۱۰ انیمه دهه ۲۰۰۰ که اگر امروز پخش میشدند شکست میخوردند
دهه ۲۰۰۰ دورانی بسیار طلایی برای رشد محبوبیت انیمه بود. در آن زمان، بینندگان کمتر به بینقص بودن آثار اهمیت میدادند و به راحتی قوانین و داستانهای روایت شده را با تمام مشکلاتشان میپذیرفتند. اما مخاطبان امروزی در شرایط متفاوتی انیمه را تماشا میکنند. با رشد پلتفرمهای استریمینگ و تعداد بسیار بالای آثار تولید شده، طرفداران بیش از پیش در فضای مجازی به بررسی انیمههایی که تماشا کردهاند، میپردازند و به محتوایی که میبینند اهمیت میدهند. در حال حاضر طرفداران همانقدر که از یک انیمه انتظار زیبایی بصری دارند، به داستانگویی آن هم اهمیت میدهند و همین سختگیری است که باعث شده این صعنعت روز به روز پیشرفت کند. با این رویکرد، سازندههای جدید تمرکز خود را روی کیفیت گذاشتهاند و از همین رو بسیاری از انیمههای حال حاضر با تعداد قسمتهایی بسیار کمتر از قبل پخش میشوند.
بینندگان مدرن صبر کمتری برای محتواهای تکراری و قسمتهای اصطلاحا Filler دارند و به همین دلیل بسیاری از آثار قدیمی دیگر برای مخاطبهای جدید جذاب نیستند. البته این به این معنا نیست که انیمههای قدیمی فاقد ارزش هستند؛ بالاخره بسیاری از آنها به شکلگیری ژانرها کمک کردند و به نمادهایی تبدیل شدهاند که جایگاه ویژهای در قلب مردم دارند. با این حال، اگر انیمههایی مثل Fairy Tail وElfen Lied امروز پخش میشدند، بعید بود که در برابر آثار روز حرفی برای گفتن داشته باشند. با نگاهی به ۱۰ انیمه دهه ۲۰۰۰ که اگر امروز پخش میشدند شکست میخوردند، همراه مجله بازار باشید.
انیمه Elfen Lied
اثری که خشونت را به روایت ترجیح میدهد
وقتی انیمه Elfen Lied برای اولین بار پخش شد، تصاویر خشونتآمیز و لحن تراژیک آن بسیار عمیق به نظر میرسید. اما زمان نشان داد که زیر آن حجم از خون و خونریزی، عمق داستانی چندانی وجود ندارد. این انیمه به خشونت وابسته است تا لحظات تماشاییاش را ایجاد کند و از همین رو شخصیتها یا ایدههایش را توسعه نمیدهد. تلاش این انیمه برای کاوش در تراژدی شخصیتها ناکام باقی میماند و هرگز نمیتواند بین خشونت افراطی و ملودرام تناسب را برقرار کند.
مخاطبان مدرن انتظار لحظاتی احساسی و آمیخته به شوکهای بصری دارند و ترانه پریانبرای رسیدن به آن استاندارد به مشکل میخورد. ریتم روایی این انیمه ناهماهنگ است و نویسندگی آن صرفا به سمت بیرحمی بدون منطق تمایل پیدا میکند. تعادل بین وحشت و تراژدی خیلی زود فرو میپاشد و به همین دلیل است که به راحتی میتوان این اثر را در لیست امروز جای داد. اگر این انیمه برای مخاطبان امروز ساخته و منتشر میشد، امکان نداشت تا شاهد موفقیت حال حاضر این مجموعه میبودیم. در واقع اثری که زمانی به عنوان یک انیمه جسورانه یا نوآورانه پذیرفته میشد، حالا بسیار پوچ به نظر میرسد.
