فیلم روز‌های عالی ویم وندرس
سینما نقد و بررسی

مروری بر فیلم Perfect Days؛ بهترین روز‌ها در راهند؟!

فانتزی اشکال مختلفی دارد. یکی از آن‌ها وقتی پدید می‌آید که خالق اثری واقع‌گرایانه، در این مورد کارگردان، درجه معقول بودن را آن‌قدر پایین می‌آورد که به نظر می‌رسد بیشتر از هرچیز یک آرزو را به تصویر می‌کشد. آخرین فیلم ویم وندرس (Wim Wenders) کارگردان آلمانی روز‌های بی‌نقص است و همین ویژگی را دارد.

ابهام در تجربه زندگی غریبه‌ها

داستان در توکیو می‌گذرد و مردی تقریبا میان‌سال را نشان می‌دهد که کارگر نظافت است؛ شاید بتوان به تعبیری او را هنرمند هم دانست. البته که فیلم اطلاعاتی زیادی درمورد هیچ‌کدام از این‌ها به ما نمی‌دهد. وندرس از اصل زیبایی‌شناختی مشاهده منفعل استفاده می‌کند. به همین خاطر است که انگار یک‌سری اطلاعات را به ما نمی‌دهد، فضا را مبهم نگه می‌دارد و به ما اجازه می‌دهد برداشت خودمان را داشته باشیم. تصور کنید بتوانید به مدت محدود بخش‌هایی از روزمره غریبه‌ای را ببینید، چقدر در موردش اطلاعات پیدا می‌کنید؟ این‌جا هم همان است. حالا ویژگی این کار چیست؟ به‌جای آن‌که دیدی واضح و دقیق بدهد، زیبایی را به‌صورت حسی القا می‌کند…انگار در جهان آدمی که نمی‌شناسید غرق شده‌اید و تلاش می‌کنید تجربه زیسته او را برای دقایقی زندگی کنید، اما همه‌چیز مبهم است. همه‌چیز کاملا عمدی ساده نگه داشته شده: ژاپن، کارگری، هنر.

روزمره یک نظافت‌چی

هیرایاما (Hirayama) با بازی کوجی یاکوشو (Koji Yakusho)، شخصیت اصلی داستان و در توکیو نظافت‌چی است. او در محله شیبویا (Shibuya City) توالت‌های عمومی را نظافت می‌کند. جالب است که این‌ها مجموعه‌ای واقعی شامل ۱۷ سرویس بهداشتی عمومی هستند که بین سال‌های ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۳ با ویژگی‌های معماری متمایز در محله شیبویا افتتاح شده‌اند. مرد میان‌سال قصه، در آپارتمان کوچک دوبلکسی تنها زندگی می‌کند. او روال سفت و سختی برای زندگی روزمره‌اش دارد که وندرس این‌طور توضیحش می‌دهد:

هیرایاما با صدای جاروی رفتگر خیابان بیدار می‌شود، کتابی که قبل از خواب می‌خوانده را به قفسه برمی‌گرداند، سبیل‌هایش را کوتاه می‌کند، صورتش را می‌تراشد، به گیاهانش آب می‌دهد، لباس سرهمی‌اش را می‌پوشد و قبل از آن‌که با ونش سر کار برود از دستگاه فروش خودکار قهوه می‌خرد، معمولا نوار کاستی از بین پاپ یا راک‌های آمریکایی دهه ۶۰ میلادی انتخاب و پخش می‌‌کند.

هیرایاما اطرافش را چطور می‌بیند؟

هیرایاما از جایی به جای دیگر رانندگی می‌کند و هربار کارش را با چنان دقتی انجام می‌دهد که کاملا با چیزی‌که از نظم خانه و برنامه‌اش دیدیم تطبیق دارد. او با استفاده از آینه‌ای کوچک که شبیه به تجهیزات پزشکی است زیر توالت را نگاه می‌کند تا ببیند قسمت زیرین هم نیاز به تمیزکاری دارد یا نه. او سر اسپری بیده و شلنگ لاستیکی شیر آب را تمیز می‌کند، فیلتر آبریزگاه را با برس می‌سایید، حتی تجهیزات اکترونیکی زیر درپوش را هم گردگیری می‌کند.

