چرا تلفنهای همراه در سریال پرسی جکسون، هیولاها را جذب میکنند؟
این روزها یکی از برترین آثار تلویزیونی، اقتباسی دیدنی از مجموعه کتابهای ریک ریوردان (Rick Riordan) است. پس از دو تجربه سینمایی که چندان موفق ظاهر نشدند، سریال پرسی جکسون و المپنشینان (Percy Jackson and the Olympians) توانسته نهتنها دل هواداران قدیمی و وفادار این حماسه را به دست آورد، بلکه نسل جدیدی از مخاطبان تلویزیون را نیز با خود همراه کند. با این حال، برای کسانی که بهتازگی قدم به این جهان گذاشتهاند، برخی جزئیات داستان ممکن است کمی گنگ به نظر برسد.
این قصه با بهرهگیری از اساطیر یونان برای واکاوی دنیای خدایان، هیولاها و قهرمانان، روایتی بسیار غنی دارد و ماجرای پسری را دنبال میکند که درمییابد فرزند پوزئیدون است و باید برای پرورش مهارتها و قدرتهای نیمهخدایی خود به کمپی مخصوص برود. اما با وجود تمام اینها، هنوز برای برخی سؤال است که چرا شخصیتها با وجود جریان داشتن داستان در عصر مدرن، برای ارتباط از تلفن استفاده نمیکنند؟
سکوت رادیویی: چرا خبری از گوشیهای هوشمند نیست؟
پس از پخش قسمت اول از فصل دوم با عنوان «من با آدمخوارها وسطی بازی میکنم» (I Play Dodgeball with Cannibals)، شاهد هستیم که با پایان تابستان و بازگشت نیمهخدایان از کمپ دورگهها (Camp Half-Blood) به خانههایشان، تنها پل ارتباطی میان آنها نامهنگاری است. پرسی (با بازی واکر اسکوبل – Walker Scobell) اشاره میکند که تمام مدت را مشغول نوشتن نامه به آنابث (با بازی لیا جفریز – Leah Jeffries) بوده است و توضیح میدهد که تماس صوتی یا ارسال پیامک با تلفن همراه عملاً غیرممکن است، چراکه این کار باعث جذب هیولاها میشود.
حال سؤال اصلی اینجاست: مکانیزم این ماجرا دقیقاً چگونه است؟ شاید در نگاه اول جزئیاتی پیشپاافتاده به نظر برسد، اما همین قانون ساده، نحوه تعامل شخصیتها با دنیای پیرامونشان را بهکلی دگرگون میکند. آنها نمیتوانند برای درخواست کمک تماسی بگیرند یا اطلاعاتی را در اینترنت جستوجو کنند؛ در عوض مجبورند فکر کنند، راهکاری خلاقانه بیابند و از همه مهمتر، از هر ابزاری که مانند چراغ خطر عمل میکند و موقعیتشان را لو میدهد، فاصله بگیرند.
دلیل فنی جذب هیولاها در دنیای پرسی جکسون
در جهان داستانی پرسی جکسون، پاسخ این معما روشن است: دستگاههای الکترونیکی سیگنالهایی ساطع میکنند که هیولاها قابلیت ردیابی آنها را دارند. هر اعلان (Notification) یا زنگ تماس، در واقع مانند یک نورافکن عمل میکند که فریاد میزند: «من اینجا هستم، مرا بگیرید.» این یعنی هرگونه غفلت یا استفاده تصادفی میتواند پیامدی مرگبار داشته باشد. در حقیقت استفاده از گوشی نوعی سیگنال ارسال میکند که هیولاها میتوانند آن را حس کرده و ردش را بزنند؛ گویی موقعیت دقیق نیمهخدا را فاش میکند. البته مسئله خودِ دستگاه فیزیکی نیست و هیولاها گوشی را مثل یک سامانه جیپیاس ردیابی نمیکنند.
روایت داستان اینگونه القا میکند که حضور یک نیمهخدا از طریق ارتباطات مخابراتی «پخش» میشود؛ درست مثل اینکه روشن کردن رادیو یا تلفن، ردی جادویی از خود به جا میگذارد که شامه هیولاها آن را میگیرد. شاید بپرسید پس در مأموریتهای حیاتی یا شرایط اضطراری چطور با هم ارتباط میگیرند؟ اینجا پای «پیامرسانی آیریس» (Iris Messaging) به میان میآید که راهکاری هوشمندانه است.