انیمه The Melancholy of Haruhi Suzumiya
واقعا خستهکننده است
سودازدگی هاروهی سوزومیا (The Melancholy of Haruhi Suzumiya) زمانی عزیزدردانه دنیای انیمه بود. این مجموعه اثری واقعا خلاقانه بود، چرا که در فصل اولش از داستان غیرخطی استفاده کرد و تکنیکهای جالبی را به تصویر کشید. البته که این جذابیت محدود به دوران خودش میشد، چرا که پرشهای مداوم زمانی و لحن خاص این انیمه صبری زیادی را طلب میکند و دیگر کمتر کسی پیدا میشود که بتواند چنین ریتمی را تحمل کند. البته که ماجرا به همین جا ختم نمیشد. خط داستانی Endless Eight Arc این انیمه، اپیزودهای تقریبا یکسانی را تکرار میکرد و هضم این اقدام حتی در همان زمان هم سخت بود. امروزه استفاده از این تکنیکهای روایی منسوخ شده و مخاطب جدید علاقهای به آن ندارد.
البته که حتی شخصیت هاروهی هم ثبات مشخصی نداشت. زمانی این شخصیت را کاراکتری پیچیده وخلاقانه میدانستند، اما در حال حاضر او به هیچ عنوان منطقی بهنظر نمیرسد و نحوه معرفی این شخصیت اصلا کافی نیست تا مردم را جذب کند. در عصر امروز، ریتم قوی و بازدهی بالا، مهمتر از صرفا تازگی است. هاروهی سوزومیا هنوز هم روی کاغذ جالب است، اما واقعا تماشایش در دوران حاضر کار آسانی نیست.
ناروتو Naruto
استاد پر کردن نوار خالی!
ناروتو یکی از محبوبترین مجموعههای شونن تمام دوران است. با این حال، اگر این انیمه در عصر مدرن پخش میشد، به هیچ عنوان دوام نمیآورد. اپیزودهای پرکننده و فیلرهای بیپایان و ریتم کند، بزرگترین مشکل این انیمه است. در واقع آنقدر قسمتهای حاشیهای این انیمه زیاد است که عملا بینندگان مدرن را تا قبل از رسیدن به لحظات جذاب و خطداستانیهای مهم آزار میدهد. هرچه این انیمه ادامه پیدا میکرد، تماشای آن برای مخاطب جدید سختتر میشد و این دلبستگی و نوستالژی انیمه بود که طرفداران قدیمی را تا انتها نگه داشت.
اصلا سازندگان از قصد قسمتهایی میساختند که به جای پیشبرد خط اصلی داستان، آن را به تاخیر بیندازند و قدرت احساسی سفر ناروتو را رقیق کنند. در دنیای امروز که انیمهها کوتاهتر و باکیفیتتر تولید میشوند، مخاطبان حاضر نیستند که دهها اپیزود متوسط را برای رسیدن به اصل ماجرا صبر کنند. ناروتو یک عصر جدید را برای انیمه تعریف کرد و انیمههای بسیاری از آن الهام گرفتند، اما حالا این شاگردها خود به اساتیدی تبدیل شدهاند که مایلها با چیزی که ناروتو بود فاصله دارند. راستی، شما لحظات بامزه رامن خوردن ناروتو را به یاد دارید؟ در ادامه میتوانید گلچینی از تمام لحظاتی که قهرمان داستان به رامنفروشی میرود را تماشا کنید!
انیمه Bleach
انیمهای که پایش لیز خود، اما زمین نیفتاد
بلیچ (Bleach) کار خود را قدرتمند آغاز کرد، اما در میانه این ماجراجویی، مسیرش را گم کرد. خط داستانی انیمه به دلیل نبردهای بیپایان آن لنگ میزد و مبارزات دیگر اهمیتی نداشتند. هر ارتقای قدرت یا حضور شرور جدید مثل ریبوت مجموعه به نظر میرسید و پیشرفتی در آن احساس نمیشد. اگرچه تصاویر و موسیقی متن بلیچ کافی بودند تا انیمه را سرپا نگه دارند، اما نویسندگی این مجموعه هرگز نتوانست پابهپای دیگر بخشها پیشرفت کند.
انتظار مخاطب مدرن از یک انیمه آن است که تا انتها ریتم خود را حفظ کرده و آن را بهبود ببخشد، رویکردی که بلیچ اغلب در آن ضعف نشان میداد. با وجود همه لحظات نمادین و شخصیتهای دوستداشتنی این انیمه، باید قبول کنیم که این اثر به هیچ عنوان نمیتواند مخاطبان مدرن را راضی نگه دارد. این مجموعه همچنان تأثیرگذار است، اما ریتم داستانگوییاش متعلق به عصر دیگری بوده و حالا سالها از آن گذشته است.
