی را عوض میکند، بلکه روح این صنعت را تهدید میکند. طنز تلخ ماجرا اینجاست که این حرکت، یک عقبگرد کامل است؛ تضعیف سیستمی که بیش از یک قرن پاسدار هنر و روایت بوده تا آن را به یک محصول صرفاً دیجیتال بدل کند.
انحصار نتفلیکس: خطری برای تنوع و قاتل خلاقیت
تد ساراندوس (Ted Sarandos)، مدیرعامل مشترک نتفلیکس، مدعی شده که مخالفتی با اکران سینمایی ندارد و میخواهد چرخه سنتی استودیو (اکران سینمایی پیش از انتشار آنلاین) را حفظ کند. اما با نگاهی به سرنوشت فرانکنشتاین، او عملاً نشان داد که نتفلیکس اعتقادی به «پنجرههای اکران طولانی» ندارد. پنجره اکران، یعنی مدتزمانی که یک فیلم منحصراً در سینماها نمایش داده میشود و نتفلیکس میخواهد این زمان را کوتاه کند. چرا؟ چون از نگاه آنها، طولانی شدن اکران سینمایی، پروسه تماشای رگباری (Binge) در پلتفرم را به تأخیر میاندازد و جمعآوری سریع دادههای کاربران را کند میکند. برای مدیران نتفلیکس، تماشای یک فیلم حماسی ۲ ساعت و ۴۰ دقیقهای مثل تلماسه: بخش دوم (Dune: Part Two) هیچ تفاوتی با تماشای یک سریال یا ریلیتیشو با همان زمان ندارد. محتوا مهم نیست؛ زمان مصرف مهم است.
نتفلیکس تصور میکند بسیاری از فرنچایزها میتوانند با یک اکران کوتاه و ضربتی، هیاهوی (Hype) لازم را ایجاد کنند. اما این تفکر، قدرت جادویی «تبلیغات دهانبهدهان» را نادیده میگیرد. وقتی یک فیلم زمان کافی روی پرده میماند، مردم دربارهاش حرف میزنند و این موج ارگانیک، تماشاگران بیشتری را به سالنها میکشاند. کوتاه کردن زمان اکران، این چرخه حیاتی را قطع میکند. از طرفی، حیات سالنهای سینما به فروش گیشه وابسته است. اگر فیلمهای بزرگ وارنر قربانی استراتژی «اکران کوتاه» نتفلیکس شوند، سینماها با کاهش شدید درآمد و خطر ورشکستگی روبرو خواهند شد.
نتفلیکس باید بپذیرد که فیلمها به فضای تنفس واقعی در سینما نیاز دارند. برای بلاکباسترها، وجود یک پنجره اکران انحصاری و معنادار ضروری است تا فیلم بتواند شتاب فروش خود را بگیرد و توجه منتقدان را جلب کند. نیازی نیست به دوران اکرانهای ۹۰ روزه برگردیم، اما باید تعادلی برقرار شود: اجازه دهید مردم فیلم را در سینما زندگی کنند، بگذارید صحبت درباره فیلم بالا بگیرد و در نهایت استراتژی استریم نتفلیکس هم اجرا شود.
در نگاه اول، شاید این وضعیت به نفع مخاطب به نظر برسد: فرنچایزهای بیشتر در دسترس، یعنی انتخابهای بیشتر. اما در درازمدت، این روند تنوع را میکشد و ریسکپذیری را در هالیوود از بین میبرد. وقتی ریسک کم شود، محصولات شبیه هم میشوند. همین حالا هم مخاطبان از سیل بازسازیها و دنبالهها و نبود قصههای ناب گلایه دارند. این اشباع محتوایی تصادفی نیست؛ نشانه بیماری صنعت است و ورود تمامقد نتفلیکس به این بازی، احتمالاً اوضاع را بدتر میکند. تمرکز بر امنیت تجاری و آمارهای استریم، جای خلاقیتهای جسورانه را میگیرد. آنچه امروز به عنوان «راحتی دسترسی» میبینیم، در واقع «یکسانسازی محتوا» و فقیرتر شدن هنر سینماست.
در نهایت باید گفت اگر نتفلیکس ذهنیت خود را تغییر ندهد، تبعات آن ویرانگر خواهد بود. سینما سنگر به سنگر عقبنشینی خواهد کرد و در نهایت صدای اعتراض همه بلند میشود. پروژههای ریسکپذیر محو میشوند و اصالت، کیمیا خواهد شد. فیلمها نه برای تجربه کردن یا تأثیر فرهنگی، که برای بالا بردن نمودارها ساخته خواهند شد و صنعت به جای تعظیم در برابر خلاقیت، بنده الگوریتمها میشود. خلاصه کلام اینکه: سینما به تازگی با بزرگترین دشمن خود قرارداد بسته است.
نظر شما چیست؟ دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: comicbook
نظرات