شخصیتها بهجای ارسال پیامهای متنی معمول، باید به رنگینکمانهای جادوییِ الهه آیریس متوسل شوند که پیامهایشان را بدون آگاه کردن هیولاها به مقصد میرساند. نمونه این ارتباط را در قسمت دوم فصل جدید با نام «حمله کبوترهای شیطانی» (Demon Pigeons Attack) و همچنین در فصل اول دیدیم؛ زمانی که آنابث با کایرون (با بازی گلین ترمن – Glynn Turman) که فرسنگها دور از کمپ بود تماس گرفت. این محدودیت صرفاً یک ترفند داستانی نیست، بلکه تأکیدی است بر اینکه حتی با وجود پیشرفت تکنولوژی، برخی قوانین کهن همچنان پابرجا هستند.
از نظر روایی نیز این تکنیک تعلیق داستان را حفظ میکند. تصور کنید اگر در هر تعقیب و گریزی شخصیتها میتوانستند فوراً درخواست نیروی کمکی کنند، نیمی از هیجان ماجرا رنگ میباخت. تنش موجود در سریال مدیون این است که انتخابهای شخصیتها واقعاً سرنوشتساز هستند و این موضوع بیننده را بیشتر درگیر میکند. یک قانون ساده که وزن دراماتیک بالایی دارد.
برخی مخاطبان ممکن است همچنان قانع نشده باشند و فکر کنند این صرفاً بهانهای از سوی نویسنده برای سختتر کردن مسیر قهرمانان است؛ البته تا حدی هم حق دارند. اما در کتاب خاطرات نیمهخدایان (The Demigod Diaries) و داستان کوتاه «پسر جادو» (Son of Magic) توضیحی منطقیتر ارائه شده است. با توجه به نظارت مستقیم خود ریک ریوردان بر ساخت سریال، این دلیل کاملاً قابل تعمیم به فضای سریال نیز هست.
ریشه ممنوعیت تلفن همراه: یک نفرین باستانی
کتاب خاطرات نیمهخدایان یکی از آثار تکمیلی این مجموعه است که کلید درک بسیاری از این ظرایف داستانی به شمار میرود. در این کتاب به موجودی اساطیری به نام «لامیا» اشاره میشود که زمانی ملکه بوده است. پس از اینکه هرا (Hera) فرزندان لامیا را کشت، او به هیولایی ترسناک تبدیل شد. لامیا که سراسر وجودش را درد و حس انتقام فراگرفته بود، با استفاده از جادوی خود (که بهعنوان دختر هکاته به ارث برده بود) طلسمی شوم اجرا کرد.
این طلسم به هیولاها قدرت میدهد تا نیمهخدایان را ردیابی کنند. فلسفه پشت این نفرین آن بود که با آسانتر کردن شکار نیمهخدایان توسط هیولاها، خدایان نیز همان رنج و عذابی را تجربه کنند که لامیا هنگام از دست دادن فرزندانش متحمل شده بود. اگر سازندگان سریال تصمیم بگیرند در آینده عمیقتر به لایههای جادویی داستان بپردازند، ممکن است دوباره شاهد طرح این موضوع باشیم، اما در حال حاضر این نکته ظریفی است که انسجام دنیای داستان را حفظ میکند. از زاویهای دیگر، این موضوع نقدی است بر وابستگی شدید انسان مدرن به تکنولوژی.
در دنیای واقعی، زندگی ما برای انجام هر کاری به تلفن و اینترنت گره خورده است. این قانون، شخصیتهای داستان را در موقعیتی آسیبپذیر قرار میدهد که برای مخاطب امروزی کاملاً ملموس است: همه ما حس وابستگی به تکنولوژی را میشناسیم و دیدن دنیایی که در آن همین وابستگی میتواند جانتان را به خطر بیندازد، بسیار تأملبرانگیز است. سریال پرسی جکسون و المپنشینان هماکنون از طریق سرویس دیزنی پلاس (Disney+) قابل تماشا است.
منبع: comicbook
نظرات