پربینندهترین سریالهای تاریخ تلویزیون ایران را بشناسید
در این مطلب به پربینندهترین سریالهای تاریخ تلویزیون ایران میپردازیم و آنها را در کنار یکدیگر بررسی میکنیم. در ادامه همراه مجله بازار باشید.
سنجش دقیق محبوبیت و میزان مخاطب در تلویزیون ایران همواره با چالشهای جدی مواجه بوده است. درحالیکه در بسیاری از کشورهای دنیا نهادهایی مستقل مثل «رتبهبندی نیلسن» معیار دقیق موفقیت محسوب میشوند، در ایران هیچ نظام یکپارچه، شفاف و قابلاعتماد برای اندازهگیری میزان بیننده وجود ندارد. دادههایی که گاه از سوی مرکز تحقیقات صداوسیما منتشر میشوند، نهتنها پیوسته نیستند، بلکه با پیمایشهای مستقل (نظیر نظرسنجیهای ایسپا) اختلاف چشمگیری دارند.
این بحران شفافیت باعث شده تحلیل محبوبیت، بهجای دادههای کمی، بر شواهد کیفی، روایتهای فرهنگی و بهویژه «تواتر بازپخش» استوار شود. به بیان دیگر، در شرایطی که نمیتوان میزان واقعی تماشای پخش اولیه را دانست، تکرار یک اثر از سوی خود صداوسیما بهترین نشانگر موفقیت و جایگاه فرهنگی آن اثر است. بازپخش یک سریال هم برای رسانه ملی ابزاری است جهت پر کردن آنتن با محتوای تضمینشده و هم از دید جامعه، معیاری برای تشخیص ماندگاری و نفوذ فرهنگی آن اثر.
این روند بهویژه در دههی اخیر شدت یافته است. بر اساس دادههای محدود موجود، میزان مخاطبان سریالهای پرطرفدار شبکه یک از حدود ۷۸ درصد در یک دهه قبل به کمتر از ۳۰ درصد در سال ۱۴۰۱ سقوط کرده است. این کاهش، صداوسیما را به سمت آرشیو خود سوق داده و بازپخش را به مهمترین شاخص ماندگاری بدل ساخته است. از این منظر، بازپخش تنها یک انتخاب ساده نیست، بلکه نشانهای از بحران تولید محتوای تازه و جذاب در تلویزیون ایران است. البته این نکته را هم باید در نظر داشت که تلویزیون ایران علاوه بر بودجه، نیروی انسانی لازم برای ساخت آثاری که توان رقابت با آثار پربینندهی قبل را داشته باشد، ندارد. خطقرمزهای عجیبوغریب این سازمان، آخرین میخ به تابوت تولید است.
پربینندهترین سریالهای تاریخ تلویزیون ایران
حماسههای مذهبی – تاریخی
مختارنامه (۱۳۸۹) یوسف پیامبر (۱۳۸۷)
این دو اثر نقطهی اوج تولیدات مذهبی صداوسیما محسوب میشوند. مختارنامه با روایت قیام مختار و یوسف پیامبر با بازسازی یکی از مهمترین داستانهای قرآنی، توانستند هم در داخل و هم فراتر از مرزها مخاطب جذب کنند. یوسف پیامبر در بیش از ۶۰ کشور نمایش داده شد و مختارنامه نیز در جوامع شیعی لبنان و ترکیه بازتاب گسترده داشت.
ویژگی اصلی این سریالها فراتر رفتن از یک برنامهی سرگرمی است. بازپخش آیینی آنها در ایام مذهبی مثل محرم و رمضان نشان میدهد که صداوسیما این آثار را بخشی از مأموریت فرهنگی خود میداند. به همین دلیل، یوسف پیامبر رکورددار بیشترین تعداد بازپخش در تاریخ تلویزیون ایران است. این دو اثر در واقع نقش «مرجع معنایی» را برای جامعه ایفا میکنند؛ رسانه از طریق آنها حافظهی دینی را هر سال بازآفرینی میکند. در سالهای اخیر پای این سریالها به خردهفرهنگ نسل تازه هم باز شده و memeها و شوخیهای اینترنتی، پر از ارجاع به این دو اثر هستند.
مفاخر معاصر
پایتخت (۱۳۸۹ تا ۱۴۰۰)
پایتخت پدیدهای بیبدیل در تلویزیون معاصر است؛ مجموعهای که برخی منابع آن را «پربینندهترین سریال تاریخ تلویزیون ایران» توصیف کردهاند. رمز موفقیت پایتخت، زبان طنز و ساده، شخصیتهای باورپذیر و بازتاب دغدغههای روزمرهی ایرانیان است. این سریال نهتنها خانواده را در مرکز روایت قرار داد، بلکه توانست فرهنگ بومی (بهویژه مازندرانی) را به سطح ملی ارتقا دهد.
تأثیر پایتخت محدود به آنتن نماند؛ اصطلاحات و تکیهکلامهای آن وارد گفتوگوهای روزمره مردم شد. صداوسیما در زمان کمبود محتوای جدید، بارها به بازپخش فصلهای مختلف پایتخت متوسل شده است. این وابستگی نشان میدهد که تلویزیون برای حفظ مخاطب، ناچار است به برندهای تضمینشده تکیه کند. پایتخت از یک سریال فراتر رفت و به «زبان مشترک» جامعه بدل شد.
