برای سالها، یک حقیقت در دنیای «وان پیس» تقریبا برای همهی ما قطعی به نظر میرسید: مانکی دی. لوفی، پسرک کلاه حصیری، آینهی تمامنمای گول دی. راجر و جانشین بیچونوچرای او برای رسیدن به تاج و تخت پادشاهی دزدان دریایی است. این روایت، تاروپود داستان را تشکیل داده بود. ماجراهای بیشماری، از شرق آبی تا دنیای جدید، این باور را در ذهن ما تقویت کردهاند.
حتی اسطورههایی که روزگاری بر عرشهی کشتی راجر قدم میزدند، مانند دست راست او سیلورز ریلی، یا شخصیتی مرموز و قدرتمند چون شنکس، بارها و بارها شبح کاپیتان سابق خود را در چشمان بیباک و ارادهی تسلیمناپذیر لوفی دیدهاند. اوج این شباهتها زمانی بود که لوفی توانایی شگفتانگیز «شنیدن صدای همهچیز» را از خود نشان داد؛ قدرتی نادر که پیش از او، تنها در وجود شخص پادشاه دزدان دریایی طنینانداز بود.
با کنار هم قرار گرفتن این قطعات پازل، دیگر کمتر کسی شک داشت که لوفی صرفاً راه راجر را دنبال نمیکند، بلکه سرنوشت او بازآفرینی همان مسیر است. اما درست زمانی که فکر میکردیم تصویر کامل شده است، ائیچیرو اودا، استاد قصهگویی، با یک حرکت هوشمندانه، تمام معادلات را بر هم میزند. در جدیدترین چپتر مانگا، یعنی چپتر ۱۱۵۶، یک جزئیات ظریف اما ویرانگر آشکار میشود که شکافی عمیق میان این دو شخصیت افسانهای ایجاد میکند.
این ویژگی، که همیشه بخشی از هویت لوفی بوده، ناگهان در تضاد کامل با رفتاری از راجر قرار میگیرد که هرگز تصور نمیکردیم. این چرخش داستانی، این فرضیه را مطرح میکند که لوفی قرار نیست یک کپی از راجر باشد؛ او در حال ساختن مسیری کاملاً جدید و منحصر به فرد برای خود است. در حقیقت، اگر با دقت بیشتری به گذشته نگاه کنیم، این اولین باری نیست که اودا تفاوتهای پنهان این دو را به ما نشان داده است.
چپتر ۱۱۵۶ و لحظهای که همه چیز را تغییر داد
بیایید با چپتر ۱۱۵۶، با عنوان «بتها»، به گذشته سفر کنیم؛ به دورانی پیش از آغاز عصر بزرگ دزدان دریایی. در این فلشبک، ما شاهد حضور گروههای مختلفی از جمله دزدان دریایی کوجا هستیم؛ جنگجویانی که زیبایی و قدرتشان زبانزد خاص و عام بود. در میان آنها، شخصیتی به نام شاکویاکو (یا همان شاکی) میدرخشید. داستان از جایی جذاب میشود که راجر به خدمهاش دستور میدهد تا برای آوردن شاکی به کشتی، به جزیرهی کوجا حمله کنند. در نگاه اول، صحنه آشنا به نظر میرسد. ما انتظار داریم راجر، درست مانند لوفی در مواجهه با ابراز علاقهی بیپایان بوآ هانکوک، کاملاً بیتفاوت باشد.
اما اینجا همان جایی است که اودا به ما رودست میزند. برخلاف انتظار، گول دی. راجر، پادشاه آیندهی دزدان دریایی، در برابر زیبایی شاکی مقاومت نمیکند و شیفتهی او میشود. این واکنش، یک رفتار کاملاً انسانی و قابل درک است، اما دقیقاً همین رفتار، او را صد و هشتاد درجه در مقابل لوفی قرار میدهد؛ لوفیای که بیتفاوتیاش به مسائل عاشقانه، گاهی به مرز کمدی میرسد. این لحظهی کوتاه، یک تفاوت بنیادین را در هستهی شخصیتی این دو نفر آشکار میکند: آنها شاید رویاهای مشابهی داشته باشند، اما از دو دنیای کاملاً متفاوت میآیند.
فراتر از یک تفاوت
این تمایز شخصیتی، تنها نوک کوه یخ است. سبک مبارزهی آنها را در نظر بگیرید. راجر اوج پتانسیل انسانی بدون میوهی شیطانی بود؛ یک استاد تمامعیار شمشیرزنی و هاکی (Haki). در مقابل، سبک مبارزهی لوفی عمیقاً با طبیعت عجیب و غریب میوهی شیطانیاش گره خورده است؛ قدرتی که با هاکی ترکیب شده تا سبکی غیرقابلپیشبینی و آزادانه را خلق کند.
و اما مهمترین نکته: ارتباط لوفی با «جوی بوی» (Joy Boy). از زمانی که فاش شد لوفی تجسم جدید جنگجوی آزادی، یعنی «نیکا» (Nika) است و ارادهی جوی بوی را حمل میکند—هویتی که هیچ ارتباط مستقیمی با راجر ندارد—مشخص شد که سرنوشت لوفی چیزی بسیار بزرگتر و قدیمیتر از صرفاً دنبال کردن راه راجر است. راجر به وان پیس رسید، اما خودش گفت که برای آمدن او «خیلی زود» بوده است. او منتظر شخص دیگری بود. آن شخص، وارث ارادهی راجر نیست، بلکه وارث ارادهی جوی بوی است.
پس جانشین واقعی راجر کیست؟ نگاهها به سوی «شنکس»
اگر لوفی جانشین مستقیم راجر نیست، پس چه کسی است؟ شواهد به طرز شگفتانگیزی به یک نفر اشاره میکنند: شنکس. یک مدرک کلیدی از زبان خود اودا در یک جلسهی پرسش و پاسخ بیرون آمد. وقتی از او پرسیدند شنکس چگونه تکنیک افسانهای راجر، یعنی «حرکت الهی» (Divine Departure) را یاد گرفته، اودا توضیح داد که در میان تمام خدمهی راجر، فقط شنکس توانایی تقلید آن را داشت. این یعنی شنکس نه تنها یک شاگرد، بلکه یک استعداد ناب و جانشینی مقدر شده برای سبک و قدرت راجر بود.
او که مستقیماً زیر نظر راجر آموزش دیده، کلاه حصیری راجر را برای سالها به امانت نگه داشته و فلسفهی او را درک کرده است، بسیار بیشتر از لوفی به تعریف «جانشین» نزدیک است.
در نهایت، شاید باید اینطور به قضیه نگاه کنیم: شنکس، وارث میراث و سبک گول دی. راجر است، در حالی که لوفی، وارث اراده و رویای جوی بوی است. لوفی مسیر راجر را تکرار نمیکند، بلکه آن را کامل میکند و مسیری را به پایان میرساند که راجر تنها توانست آن را کشف کند. او جانشین نیست؛ او کسی است که قرار است کار را تمام کند.
منبع: comicbook
سیندرلا تا لیمو عسلی؛ میزگیم و دوبله فان با سارا جامعی
نظرات