وقت ناهار که می‌رسد به پارکی در همان زندیکی می‌رود. ساندویچ کوچکش را می‌خورد، با دقت اطرافش را می‌بیند و انگار همه‌چیز را تحسین می‌کند. دوربین کوچک ۳۵ میلی‌متر آنالوگش را بیرون می‌آورد و از شاخ و برگ‌های درخت بالای سرش یا آن‌طور که بعدتر می‌گوید، دوستش، عکس می‌گیرد. برخلاف معمول دوربین را جلوی چشمش نمی‌گیرد. آن را مستقیما رو به چیزی که می‌خواهد از آن عکس بگیرد کج می‌کند…از آن رفتارهایی است که در ذهن می‌ماند. او عکس‌هایش را با وسواس زیاد، طبق ماه و سال در مجموعه‌های دقیق، در جعبه‌هایی یکسان می‌گذارد و آن‌ها در قفسه‌های خانه‌اش جا می‌دهد. او مجموعه بزرگی از این عکس‌ها دارد که فضای زیادی اشغال می‌کنند.

هیرایاما گاهی اوقات بعد از کار به حمامی عمومی می‌رود و حمام می‌کند. در رستورانی معمولی که در مرکز خریدی زیرزمینی قرار دارد غذا می‌خورد؛ جایی‌که همیشه از او به‌عنوانی مشتری ثابت استقبال می‌شود. بعد هم به خانه برمی‌گردد و می‌خواند و به خواب می‌رود. خواب می‌بیند، خواب‌هایی که نقطه‌گذاری‌ شده‌اند، همیشه سیاه و سفید‌اند و می‌بینیم که شاخ‌ و برگ‌ها و نور جهان خوابش را به تسخیر درآورده‌اند. صدای رفتگر از خیابان به گوش می‌رسد. او دوباره بیدار می‌شود و روند معمولش را از سر می‌گیرد.

ریشه‌های روز‌های بی‌نقص وندرس در موسیقی و سینما

هیرایاما در فیلم روزهای عالی

اصل تکرار و دگرش (واریاسیون) که در موسیقی فیلیپ گلس (Philip Glass) و استیو رایش (Steve Reich) می‌بینیم و در کار‌های مورتن فلدمن (Morton Feldman) به اوج خود می‌رسند، مدت‌هاست نمونه‌های سینمایی هم دارند. منظور فیلم‌هایی است که همین ویژگی را بصری می‌کنند و در نمایش تصاویر به کار می‌گیرند. ژان دیلمان (Jeanne Dielman) از شانتال آکرمن (Chantal Akerman) محصول ۱۹۷۵ چنین چیزی را به تصویر می‌کشد. روال دقیقی برای زندگی‌ای که شخصیت اصلی برای خودش ساخته و همین نظم سفت و سخت مثل سدی است که او را از جنون، فروپاشی یا خشم جدا می‌کند. خویشتن‌داری خودخواسته ژان چیزی شبیه به تصلب حیات است: کاستن از زندگی برای حفظ آن.

وندرس حدودا پنج سال قبل از آکرمن به دنیا آمده است. یعنی متعلق به همان نسل از فیلم‌سازان است. هردوی آن‌ها اولین فیلم بلندشان را اوایل دهه ۱۹۷۰ ساختند. کار‌های آن‌ها از همان ابتدا سبک اجرا‌های کم‌رمق‌شده را ترکیب‌بندی‌های بصری آشکار پیوند می‌داد. آن‌ها دقتی نقاشانه و میانه‌روی ژرف‌نگرانه‌ای را به پروژه‌ای از مشاهده پیگیر و مستند‌گونه می‌افزودند. اما دو فیلم‌ساز کمی مسیر‌های متفاوتی پیش گرفتند. جایی‌که آکرمن کاربرد‌های جسورانه‌تری از این سبک را دنبال می‌کرد، وندرس به سمت فرهنگ پاپ (Pop Culture) متمایل شد. او با رگه‌هایی از ملودام مدرن فیلم‌هایش را محبوب‌تر کرد و سرمای از خود بیگانگی -که ویژگی ترندی در هنر مدرن است- را با تلخ و شیرین و دوگانگی نوستالژی در هم آمیخت.

