هفت بازی جهان باز با بیشترین شخصیتهای بهیادماندنی
یک بازی جهان باز اغلب با میزان آزادی که به بازیکنان میدهد، وسعت نقشه یا تعداد ماموریتهای فرعی بین دو هدف اصلی، تعریف میشود. با این حال، اگر شخصیتهایی که در این دنیاها زندگی میکنند، بهیادماندنی نباشند، هیچکدام از اینها ماندگار نخواهد بود.
چه یک یاغی خسته و کهنهکار باشد که زیر لب درباره وفاداری غر میزند یا یک شخصیت فرعی که فقط پنج دقیقه روبهروی دوربین ظاهر میشود، برخی از چهرهها فراموشنشدنی هستند؛ حتی اگر مدتها از تماشای تیتراژ پایانی گذشته باشد. در ادامه با برخی از بهترین بازیهای جهان باز آشنا میشویم که فقط روی المانهای اکتشاف تمرکز ندارند، بلکه پر از کاراکترهای بهیادماندنی برای سرگرم کردن بازیکنان هستند.
The Legend of Zelda: Breath of the Wild
بازی Breath of the Wild اغلب با داستان جذاب خود به یاد آورده نمیشود، اما کاراکترهای بهیادماندنی و تاثیرگذاری دارد
- تاریخ انتشار: ۳ مارس ۲۰۱۷
لینک حرف نمیزند، اما در Breath of the Wild، حرفهای زیادی در سکوت نهفته است. چیزی که این نسخه از هایرول را بهیادماندنی میکند، فقط آزادی بیحدوحصرش نیست؛ بلکه شخصیتهایی هستند که ویرانههایش را شکل دادهاند و در برابر سرنوشت شومش ایستادگی کردهاند. قهرمانان بازی با نامهای میفا، روالی، داروک و اوربوسا، فقط نامهایی متعلق به جانوران الهی نیستند. هرکدام نماینده گوشهای متفاوت از هایرول هستند، با میراثی حک شده در سرزمینی که روزی از آن محافظت میکردند. اندوه ملایم میفا، شکوه پادشاهانه اوربوسا، غرور طاووسوار روالی و شجاعت پرهیاهوی داروک، هرکدام عمق احساسی خاصی به این سفر میبخشند. حتی پس از مرگ، حضورشان در این جهان احساس میشود، حسی مانند خاطرات صدادار که به دنیا حس تاثیرگذار خاصی میدهند.
زلدای این نسخه، برخلاف بسیاری از نسخههای قبلی که در حاشیه قرار داشت، شخصیتی کامل و پرداخته شده است. یادداشتهای روزانهاش و فلشبکها، دختری جوان، پیچیده و مصمم را نشان میدهند که با انتظاراتی غیرممکن و باری سنگین به نام سرنوشت دستوپنجه نرم میکند. او یک پژوهشگر است، نه فقط یک نماد و رابطهاش با لینک پیچیدهتر و انسانیتر از همیشه به نظر میرسد. حتی شخصیتهای فرعی عجیبوغریب مثل بولسون با حرکات رقص ناگهانیاش یا نغمههای اندوهگین برخی شخصیتها، مثل لالایی برای جهانی که ارزش نجات دارد، در ذهن باقی میمانند.
Cyberpunk 2077
نایت سیتی و مردمانش همه به مانند شخصیتهایی هویتداری هستند که تک تک آنها بازیکنان را درگیر خود میکنند
- تاریخ انتشار: ۱۰ دسامبر ۲۰۲۰
با اینکه نظرات درباره Cyberpunk 2077 متفاوت هستند، داستان «وی» به ویژه با حضور «جانی سیلورهند» که مثل وجدانی پانکراک در ذهن او پرسه میزند، عمیقتر از بسیاری از بازیها روایت میشود. جانی با صدای کاریزماتیک و خشن کیانو ریوز، روحی یاغی در ماشینی است که در آغاز، یک آنارشیست مغرور به نظر میرسد، اما کمکم به چیزی پیچیدهتر تبدیل میشود: دوستی ناخواسته، یادآور دردناک خاطرات گذشته و گاه صدای عقل و منطق.
