معرفی شخصیتهای داستان اسباب بازی | بانی اندرسون
طرفداران انیمیشن داستان اسباب بازی (Toy Story) زندگی اندی و اسباب بازیهای او را از زمانی که بچه بود دنبال کردند و تا زمانی که او باید به کالج میرفت با این شخصیت همراه بودند. همانطور که قطعا دیدهاید در انیمیشن داستان اسباب بازی ۳، اندی به یک نوجوان کامل تبدیل شده و باید به کالج برود. از آنجایی که او نمیتواند اسباب بازیهایش را با خود ببرد، تصمیم میگیرد آنها را به بانی اندرسون، دختر دوست مادرش اهدا کند.
بانی یکی از شخصیتهای اصلی فرانچایز Toy Story پیکسار محسوب میشود که اولین بار در انیمیشن سوم معرفی شد. او دختر بچه کوچکی است که پس از رفتن اندی به کالج، صاحب وودی، باز و بقیه اسباب بازیهای اندی میشود.
حضور بانی انیمیشن Toy Story 3
بانی یک دختر بچه ۴ ساله با موهای قهوهای رنگ است که یک دامن کوتاه صورتی به تن دارد. او به مهد کودک سانی ساید میرود، جایی که مادرش به عنوان مسئول پذیرش در آن جا کار میکند و با مادر اندی نیز دوست است. با وجود این که بانی هنگام بازی با اسباب بازیهایش تخیل بسیار قوی (مانند اندی) دارد، وقتی در جمع بزرگسالان قرار میگیرد، خجالتی، ساکت و گوشهگیر است.
بانی برای اولین بار زمانی دیده میشود که روی میز پذیرش در مهد کودک سانی ساید نشسته است و یک عروسک میمون را در دست گرفته است. او با دقت مشغول تماشای خانم دیویس (مادر اندی) است تا ببیند چه چیزی را به مهد کودک اهدا میکند. با این حال زمانی که مادرش در جعبه را میبنند، با ناامیدی لب و لوچههایش آویزان میشود.
او بعدا وودی را میبیند که با نخش از دیوار آویزان شده است. او وودی را به خانه میبرد تا به اسباببازیهای خودش: آقای پرکلپنتز، تریکسی، باترکاپ، دالی، Peas-in-a-Pod، توتورو و چاکلز دلقک نشان دهد. وقتی وودی برای نجات دوستانش برمی گردد، خودش را در کوله پشتی بانی میگذارد. بانی دیگر تا آخر فیلم و تا زمانی که با اسباب بازیهایش در حیاط مشغول بازی است دیده نمیشود.
در آن لحظه اندی به خانه او میرود تا اسباب بازیهای قدیمیاش از جمله جسی، بولزآی، رکس، آقا و خانم سیب زمینی، اسلینکی داگ، هم، بیگانگان و باز لایتیر را به بانی بدهد. او با دیدن وودی، که پس از آن که اندی وسایلش را جمع کرده بود، مخفیانه وارد جعبه شد، برمیگردد تا او را بگیرد، اما اندی وودی را کنار میزند و بانی چهره غمگینی به خود میگیرد.
اندی پس از دیدن اینکه چگونه بانی وودی را به اندازه او دوست دارد، تسلیم می شود و وودی را به او می دهد و قبل از اینکه اندی سرانجام به دانشگاه برود، این دو با اسباب بازیهای خود بازی می کنند. او آخرین بار زمانی دیده می شود که مادرش او را برای ناهار به خانه می برد و اسباب بازیها را برای دیدن ناپدین شدن اندید در جاده، رها میکند.
در تیتراژ پایانی، مشخص میشود که بانی برای اسباب بازیهای خود نقاشی کشیده است، از جمله آنهایی که از اندی تحویل گرفته است. او همچنین لبخند چاکلز را به درستی ترسیم کرده است که دیدن آن برای اولین بار از آن زمان باعث می شود که چاکلز واقعا لبخند بزند.
انیمیشن Toy Story 4
شخصیت بانی یک بار دیگر در انیمیشن داستان اسباب بازی ۴ ظاهر میشود. او اکنون ۶ سال دارد و در آستانه رفتن به مهد کودک است. او اکنون علی رغم قولی که به اندی داده بود، به شدت از وودی غفلت کرده است. تا جایی که نشان کلانتر او را حذف کرده و جسی را به عنوان کلانتر منصوب کرده است.
وودی با وجود غفلت او، هنوز تمام تلاش خود را میکند تا مطمئن شود بانی خوشحال است. در روز آشنایی با مهد کودک، بانی مشغول بازی با اسباب بازیهایش است که پدرش وارد میشود و به او می گوید باید برای مهدکودک آماده شود. بانی دوست ندارد به آنجا برود و از پدرش می پرسد که آیا می تواند با خود اسباب بازی بیاورد اما او می گوید نه. بانی اتاق را ترک می کند اما باز برمی گردد و شروع به هق هق می کند و او وودی میبیند.
ووی که نمیتواند ناراحتی و نارضایتی صاحب جدیدش را ببیند، یواشکی به کوله پشتی بانی میرود تا مطمئن شود که او اوقات خوبی را سپری می کند. پدر و مادر بانی نزد او میآیند و او را تشویق می کنند که برود و او با آنها و وودی اتاق را ترک می کند. وقتی به مهدکودک می رسد، بانی در برابر همه بسیار خجالتی است.
او با کمک مخفیانه وودی، فورکی را میسازد، یک اسباببازی خانگی که از پروژههای کاردستی و یک چنگال قاشق مانند ساخته شده است، که به سرعت به اسباببازی مورد علاقهاش تبدیل میشود و فورا باعث خوشحالی بانی میشود. هنگام خواب، پس از اینکه فورکی یک بار دیگر به داخل سطل زباله نزدیک تخت بانی می پرد، وودی بالا می رود تا او را دوباره روی بالش خود بگذارد، فقط برای اینکه بانی او را بگیرد و به صورت خوابیده خود نزدیک کند، که باعث می شود وودی در درونش احساس خوبی داشته باشد.
بانی کل مجموعه اسباببازیهایش را به همراه خود در تعطیلات RV خانوادهاش میآورد و بانی و مادرش از کارولینای جنوبی به ساحل دیتونا، فلوریدا در بین ایالتی ۹۵ میرانند، که طی آن فورکی، که از یک بحران وجودی رنج میبرد، بانی را رها میکند. او در نهایت وقتی متوجه میشود که فورکی رفته است گریه میکند و در طول فیلم دائما تلاش میکند تا او را پیدا کند.
با شکست تلاشهای او و والدینش برای یافتن فورکی، بانی آرامش و تحمل خود را از دست میدهد، تا اینکه سرانجام او را به همراه کوله پشتیاش در مغازه عتیقه فروشی به نام «Second Chance Antiques» پیدا می کنند. بعد از ظهر همان شب، اسباب بازیهای او به پدر بانی کمک می کند تا از طریق جی پی اس مخفی تریکسی به پارک بازگردد تا به کارناوال برای نجات وودی بازگردد، اگرچه او تصمیم میگیرد به بانی برنگردد و با بو پیپ یک اسباب بازی گمشده باقی می ماند. معلوم نیست که بانی بعدا متوجه شد که وودی رفته است یا نه.
منبع: Disneyfandom
نظرات