خاطراتی از دهه ۷۰

منبع الهام وندرس در روز‌های بی‌نقص را باید در دهه ۷۰ جستجو کرد. اصلا اسم فیلم از آهنگی با عنوان Perfect Days از لو رید (Lou Reed) گرفته شده است که سال ۱۹۷۳ ضبط شده و در فیلم می‌بینید که هیرایاما در خانه به آن گوش می‌دهد.

وندرس پیش از این در سال ۱۹۷۴ فیلمی هنری ساخت که باعث ترقی او شده بود: آلیس در شهرها (Alice in the Cities). این فیلم داستان روزنامه‌نگاری آلمانی در ایالات متحده را روایت می‌کند که از انجام کارهایی که به او محول شده سر بازمی‌زند تا عکس‌های پولارویدی بگیرد. جالب این‌که از وندرس هم کتابی منتشر شده که شامل عکس‌های پولارویدی است که خودش گرفته. به‌علاوه، مدت‌هاست که وندرس شیفته موسیقی پاپ و راک امریکایی آن سال‌هاست. حتی فیلم ۱۹۷۲ او یعنی اضطراب دروازه‌بان هنگام ضربه پنالتی (The Goalie’s Anxiety at the Penalty Kick) تحت تاثیر این موضوع قرار گرفت. این فیلم سال‌ها پخش نشد، دلیلش هم هزینه گزافی بود که باید بابت حق استفاده از آثار به مالکان قطعات پرداخت می‌شد.

در قطعه رید، راوی دارد به کسی نشانی روز بی‌نقصشان را می‌دهد: «خوشحالم که با توگذروندمش». هیرایاما وقتی این آهنگ را می‌شوند که تنهاست، آهنگ همین‌طور پخش می‌شود، درحالی که او در فضای باز دوچرخه سواری می‌کند، و باز هم تنهاست. تنهایی هیرایاما را نباید حرمان ببینید. او شخصیتی خودبسنده دارد که از این انزوا راضی است. فیلم اشاره خیلی خیلی مبهمی به وجود زنی هم دارد، زنی که به معنای واقعی کلمه او در خواب می‌بیند. اما چه در رویا و چه در جای دیگری از فیلم سرنخی درمورد او پیدا نمی‌کنید.

هیرایاما با نظافت‌چی جوان و سربه‌هوای دیگری به‌نام تاکاشی هم در ارتباط است. تاکاشی دنبال پولی است که بتواند برای دوست‌دخترش خرج کند و برای او هدیه بخرد. او متوجه می‌شود که نوار کاست‌های پیرمرد قدیمی هستند و می‌خواهد کاست‌های قدیمی ارزشمند او را در مغازه‌ای بفروشد. دوست دختر تاکاشی یعنی آیا (Aya) را هم در چند صحنه می‌بینید. او و تاکاشی سوار ون هیرایاما می‌شوند و آن موقع صدای پتی اسمیت (Patti Smith) به گوش آیا می‌رسد. آیا بار دیگر هم می‌آید و سوار ون او می‌شود تا به موسیقی گوش کند.

شخص دیگری که در فیلم زمانی با هیرایاما می‌گذراند، خواهرزاده‌اش نیکو (Niko) است که ناگهان پیدایش می‌شود و هیرایاما را غافلگیر می‌کند. نیکو چندروزی را با او می‌گذراند و در روال روزمره داییش شریک می‌شود. وقتی سوار ون هستند و آهنگی از ون موریسون (Van Morrison) می‌شوند، نیکو برایش جالب می‌شود که آیا این آهنگ روی اسپاتیفای هم گذاشته شده یا نه. هیرایاما اصلا نمی‌داند اسپاتیفای چیست. اما وندرس این گفتگو را ادامه نمی‌دهد که ببینیم آیا اصلا درموردش می‌پرسد یا نیکو برایش توضیح می‌دهد؟ تا بفهمیم او چقدر او واقعا چقدر از زندگی روزمره دور است.