آنچه Cyberpunk را متمایز میکند، شخصی شدن تجربه است. شخصیتهایی مانند پانم، جودی، ریور و کری فقط ماموریتهای جانبی را به بازیکنان ارائه نمیدهند؛ آنها روابطی واقعی را با شما شکل میدهند. آنها گفتوگوهای گذشته را به خاطر میسپارند، به انتخابهای بازیکن واکنش نشان میدهند و در طول مسیر رشد میکنند. وفاداری پانم تنها با لجاجتش قابل مقایسه است، در حالی که خط داستانی جودی به طرز آرامی به یکی از احساسیترین روایتهای نایتسیتی تبدیل میشود. داستان کارآگاهی ریور لایهای از لطافت نادر به بازی اضافه میکند و کری، راکاستار سالخوردهای است که به شهرت رسیده و داستان او نگاهی تراژدیک و کمدی به مقوله میراث در جهانی است که به سرعت میراثها را فراموش میکند.
حتی خود شهر هم مثل یک شخصیت مستقل است، اما این مردم این شهر هستند که در سایهها و پشتپرده آسمانخراشها، در ذهن بازیکنان باقی میمانند. چه تماسهای توهمبرانگیز از هوش مصنوعی سرکش دلمین، چه جذابیت شخصیت ویکتور و چه ریپرداک مهربانی که در حین بخیه زدن زخم گلولهها، نصیحتی پدرانه ارائه میدهد. با وجود تمام این موارد، انسانیتی که در پشت این لایههای تکنولوژی پنهان شده، هرگز رنگ نمیبازد.
Horizon Forbidden West
بازی Horizon Forbidden West تمام کاراکترهای نسخه اول را به تکامل میرساند و به عنوانی شخصیتمحورتر تبدیل میشود
- تاریخ انتشار: ۱۸ فوریه ۲۰۲۲
ایلوی فقط یکی از توانمندترین شخصیتهای اصلی بازیهای ویدیویی در سالهای اخیر نیست؛ او یکی از پیچیدهترین و چندلایهترین کاراکتر از منظر احساسی نیز محسوب میشود. دختری که به عنوان یک طردشده بزرگ میشود، دانشی را بر دوش دارد که هیچکس باورش نمیکند و در دنیایی گرفتار شده که تاریخ را همچون جادویی ممنوعه میبیند. او پارادوکسی زنده از همدلی عمیق و استقلال است. Horizon Forbidden West مسیر شخصیتی او را عمیقتر میکند و او را نه فقط در قامت یک نجاتدهنده، بلکه به عنوان انسانی نشان میدهد که با چالشهایی مثل رهبری، تنهایی و میراثش دستوپنجه نرم میکند.
اما تنها ایلوی نیست که در ذهن باقی میماند. همراهانش همچون وارل، ارند، زو و کوتالو، همگی شخصیتهایی واقعی با ترسها و امیدهای ملموس هستند. وارل به ستون احساسی داستان تبدیل میشود، کسی که با آرامش، خرد و شکیباییاش روایت را زمینگیر و انسانی میکند. حتی شخصیتهای فرعی مانند نسخه شجاع و جسور «بتا» یا یک یاغی عجیب و غریب به نام «رگالا»، ابعاد تازهای به این دنیای پسا آخرالزمانی مجددا ویران شده میافزایند.
البته «سایلنز» را هم داریم، با بازی فراموشنشدنی لنس ردیک فقید که فقط وزن صدایش میتوانست نیمی از یک فیلمنامه را به دوش بکشد. او مثل کسی که روی لبه تیغ راه میرود، بین جبهه دوست و دشمن در نوسان است؛ کسی که حتی وقتی روی صحنه نیست، حضورش در هر هشدار پنهانی و هر سرنخ رمزآلودی حس میشود. در دنیایی پر از هوش مصنوعی و رازهای باستانی، هنوز این انسانها هستند که اهمیت دارند و Forbidden West هرگز نمیگذارد آنها به پسزمینه داستان رانده شوند.
