پس از ۲۶ سال، وان پیس فاش میکند که این قهرمان هرگز سزاوار نبوده
مانگا وان پیس هماکنون در حال روایت آرک هیجانانگیز الباف (Elbaf Arc) است؛ فصلی از داستان که به گرهگشایی از راز حادثه گاد ولی (God Valley Incident) میپردازد. این رویداد، که پیشتر تصور میشد توطئه راک دی. زبک (Rocks D. Xebec) بوده، در حقیقت دامی بود که دولت جهانی (World Government) برای به دام انداختن او طراحی کرده بود. با اینکه نام زبک بارها در داستان مطرح شده بود، معرفی کامل او در آرک الباف صورت گرفت؛ جایی که مشخص شد او پدر شخصیت ریشسیاه (Blackbeard) است.
همزمان با کنار رفتن پرده از حقیقت این ماجرا و تبار زبک، یکی از بهترین و محبوبترین شخصیتهای داستان، چهرهای کاملاً ناامیدکننده از خود به نمایش گذاشت. گارپ (Garp) همیشه شخصیتی محبوب در میان طرفداران بود، هرچند عملکردش در جنگ سران (Summit War) و عدم دفاع از پورتگاس دی. ایس (Portgas D. Ace) تا پای مرگ، همواره بحثبرانگیز بود. با این حال، به عنوان یک افسر نیروی دریایی، انتظار میرفت که او حس عدالت خود را بر روابط خانوادگی ترجیح دهد.
گارپ یکی از قدرتمندترین چهرههای تمام دوران است؛ مردی که روزی رقیب مستقیم پادشاه دزدان دریایی، گول دی. راجر (Gol D. Roger)، به شمار میرفت. با وجود جایگاه نظامی، او هرگز به بیرحمی افسرانی چون آکاینو (Akainu) نبود و همین نکته، او را در قلب طرفداران جای داده بود. اما حالا، عملکرد سؤالبرانگیز او در گاد ولی نه تنها معیارهای اخلاقی او را به چالش میکشد، بلکه این تردید بزرگ را ایجاد میکند که آیا او از همان ابتدا لیاقت یدک کشیدن لقب «قهرمان نیروی دریایی» را داشته است یا خیر.
شاید گارپ آن قهرمانی نبود که طرفداران وان پیس تصور میکردند
مانکی دی. گارپ لقب «قهرمان نیروی دریایی» را پس از شکست دادن زبک در حادثه گاد ولی به دست آورد. دولت جهانی این واقعیت را که گارپ برای شکست دادن آن دزد دریایی افسانهای با راجر متحد شده بود، از تاریخ پاک کرد. اما حالا که حقیقت برملا شده، مشخص میشود که مقصر اصلی آن فاجعه، خود دولت جهانی بوده و زبک، بیش از یک تبهکار، یک قربانی به نظر میرسد. دولت جهانی همیشه برای رسیدن به اهدافش دست به کارهای کثیف زده و جان انسانهای بیگناه برایش بیارزش بوده است. آنها برای دستگیری زبک، زندگی تمام ساکنان یک جزیره، از جمله همسر و پسر دوساله او را به گروگان گرفتند.
گارپ به عنوان کسی که از نزدیک شاهد جنایات دولت جهانی بود، هرگز قدمی برای محافظت از قربانیان برنداشت؛ درست برخلاف پسرش، دراگون (Dragon). البته هیچکس از او انتظار نداشت برای ایجاد تغییر، نیروی دریایی را ترک کند، اما او قطعاً مانند ادمیرال فوجیتورا (Admiral Fujitora) نیز عمل نکرد. گارپ حس عدالتخواهی ویژهای دارد، اما ماهیت این «عدالت» هرگز برای مخاطب روشن نشد. او حتی با شنیدن خبر برگزاری «مسابقه شکار بومیان» در گاد ولی، کوچکترین واکنشی نشان نداد. در عوض، به محض یافتن فرصتی برای مبارزه با راجر و زبک، با اشتیاق کامل به سمت جزیره شتافت.
در آن جزیره، در حالی که دزدان دریایی برای نجات جان شکی (Shakky) و خانواده زبک تلاش میکردند، این اشراف جهانی (World Nobles) بودند که برای تفریح، انسانها را شکار میکردند. هر انسان باوجدانی با دیدن چنین قتلعام هولناکی شوکه میشود، اما تمام تمرکز گارپ معطوف به دزدان دریایی بود و لحظهای برای اندیشیدن به سرنوشت قربانیان درنگ نکرد. چنین بیتفاوتی از فردی مثل آکاینو که برده بیچونوچرای دولت جهانی است، قابل انتظار است، نه از گارپ؛ مردی که همگان او را یک قهرمان میشناسند.
گارپ نسل جدیدی از قهرمانان را پروراند، اما آیا این برای دنیا کافی بود؟
انتظار اینکه گارپ به تنهایی جلوی اژدهایان آسمانی (Celestial Dragons) بایستد، سادهلوحانه است. اما حالا نزدیک به چهل سال از آن رویداد میگذرد و او در تمام این مدت هیچ قدم مؤثری برای اصلاح سیستم فاسد حاکم برنداشته است. اگرچه امتناع او از پذیرش درجه ادمیرالی برای فرار از خدمت مستقیم به اشراف جهانی ستودنی است، اما این اقدام بهتنهایی کافی نبود. شخصیتهایی مانند سنگوکو (Sengoku)، آکاینو و کیزارو (Kizaru) خواهان حفظ قدرت مطلقه دولت هستند و میخواهند دنیا را در برابر اراده خود تسلیم کنند.
در سوی دیگر، افرادی مانند فوجیتورا و دراگون، هر یک به شیوه خود، برای پایان دادن به این استبداد و وحشت میجنگند. گارپ اما در میانه این دو طیف قرار دارد؛ او آشکارا از روشهای دولت جهانی متنفر است، اما هرگز علیه آن اقدام مستقیمی انجام نمیدهد. تصمیم او برای نجات ندادن ایس قابل درک بود؛ ایس با وجود قولی که گارپ برای محافظت از او داده بود، مسیر دزدی دریایی را انتخاب کرد.
گارپ احساسات شخصیاش را سرکوب کرد و اجازه داد ایس بمیرد، زیرا معتقد بود این سرنوشتی است که یک دزد دریایی سزاوار آن است. اما این منطق در مورد بردگان و بومیان بیگناه گاد ولی صدق نمیکند. آنها مرتکب هیچ گناهی نشده بودند. با وجود تمام قدرتی که گارپ داشت، بزرگترین دستاورد او تربیت تفنگداران دریایی جوانی مانند کوبی (Koby) است که آیندهای روشن در انتظارشان است.
او حتی برای نجات کوبی جان خود را به خطر انداخت و به جزیره هاچینوسو (Hachinosu) حمله کرد؛ اقدامی که تحسین همگان را برانگیخت. با این حال، نمیتوان این حقیقت را نادیده گرفت که فردی با جایگاه و قدرت گارپ، میتوانست تأثیری بهمراتب بزرگتر بر سرنوشت دنیا داشته باشد. اهداف واقعی او همچنان یک راز باقی مانده و گرچه شخصیت جذابی دارد، اما حادثه گاد ولی ما را وادار میکند تا در شایستگی او برای لقب «قهرمان» عمیقاً تردید کنیم.
منبع: comicbook
سایلنت هیل اف ترسناکترین بازی ساله؟ میزگیم با امید لنون
نظرات