دوری از زندگی مدرن راز آرامش هیرایاما؟

هیرایاما و نیکو در پرفکت دیز

البته هیرایاما کاملا هم دور از تکنولوژی نیست. او موبایل دارد، از آن مدل‌های تاشو قدیمی. اما تا جایی‌که در فیلم می‌بینیم هرگز از کامپیوتر، سی‌دی، دی‌وی‌دی و تلویزیون استفاده نمی‌کند. همیشه پول نقد دارد و همه‌چیز را نقدی حساب می‌کند. دوربینش هم بالاتر اشاره کردیم آنالوگ است؛ البته از آخرین مدل‌های آنالوگ. چون درست است که فیلم می‌خورد و نیاز به ظهور دارد، اما مشخص است که فوکوس و نورسنجی خودکار دارد.

عدم کنجکاوی او دامنه نسبتا وسیعی دارد. هرگز نمی‌بینیم روزنامه یا مجله بخواند، فقط کتاب‌هایی از نویسنده‌هایی مثل ویلیام فاکنر (William Faulkner) پاتریشیا هایسمیت (Patricia Highsmith) و آیا کودا (Aya Kōda) می‌خواند. حتی بین کتاب‌هایی که می‌بینیم هم خبری از نویسنده‌های معاصر نیست. نمی‌توانید به او لقب گوشه‌نشین بدهید. آن‌طور‌ها هم نیست. اما به جز وقت‌هایی که با همکار، همسایه یا زن پشت پیشخوان رستوران مرکز خرید صحبت می‌کند، خبری از زندگی اجتماعی نیست. در یکی از صحنه‌ها مردی را می‌بینیم که ممکن است رابطه صمیمانه‌ای با زن داشته باشد…هیرایاما هرچه دیده را نادیده می‌گیرد و فیلم هم دیگر اشاره‌ای به این موضوع نمی‌کند. هرچه او می‌گوید مختصر است و هیچ‌وقت هم برای گفتن پیش‌قدم نمی‌شود.

ادراک جهان ساخته وندرس در Perfect Days

تا جایی‌که درام پیش می‌رود اجبارا بینش و ادراک ناگهانی در آن نهفته است. مثلا در برخوردی اتفاقی با مردی بیمار فرصتی برای دلسوزی با حسی خیال‌گونه می‌سازد. صحنه بازیگوشانه به‌نوعی عملی بودن ارتباط انسانی را حذف می‌کند، چیزی‌که در سراسر فیلم و در تمام تعاملات به چشم می‌‌خورد. پیوند بین هیرایاما و نیکو خالی از جملات قصار انتزاعی نیست. اما سوالی درمورد جزئیات چه حال، چه گذشته یا آینده اصلا به زبان نمی‌آید. او تاحدی نسبت به خواهرش -که خیلی کوتاه در فیلم می‌بینیمش- و بیشتر از او نسبت به پدرش احساس بیگانگی می‌کند. دلایل این موضوع هم کاملا در هاله ابهام باقی می‌مانند. هیچ‌چیزی در فیلم به این اشاره نمی‌کند که آیا هیرایاما هرگز در رابطه‌ای عاشقانه بوده یا نه. باید گفت که این عدم کنجکاوی متعلق به خود وندرس است.

نوستالژیای وندرسی

رویکرد عجیب نظافت‌چی توالت سرسپرده و پرشور _که سخت‌کوشیش با کار همکار سست و آسان‌گیرش تاکاشی هم‌خوانی ندارد_ بیش از هرچیزی حاکی از نوستالژی است، نوستالژی خود وندرس، برای سنی‌ که افراد در آن سن وقتی استخدام می‌شوند تا کاری انجام دهند، می‌توان انتظار داشت که آن را با دقت و توجه بسیار زیادی، فراتر از انتظارات انجام می‌دهند، انگار استاندارد‌هایی برای برتری مشخص می‌کنند. خلاصه بگوییم حالتش شبیه نوستالژی است. مثل کسی‌که مسئول استخدام نیروی پشتیبانی است و مدام ناله می‌کند که نیروی کار خوب پیدا نمی‌شود. رضایت خاطری که این کار برای هیرایاما دارد مشخص نیست. این‌که قبل از باز شدن مجموعه سرویس‌های بهداشتی در محله شیبویا مشغول چه کاری بوده هم مشخص نیست.