Yakuza 0
نه تنها Yakuza 0، بلکه تمام نسخههای این فرنچایز حول محور شخصیتهای مختلف جریان دارند
- تاریخ انتشار: ۲۴ ژانویه ۲۰۱۷
بازیهای کمی هستند که بتوانند بازیکن را وسط یک ماموریت فرعی مدیریت کسب و کار به گریه بیندازند، اما Yakuza 0 این کار را بدون لحظهای تردید انجام میدهد. این پیشدرآمد که در خیابانهای نئونی کاموروچو و سوتنبوری ژاپن دهه ۱۹۸۰ جریان دارد، فقط یک بازی مبارزهای نیست؛ بلکه یک مطالعه گسترده شخصیتی از خلافکاران کتوشلواری محسوب میشود. «کیریو» و «ماجیما»، دو مرد با مشتهایی طوفانی و قلبهایی از جنس طلا، لنگرهای احساسی داستانی هستند که مدام بین ملودرام و ابزورد تاب میخورد.
ماجیما به ویژه فراموشنشدنی است. او در ابتدا به عنوان مدیر یک کسب و کار معرفی میشود با کاریزمایی که میتواند فولاد را ذوب کند، اما پشت چشمبند و لبخند دیوانهوارش، مردی گرفتار در زنجیر گناه و اندوه پنهان شده است. کیریو، با چهرهای سنگی و ارادهای لجوج، به همان اندازه ماجیما در داستان میدرخشد. او با مشتهایش از میان معماهای اخلاقی بسیاری عبور میکند، در حالی که آرامآرام توطئهای را که او را به هدف تبدیل کرده، آشکار میسازد. حتی شخصیتهای فرعی هم انگار با دقت بالایی به جزئیات انتخاب شدهاند. «کوزه» با چهرهای که همیشه در حال کتک خوردن است، «ماکوتو» با خط داستانی که همهی انتظارات را در هم میشکند و آقای شیکداون افسانهای که مثل یک باس فایت سیار در خیابانها پرسه میزند.
این بازی جایی است که حتی داستانهای فرعی نیز اثر ماندگاری بر جای میگذارند، چون بیشترشان مثل پیچشهای شخصیتی کامل نوشته شدهاند که میتوانستند به تنهایی داستان یک اسپینآف باشند. یک لحظه بازیکن در حال کمک به یک شخصیت عجیب و غریب است تا یاد بگیرد چگونه مشتریهایش را سرزنش کند و لحظهی بعد، درگیر داستانی صمیمی درباره خانواده، فقدان یا وفاداری میشود. با اینکه همه چیز در هم است، هیچچیزی ناهماهنگ یا بیربط به نظر نمیرسد.
Grand Theft Auto 5
کمتر شرکتی میتواند به مانند راکستار یک بازی جهان باز با چنین شخصیتهای جذابی بسازد
- تاریخ انتشار: ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۳
کمتر گروهی از شخصیتها میتوانند هم نفرتانگیز باشند و هم فراموشنشدنی، اما این ترکیب برای سه شخصیت اصلی GTA طبیعی است. مایکل، فرانکلین و ترور فقط سرقت انجام نمیدهند؛ آنها کمکم روان یکدیگر را با طعنههای نیشدار فرو میپاشند. بحران میانسالی مایکل گاهی بیشتر شبیه جلسه رواندرمانی کمدی است؛ مسیر فرانکلین از فقر به ثروت وقتی جاهطلبی جای خود را به سرخوردگی میدهد، خیلی زود پیچیده میشود. ترور هم مثل یک بمب ساعتی متحرک است که انگار دیالوگهایش را با حروف بزرگ روی دستمالی آتشگرفته نوشتهاند.