انیمه Inuyasha
چرخه بیپایان لحظات خستهکننده
حتی وفادارترین طرفداران اینویاشا (Inuyasha) هم در نهایت از چرخههای بیپایان انیمه خسته شدند. هر قدم این انیمه به سمت هدف نهایی، با داستان فرعی دیگری پاک و بعد همه چیز باید از صفر شروع میشد. فقدان پیشرفت در ماجراجویی، این سفر را طولانیتر از آنچه انسان بتوانند تحمل کنند، میکرد! لحظات عاشقانه این انیمه هنوز هم جذابیت دارد، اما ریستهای مداوم داستان مانع توسعه آن حتی مانع از رشد همین لحظات عاشقانه میشوند.
طرفداران مدرن به دنبال داستانهایی هستند که شخصیتها مدام در آن پیشرفت میکنند و چنین چیزی در اینویاشا به چشم نمیخورد. این مجموعه در دهه ۲۰۰۰ اثری فوقالعاده بود، اما اگر امروز پخش میشد، بعید بود کسی آن را تماشا کند. جو و اتمسفر این انیمه هنوز هم ارزشمند است، اما ریتم کند آن این انیمه را برای نسل جدید به تجربهای کسل کننده تبدیل میکند.
انیمه Lucky Star
مجموعهای از شوخیهای تاریخ مصرف گذشته
انیمه لاکی استار (Lucky Star) در دهه ۲۰۰ به دلیل طنز فوقالعادهاش درباره فرهنگ طرفداران انیمه شکوفا شده بود. این انیمه در زمان پخش اولیهاش، تلاش داشت تا با مخاطبان انیمه و اصطلاحا اوتاکوها شوخی کند و به بهترین شکل هم این کار را انجام میداد. با این حال، کمدی این انیمه بیش از حد به ارجاعات خاص عصر خود وابسته است و بعید میدانم که مخاطب امروزی این شوخیها را درک کند.
ژانر Slice of Life از زمان پخش این انیمه تکامل یافته و آثار بسیار بهتری پیدا میشوند که به جوکهای فرهنگی مدرنتر میپردازند و از همین رو Lucky Star دیگر شانسی برای بقا ندارد. البته که لاکی استار هنوز هم میتواند جمعیتی خاص از طرفداران قدیمی انیمه را به خود جذب کند و کماکان حس نوستالژی در این اثر وجود دارد. با این وجود اگر این انیمه امروز پخش میشد، تجربهای لوس و کهنه به نظر میرسید و دیگر آن حس گرم یا آشنای گذشته را نداشت.
انیمه Fairy Tail
پند دادن درباره دوستی هم حدی دارد!
یکی دیگر از انیمههایی که فقط میتوانست در دهه ۲۰۰۰ وجود داشته باشد، فیری تیل (Fairy Tail) است. در واقع این مجموعه تنها به این دلیل محبوب بود که قهرمانهای داستان صرفا به خاطر قدرت دوستی برنده میشدند. این ایده در دهه ۲۰۰۰ کار میکرد، چرا که شاهد خط زمانیهای طولانی و جذابی بودیم که مسیر داستان را توجیح میکرد. تماشای پشتسرهم قسمتها هم در آن زمان رایج نبود، پس فاصله میان پخش هر قسمت باعث میشد تا برخی نقصهای این اثر به چشم نیاید.
اما الان اوضاع فرق میکند. حتی فکر این که یک انیمه پس از هر نبرد بزرگ خود با یک سخنرانی درباره دوستی تمام میشود، آزاردهنده است! در واقع اگر تمام قسمتها را پشت سر هم نگاه کنید، متوجه خواهید شد که این مجموعه الگوی خاصی دارد که خیلی سریع مخاطبان مدرن را خسته میکرد. ژانر شونن امروز پر از المانهای مهم و پیچیدگیهای عمیق داستانی است، عناصری که به هیچ عنوان در Fairy Tail دیده نمیشوند.