کمدیهای اجتماعی رضا عطاران
خانهبهدوش (۱۳۸۳)، متهم گریخت (۱۳۸۴)، ترشوشیرین (۱۳۸۶)، بزنگاه (۱۳۸۷)
کمدیهای عطاران فصل تازهای در طنز تلویزیونی ایران گشودند. او با روایت خانوادههایی که اقتدار سنتی پدر در آنها فروریخته بود، زندگی طبقه متوسط – فرودست را به تصویر کشید. این آثار همزمان ریشه در سنت نمایشی (سیاهبازی) داشتند و هم نوآورانه بودند. کنارهگیری عطاران از تلویزیون پس از سانسورهای متعدد، نقطهی عطفی مهم بود. صداوسیما از آن زمان تاکنون نتوانسته جایگزینی برای زبان طنز او بیابد. بازپخشهای مکرر آثارش اعترافی تلخ است به ناتوانی رسانه ملی در خلق محتوای مشابه. محبوبیت این کمدیها همچنان باقی است، زیرا مسائل آنها – بحران معیشت، روابط خانوادگی، تضاد نسلها – هنوز در جامعه جاریاند.
نوستالژیهای ماندگار
پدرسالار (۱۳۷۲)، قصههای مجید (۱۳۷۱)، پاورچین (۱۳۸۱)، زیر تیغ (۱۳۸۵)، روزگار جوانی (۱۳۷۴)، شب دهم (۱۳۸۰)، مدار صفر درجه (۱۳۸۶)
این آثار، گرچه شاید در زمان پخش اولیه با آمار مشخصی سنجیده نشده باشند، اما بازپخشهای مکرر آنها نشان میدهد به بخشی از حافظهی مشترک ایرانیان تبدیل شدهاند. پدرسالار بازنمایی روابط نسلی و اقتدار پدر، قصههای مجید روایت زندگی نوجوانان دهه ۷۰، و مدار صفر درجه تصویری از تاریخ معاصر ایران را در حافظهها ثبت کردهاند.
بااینحال، تکرار بیوقفهی این آثار در سالهای اخیر، گواه بحران تولید محتوای تازه است. حتی کارگردانانی چون مهران مدیری به پخش بیرویه آثارشان اعتراض کردهاند. این چرخه معیوب نشان میدهد صداوسیما بهجای سرمایهگذاری برای تولید جدید، به مصرف مداوم میراث خود بسنده کرده است.
سریالهای اخیر؛ بازماندگان میدان رقابت
نون خ، زیرخاکی، هفتسر اژدها
دادههای موجود دربارهی سریالهای نوروزی سال ۱۴۰۳ نشان میدهد که هنوز کمدیهای بومی و سریالهای دنبالهدار توان جذب بخشی از مخاطبان را دارند. نون خ با محوریت فرهنگ کردی و زیرخاکی با زبان طنز تاریخی – اجتماعی، از معدود آثار موفق سالهای اخیر محسوب میشوند. بااینحال، اختلاف چشمگیر در آمارهای ارائهشده از سوی صداوسیما و مراکز مستقل، همچنان بحران سنجش مخاطب را به رخ میکشد.
ظهور پلتفرمهای نمایشخانگی
پلتفرمهایی مثل فیلیمو، نماوا و فیلمنت، قواعد بازی را تغییر دادهاند. موفقیت دیگر با درصد جمعیت سنجیده نمیشود، بلکه با تعداد اشتراک، میزان بازدید و موجآفرینی در شبکههای اجتماعی. سریالهایی چون شهرزاد، زخم کاری، قورباغه، جیران و افعی تهران نشان دادند که مخاطب جوان و تحصیلکرده بیش از گذشته به سمت محتوای جسورانهتر و با استانداردهای تولید بالاتر متمایل است. این تغییر پارادایم، صداوسیما را در رقابتی دشوار قرار داده است؛ رقابتی که تنها با بازپخش نمیتوان در آن دوام آورد.
تلویزیون در دوراهی موزه یا کارخانه معنا
بررسی پرمخاطبترین سریالهای تلویزیون ایران نشان میدهد محبوبیت ماندگار زمانی حاصل شده که آثار توانستهاند پیوندی عمیق با جامعه برقرار کنند:
- بازنمایی هویت مذهبی و تاریخی (مختارنامه، یوسف پیامبر)،
- انعکاس دغدغههای روزمره با زبان طنز (پایتخت، آثار عطاران)،
- و خلق نوستالژی مشترک (پدرسالار، قصههای مجید).
اما امروز، صداوسیما بیش از حد به آرشیو خود وابسته است. بازپخش، اگرچه برای پر کردن آنتن کارآمد است اما در بلندمدت خلاقیت را فرسوده، هنرمندان را دلسرد و تصویر امروز را در سایهی گذشته محو میکند.
برای خروج از این بحران، رسانه ملی نیازمند بازتعریف جدی سیاستهای خود است:
- ایجاد نظام شفاف و مستقل سنجش مخاطب،
- سرمایهگذاری در تولیدات تازه با الهام از درسهای آثار ماندگار،
- فراهمکردن فضایی امنتر برای هنرمندان خلاق،
- و پذیرش واقعیت رقابت با پلتفرمهای نوین.
تلویزیون ایران اگر بخواهد بار دیگر «زبان مشترک ملی» را بسازد، باید از نوستالژی فراتر رود و به کارخانهی معنا و روایت بازگردد. در غیر این صورت، در بهترین حالت موزهای خواهد بود از خاطراتی که هر سال بازپخش میشوند، اما دیگر قادر به خلق آینده نیستند.
بهترین بازی سولزلایک تاریخ چیه؟ میزگیم با امیدلنون
نظرات