اما فراتر از این شخصیتهای انفجاری، عمق احساسی شگفتانگیزی هم وجود دارد. لامار، بهترین دوست فرانکلین، بیشتر از بسیاری از نقشهای اصلی در عناوین بلاکباستر، در داستان میدرخشد. لستر، مغز متفکر بدبین و ویلچرنشین، ترکیبی است از یک انسان خردمند و یک آنارشیست تنبل. حتی چهرههای فرعی مثل ران عجیبوغریب یا دوین وستن که فقط با زبان اداری شرکتها حرف میزند، مدتها پس از ناپدید شدنشان در داستان، در ذهنها باقی میمانند. لوس سانتوس شاید بر پایه دروغ ساخته شده باشد، اما شخصیتهایی که درون آن زندگی میکنند، خندهدار یا واقعی، طبیعی به نظر میرسند.
The Witcher 3: Wild Hunt
بازی جهان باز The Witcher 3 یکی از بهترین بازیهای نقشآفرینی بازار در زمینه پردازش به شخصیتهای مختلف است
- تاریخ انتشار: ۱۹ می ۲۰۱۵
هیچکس The Witcher 3 را تمام نمیکند بیآنکه شخصیتی را به یاد بسپارد، چه یک ویچر عبوس، چه یک شاهزادهی فراری یا یک بارد پرحرف. «گرالت اهل ریویا» فقط یک قهرمان نیست، او قطبنمای اخلاقی است که بر اثر استفاده بیشازحد، آرامآرام زنگ زده است. هر انتخابی که میکند در ابهام غوطهور است، هر هیولایی که میکشد با خود باری به دوش دارد و هر رابطهای که میسازد، چه با ینیفر و تریس یا سیری و اسب وفادارش، این احساس را به بازیکن منتقل میکند که او این رابطه را شکل داده است، نه اینکه از پیش برای او برنامهریزی شده باشد.
خط داستانی «سیری» به ویژه ضربه عاطفی بزرگی دارد. او شاهزادهای نیست که نیاز به نجات داشته باشد؛ او نیرویی است که باید روی آن حساب باز کرد و سرنوشتش کاملا به چیزهای کوچک بستگی دارد: جنگهای برفی، تمرین شمشیرزنی و اجازه دادن به او برای تصمیمگیری درباره زندگی خودش.
حتی شخصیتهایی که ظاهرا باید گذرا باشند، اثری ماندگار بر جای میگذارند. داستان «بارون خونین» روایتی تلخ و پیچیده از اعتیاد، گناه و عشقی پیچیده و آزاردهنده است. «گانتر اُدیم»، غریبه جذاب و مرموز از بسته الحاقی Hearts of Stone، یکی از ترسناکترین شرورهای دنیای بازیها به حساب میآید؛ شیطانی که آرزوها را برآورده میکند، اما پشت لبخندش، نیتهای شومی پنهان کرده است. هر میخانه و هر میدان شهر پر است از چهرههایی که انگار پیش از ورود گرالت، زندگی کاملی را پشت سر گذاشتهاند و وقتی او میرود، آنها به ندرت شبیه به همان آدم قبلیاند.
Red Dead Redemption 2
بازی جهان باز Red Dead Redemption 2 الماس و بهترین خروجی راکستار در زمینه طراحی شخصیتهای تاثیرگذار بود
- تاریخ انتشار: ۲۶ اکبتر ۲۰۱۸
فراموشنشدنی بودن یک چیز است و تجربه بازی جهان باز Red Dead Redemption 2 چیز دیگری. در این بازی، هر آتشکمپ، هر گفتوگوی گذرا و هر نگاه از میان دشتها، گامی است به سوی سرنوشتی تراژدیک و گریزناپذیر که بازیکن نمیتواند جلویش را بگیرد. «آرتور مورگان» بازی را به عنوان یک سرباز وفادار در گروه «داچ» آغاز میکند، اما به تدریج لایههای بدبینیاش را کنار میزند تا یکی از پیچیدهترین شخصیتهای احساسی دنیای بازیها را آشکار کند. او بامزه، بیرحمانه صادق، گاهی ترسناک، اما بیش از همه، افسرده است. و آن سواری پایانی به سوی غروب یا طوفان، بسته به انتخابهای بازیکن، برای بسیاری هنوز به همان اندازه دردناک است که بار اول بود.