نگاهی به فیلم Poor Things؛ بیچارگان این داستان کیستند؟

تجربیات و خاطراتی که نمی‌بینیم

مطمئنا هیرایاما پر است از تجربه، خاطره، برداشت، بیزاری، نیت و ایده‌ها. اما وندرس به همین که کاتالوگی از شخصیتش به بیننده نشان بدهد راضی است. این را مقایسه کنید با شخصیت ژان دیلمان که آکرمن می‌سازد. درمورد او روشن و واضح بود که زندگیش تحت تاثیر سیر تاریخ قرار گرفته است. آیا هیرایاما به‌خاطر اصول زیبایی‌شناسیش یا اصول مدنیتش سرسپرده این سرویس‌های بهداشتی شده که از نظر معماری و تکنولوژی متمایزند؟ یا همان‌طوری کار می‌کند که هرجای دیگری؟- شاید در کارخانه‌ای که کلید لامپ سرهم می‌کرده، یا به دانش‌آموزان راهنمایی درس می‌داده، یا وکالت یا تمیز کردن سرویس‌های بهداشتی‌ای که ویژگی معمارانه خاصی ندارند، یا هر کاری که قبل از افتتاح این تاسیسات انجام می‌داده را هم همین‌طور انجام می‌داده. حوصله‌اش سر نمی‌رود؟

تسلیم و شیفته کار

هیرایاما تاکاشی و آیا در ون

طنزنویسی بریتانیایی‌ در قرن نوزدهم نوشت: «کار را دوست دارم: مرا مجذوب خودش می‌کند. می‌توانم بنشینم و ساعت‌هابه آن نگاه کنم.» به همین شکل وندرس هم شیفته کار هیرایاما است. او از تلاش منظم و روتین بی‌حس‌کننده و معمولی او با شوق بصری سرزنده‌ای تجلیل می‌کند که شاید بیش از هرچیز ریشه در این داشته باشد: احساس رضایت بابت این‌که نباید این کار‌ها را انجام دهد. قاب‌هایی که وندرس از هیرایاما در محل کارش می‌بندد درخشان و زیبا هستند. اما تدوینشان به نسبت سرعت زیادی داد. فقط تعدادی از کارهای او در این روند تکرارشونده را می‌بینیم. در واقع روتین او به تعداد انگشت‌شماری کار تقلیل داده شده است که به دقت، توجه و اهمیت دادن کارگر به کارش می‌پردازد و بخش‌های خسته‌کننده داستان را حذف کرده است. روز‌های بی‌نقص تصویری متعالی از تسلیم فروتنانه و بی‌گله‌ و شکایت را ترسیم می‌کند؛ نه تسلیم خودش، بلکه تسلیم شخصی دیگری.

ادای احترام وندرس به اوزو

مسلم است که وندرس از شرح جزئیات پرشور زحمات هیرایاما احساس رضایت‌خاطر می‌کند. این احساس ارتباط تنگاتنگی با حسش نسبت به جامعه ژاپن به عنوان جامعه کاملا منظم دارد. جامعه‌ای که البته سنت‌ها و تشریفاتش به خاطر افزایش فردگرایی، تسلط تکنولوژی، جاه‌طلبی و سرعت زندگی مدرن در خطر است. این نگاهی است که در کار کارگردان‌های بزرگ نیمه قرن بیستم هم می‌توان دید که یکی از شاخص‌ترین آن‌ها یاسوجیرو اوزو (Yasujirō Ozu) است. کسی‌که وندرس مدت‌هاست در کارهایش به او ادای احترام می‌کند. مثلا همین اسم شخصیت اصلی یعنی هیرایاما، به شخصیت‌های فیلم داستان توکیو (Tokyo Story) اشاره‌ای دارد. داستان توکیو فیلمی به کارگردانی اوزو است که در سال ۱۹۵۳ ساخته شد. وندرس تلاش نمی‌کند جامعه را به شکل کنونیش ببیند. او ترجیح می‌دهد به‌جایش از رهیافت اسطوره‌شناختی اوزو در رابطه با زیبایی‌شناسی پالایش‌شده کف‌نفس استفاده کند. به عبارت دیگر، او سراغ کلیشه‌ها می‌رود، بدون نقادی، نظامی که با آن بیگانه است را بزرگ می‌دارد و در همین حال از امتیازاتی که به عنوان یک گردشگر، سلبریتی یا وکیل مدافع دارد هم بهره می‌برد.