انیمه Baccano
برای مخاطب امروز، بیش از حد پیچیده است
انیمه باکانو (Baccano)، به هیچ عنوان در روایت داستان زمان را تلف نمیکند و از رو در رو بودنش با مخاطب شرم ندارد. این انیمه بیپروا واقعا پیچیده است و داستانش را با روایتی گیجکننده ارائه میدهد که مخاطب را مجبور به تمرکز و مطالعه میکند. این رویکرد، زمانی واقعا اعتیادآور بود، اما احتمالا بسیاری از مخاطبان معاصر را دیوانه میکند. تغییرات مداوم خط زمانی و روایت چندلایه و پیچیده این اثر، برای هر مخاطبی ساخته نشده و در جامعه مدرن هم کمتر کسی پیدا میشود که صبر لازم برای تحلیل این پیچیدگیها را داشته باشد.
در حالی که انرژی و تخیل این انیمه در روایت همچنان استثنایی است، اما امتناع آن از کند شدن روند داستان یا شفاف کردن روایتش ممکن است برای نسل جدید آزاردهنده باشد. اوتاکوهای جوانتر حالا خط زمانیهای واضحتر را به ماجراهایی پیچیده که نیاز به بازتماشا دارند، ترجیح میدهند. برخلاف باقی آثار این لیست، حتی اگر Baccano امروز هم پخش میشد مورد تحسین منتقدان قرار میگرفت، اما بعید بود که مثل دهه ۲۰۰۰ میان طرفداران محبوب شود.
انیمه Aria
انیمهای که بیش از حد با مخاطب صمیمی میشود
مجموعه Aria: The Animation، به لطف لحن آرام و ریتم کند روایت داستان، زمانی به عنوان اثری متفاوت و برجسته شناخته میشد. اپیزودهای این انیمه بدون عجله داستان را باز میکردند و تلاش میکردند تا آرام آرام بیننده را به خود جذب کنند. در دنیای امروز، آن حس کند و بعضا سکون ممکن است بازخورد چندان مهربانانهای دریافت نکند. جو آرام و تصاویر نرم این مجموعه هنوز هم زیبای هستند، اما مخاطبان مدرن ترجیح میدهند که چنین آثاری در نهایت میان لحظات آرامشبخش و احساسی خود به تناسب برسند.
انیمه Aria هنوز هم طرفدارانی دارد که از طبیعت آرامشبخش آن لذت برده و از مجموعه دفاع میکنند، اما اکثریت طرفداران انیمه مدرن این مجموعه را تماشا نخواهند کرد. جذابیت این انیمه هنوز هم برای طرفدارانی که داستانگویی ظریف را ارزشمند میدانند حفظ شده، اما صمیمیت آن در برابر انیمههای Slice of Life امروزی که روندی سریعتر را پیش میگیرند، میتواند آزاردهنده احساس شود.
انیمه Yu-Gi-Oh! Duel Monsters
تا کی قرار است دوئل ببینیم؟!
دوئلهای طولانی انیمه Yu-Gi-Oh! Duel Monsters، زمانی مخاطبان را هیجانزده میکردند، اما همه چیز درباره این مجموعه قدیمی بهنظر میرسد. نبردهای انیمهای مبتنی بر کارت، سالها پیش مردهاند و دیگر جذاب به نظر نمیرسند. حتی عناوین شونن مدرن که به ملودرامهای این چنینی تمایل دارند، تغییراتی بنیادین را در روایت خود اعمال کردهاند. مجموعه Duel Monsters، همیشه خودش را بیش از حد جدی میگرفت و هر دوئل را به تهدیدی برای پایان جهان تبدیل میکرد.
شخصیتها مونولوگهای دراماتیک متعددی را به هنگام توضیح نقشههایشان بازگو میکردند و این رفتار در طولانی مدت واقعا آزاردهنده شده بود. اگرچه این رفتارهای جدی در آن زمان واقعا جذاب بود، اما الان امکان ندارد که به تماشای آن پرداخته و از خنده روده بر نشوید. طرفداران امروزی دنیای انیمه اما، داستانهای نرمتر و منطقیتر را ترجیح میدهند و چنین آثاری بیش از حد اغراقشده و خستهکننده به نظر میرسند.
نظر شما در مورد انیمههای معرفی شده چیست؟ آیا موافق هستید که این آثار در صورت پخش در سالهای اخیر با شکست مواجه میشدند؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: CBR
بررسی بازی Anno ۱۱۷؛ بهترین بازی ده سال اخیر یوبیسافت
نظرات