اما آرتور تنها یکی از قطعات این روایت است. سقوط «داچ» از یک آرمانگرای جذاب به یک کنترلگر پارانوید، چیزی شبیه تراژدیهای شکسپیر است. دگرگونی «سیدی آدلر» از بیوهای سوگوار به تجسم خشمِ عدالتجویانه، افسانهای است. حتی شخصیتهای فرعی مثل «هوزیا»، «لنی» و «چارلز» نیز قوسهای داستانی کاملی دارند؛ لحظاتی از شادی و اندوه که مدتها بعد از خروجشان از داستان در ذهن باقی میمانند. جهان این بازی آنقدر زنده است که بازیکن میتواند کنار آتشی بنشیند و آواز خواندن «خاویر» را گوش دهد یا «آنکل» را هنگام غر زدن برای فرار از کار تماشا کند. همه چیز به معنای واقعی کلمه طبیعی به نظر میرسد. لحظات گذرای درون گیمپلی، بیشتر از هر میانپردهای درباره شخصیتها حرف میزنند.
کلام آخر
در نهایت، آنچه این هفت بازی جهان باز را فراتر از نقشههای وسیع، ماموریتهای بیشمار و آزادیهای بیحد و مرز میبرد، شخصیتهایی هستند که زنده، چندلایه و انسانی به نظر میرسند. آنها فقط همراهان موقتی یا اهداف داستانی نیستند؛ بلکه آینهای از احساسات، انتخابها و خاطرات بازیکنان محسوب میشوند. این کاراکترها هستند که پس از خاموش شدن کنسول یا پایان بازی، هنوز در ذهن و قلب ما زمزمه میکنند و جهانهای مجازی را به تجربههایی ماندگار بدل میسازند.
- چرا شخصیتها در بازیهای جهان باز تا این اندازه اهمیت دارند؟
شخصیتهای قوی باعث میشوند تا بازیکن بیشتر با دنیای بازی ارتباط برقرار کند و حس کند در یک جهان واقعی و زنده قدم میزند. آنها به ما دلیل میدهند که به انتخابهایمان اهمیت بدهیم، ما را درگیر روایتی احساسی میکنند و حتی در لحظات آرام گیمپلی نیز حضورشان احساس میشود. بدون شخصیتهای بهیادماندنی، حتی بزرگترین نقشهها هم میتوانند پوچ و بیروح به نظر برسند.
- کدام بازی این لیست بیشترین تمرکز را روی رشد شخصیت اصلی دارد؟
بازی Red Dead Redemption 2 با روایت تحول شخصیتی آرتور مورگان، یکی از عمیقترین قوسهای داستانی را ارائه میدهد. او از یک یاغی سرد و بیاحساس، به نمادی از پشیمانی و معنای زندگی تبدیل میشود. رشد شخصیتی او به همراه سقوط داچ، پیچیدگی رابطهها و تصمیمات اخلاقی، این بازی را به نمونهای برجسته از شخصیتپردازی ایدهآل در بازیهای جهان باز تبدیل کرده است.
- آیا شخصیتهای فرعی هم به اندازه شخصیتهای اصلی در بازیهای جهان باز مهم هستند؟
بله، بسیاری از بازیهای نامبرده مانند The Witcher 3، Cyberpunk 2077 و Yakuza 0 شخصیتهای فرعی زیادی دارند که به اندازهی قهرمانان اصلی عمیق و تاثیرگذار هستند. این شخصیتها اغلب با داستانهای جانبی یا رفتارهای طبیعیشان به دنیای بازی عمق میبخشند و گاهی حتی بیشتر از کاراکترهای اصلی در ذهن بازیکنان باقی میمانند.
منبع: Gamerant
دوست داشتنیترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا @alirexzam