دوری کردن از کلام به نفع تخیل

مجموعه سرویس‌های بهداشتی شیبویا توکیو در فیلم Perfect Days

شاید عده‌ای بگویند یکی از تعصبات کارگردانی در دوران اخیر پرهیز از زبان است، به ویژه در صداگذاری. مثلا صحنه‌هایی وجود دارد که صدای شخصیت را می‌شنویم که انگار حدیث نفس می‌گوید، یا مونولوگی درونی است که صدای روایتش با دیگر کنش‌های شخصیت همراه می‌شود. اما در روز‌های بی‌نقص این اتفاق شکل دیگری به خود می‌گیرد. عدم وجود این صداگذاری به شخصیت هیرایاما وجهی رمزی داده است. به علاوه، Perfect Days درامی ظریف و تلمیحی است. انگار فیلم مجموعه‌ای از معماها یا تکه‌هایی از کلام است و تماشاگر را وا می‌دارد تا جای خالی‌هایی که وندرس به آن‌ها اهمیت نمی‌دهد یا جراتش ندارد را پر کند.

۱۰ قسمت برتر انیمه اتک آن تایتان + ویدیو

خیلی از فیلم‌ها می‌توانند از صداگذاری استفاده کنند. در مورد روز‌های بی‌نقص می‌توان تصور کرد که صداگذاری و ترکیب صدا با صحنه‌های مختلف فیلم و خرده‌درام‌هایش چه تفاوت چشم‌گیری ایجاد می‌کرد. مثلا در یک حالت هیرایاما می‌توانست کاملا چپ‌گرا و در دیگری راست‌گرا باشد؛ در یکی خاطراتش بیشتر حول محور تروما بچرخند و در دیگری حول محور احساس گناه. یکی در سوگ عشق از‌دست‌رفته باشد و دیگری پر از خشم. همان تصاویر نمای نزدیک از هیرایاما در آینه عقب، همان تصاویری که او را پشت پنجره و خیره به آسمان نشان می‌دهند، همان‌هایی که او را درحال تحسین شاخ‌ و برگ‌ها نشان می‌دهند…همه آن‌‌ها حال‌و‌هوایی کاملا متفاوت به خود می‌گرفتند. اما به جایش، الان با تصاویری مواجهیم که حالت جهان‌شمولی بیشتری دارند. تصاویری که ممکن نیست کسی را آزرده کنند، به کسی بربخورند یا چیزی را به چالش بکشند. به جای این‌که تصاویر فیلم در پیش‌زمینه گذاشته شوند، سکوت جاری در Perfect Days کاری می‌کند که همه آن‌ها محو شوند.

جمع‌بندی

فیلم Perfect Days یکی از فیلم‌های تحسین‌شده ۲۰۲۳ بود که در جشنواره کن به نمایش درآمد. این فیلم‌ساز مطرح آلمانی، فیلم‌های زیادی در کشور‌ها و فرهنگ‌های مختلف ساخته و این‌بار سراغ ژاپن رفته است. در فیلم روز‌های بی‌نقص شاهد روایتی ساده از زندگی ساده و روزمره مردی میان‌سال هستیم که شاید در پسش راز‌های بسیاری باشد، شاید هم نه…

منبع: Newyorker

سوالات متداول

  • داستان فیلم Perfect Days چیست؟ در این فیلم زندگی روزمره مردی ژاپنی را می‌بینید که کارگر نظافت در منطقه شیبوبا توکیو است. فیلم به روند منظم زندگی روزمره او می‌پردازد و در این بین خرده‌درام‌های کوچکی هم در ارتباط مرد با آدم‌های اطرافش رخ می‌دهد.
  • شخصیت هیرایاما در فیلم Perfect Days براساس واقعیت است؟ شخصیت اصلی فیلم نامزد اسکار وندرس کاملا خیالی است. ایده اولیه این فیلم‌نامه باتوجه به مجموعه عکسی شکل گرفته که کارگردان و همسرش از سرویس بهداشتی‌های مدرن و معمارانه شیبویا گرفته بوده‌اند.

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها