در مقاله امروز قرار است با یکی دیگر از شخصیتهای ایرانی بازی شاهزاده پارسی (Prince of Persia) آشنا شویم که از قضا نقش یک شخصیت منفی را در داستان بازی ایفا کرده است. این کاراکتر وزیر (Vizier) نام دارد و آنتاگونیست بازیهای Prince of Persia: The Sands of Time و The Two Thrones است.
وزیر مشاور مهاراجه هند که در حال اهتزار بود و با استفاده از شنهای زمان «The Sands of Time» به دنبال جاودانگی بود و به مهاراجه در برابر شاهرامان بابِل خیانت کرد. تلاشهای او ناموفق بود و در پی بازسازی جدول زمانی توسط شاهزاده درگذشت.
هفت سال پس از وقایع The Sands of Time، مرگ وزیر با تغییر دیگری در جدول زمانی خنثی میشود و او بار دیگر به دنبال خنجر زمان میگردد. او با حمله به بابل، از خنجر برای تغییر شکل و تغییر نام خود به Zurvan، یک جاودانه برای فتح بابل از Sands of Time استفاده میکند. در توصیف کوتاهی درباره شخصیت وزیر آمده است:
یک خیانتکار در دستگاه مهاراجه که شاهزاده را فریب میدهد تا ساعت شنی ممنوعه را باز کند و شنهای زمان را بر روی دنیایی بی خبر رها کند. اکنون وزیر از خنجر زمان می خواهد تا نقشه نهایی و شیطانی خود را به انجام برساند.
وزیر مشاور ارشد مهاراجه بود که بیمار شد و هنگام جستجوی درمانی برای بیماری خود، اطلاعاتی در مورد جزیره زمان پیدا کرد که ظاهراا حاوی راز جاودانگی بود. وزیر ارباب خود را متقاعد کرد که برود و آنها خنجر زمان و همچنین ساعت شنی حاوی شنهای زمان و عصایی را که او برای خود نگه داشته بود، پیدا کردند.
زندگی عاشقانه شخصیت وزیر
در مقطعی، شخصیت وزیر عاشق سیندرا، خواهر ساوروا شد. وزیر چنان شیفته او شد که به دلایل نامعلومی، ساوروا را مجبور کرد «Box of a Thousand Restraints» را بدزدد. او همسر ساوروا را تهدید کرد که اگر موفق نشود، او را خواهد کشت. هنگامی که Saurva با جعبه بازگشت، پس از کشتن بسیاری از سربازان هندی در این فرآیند، وزیر همسرش را کشت و زمانی که زمانی که سیندرا درخواست او را رد کرد، او را همراه با همه نژاد Daevas در جعبه زندانی کرد.
The Sands of Time
خیانت به مهاراجه
زمانی که ساعت شنی و خنجر زمان در خزانه های گنج مهاراجه قفل شده بودند، وزیر نقشه دزدیدن آن را کشید. او با شاهرامان پادشاه ایران، حاکم بابل، اتحاد مخفیانهای برقرار کرد. وزیر در ازای گرفتن گنج او به ارباب خود خیانت کرد. با این حال، وزیر ناامید شد، زیرا خنجر توسط شاهزاده، پسر کوچک شاهرامان گرفته شد و ساعت شنی قرار بود به عنوان هدیه به سلطان آزاد داده شود.
وزیر صبر کرد تا ایرانیان پیروز به آزاد رسیدند. او با سرمایه گذاری روی جهل سلطان، ادعای «شگفتی» کرد که در کمین ساعت شنی بود. وزیر غرور شاهزاده را به بازی گرفت و او را متقاعد کرد که از خنجر برای باز کردن ساعت شنی استفاده کند و شنهای زمان آزاد شدند و همه به جز وزیر، شاهزاده و شاهزاده خانم اسیر، یعنی فرح آلوده شدند.
هنگامی که وزیر از شاهزاده خواست خنجر زمان را به او بدهد، شاهزاده فرار کرد و با فرح متحد شد تا اشتباه خود را جبران کند. وزیر خود و ساعت شنی زمان را به بالای برج سپیده دم منتقل کرد. به نظر میرسید که او قادر به کنترل موجودات شنی به میل خود بود و از آنها به عنوان نگهبان و ارتش شخصی خود برای محافظت از ساعت شنی استفاده میکرد.
The First Death
شاهزاده و فرح با خنجر فرار کردند و در میان لشکر موجودات شنی به امید بازگرداندن شنها به ساعت شنی جنگیدند. وزیر در اولین تلاش خود از بلاتکلیفی شاهزاده نسبت به فرح استفاده کرد و از شنها برای جدا کردن این دو از خنجر در گردباد استفاده کرد. با این حال، شاهزاده توانست قبل از سقوط به سطح پایین تر برج، خنجر را پس بگیرد. در تلاش دوم برای بازپس گیری شنها، فرح از برج سقوط کرد و شاهزاده نتوانست او را نجات دهد.
وزیر تلاش کرد تا شاهزاده را با پیشنهاد زندگی ابدی به سمت خود بکشاند، زیرا معتقد بود نجات فرح برای او بی اهمیت است. شاهزاده پیشنهاد زندگی ابدی او را رد کرد و به عقب برگرداند و وقایعی را که قبل از خیانت وزیر به مهاراجه رخ داده بود، خنثی کرد. شاهزاده قبل از حمله به دیدار فرح رفت که از جنگهایی که با هم انجام دادند بی خبر بود و او را از خیانت وزیر و اینکه اگر به هشدار او توجه نکند چه اتفاقی خواهد افتاد به او هشدار داد.
سرانجام وزیر به نقشه خود برای خیانت به مهاراجه و همچنین دلیل آرزوی جاودانگی اعتراف کرد. سرانجام شاهزاده، وزیری را که با آخرین نفس، برای جاودانگی از دست رفتهاش سوگواری کرد، کشت و خنجر زمان را به فرح برگرداند.
بازی The Two Thrones
زمانی که شاهزاده به جزیره زمان رفت، توانست با دست خود یا داهاکا از مرگ کایلینا جلوگیری کند و از ایجاد شنها جلوگیری کند. به همین دلیل حوادثی که در آزاد رخ داد هرگز به وقوع نپیوست و وزیر به دست شاهزاده کشته نشد.
حمله به بابل
وزیر با بهره برداری بیشتر از خشم سکاها «Scythians»، ارتش آنها را به بابل هدایت کرد و شاه شاهرامان را که به دخمههای پادشاهی خود رانده شد و کشته شد، سرنگون کرد. پس از بازگشت شاهزاده و کایلنیا از جزیره زمان، کشتی آنها در بندر مورد حمله قرار گرفت و آنها از هم جدا شدند. کایلینا، قبل از شاهزاده به ساحل رفت و توسط شمشیرزنان سکایی اسیر شد.
کایلنیا را نزد وزیر آوردند و او را به ستونی در حیاط کاخ بست. هنگامی که شاهزاده برای نجات کایلینا وارد شد، وزیر او را کشت و بار دیگر شنهای زمان را آزاد کرد. هنگامی که Sands of Time شروع به آلوده کردن ژنرالهای وزیر و شاهزاده کرد، وزیر با خنجر زمان به خود ضربه زد و خود را با عصاره شنها آغشته کرد. بدن ویزیر در حال مرگ به چهرهای جوانتر و غیرانسانیتر تبدیل شد، بالهایی جوانه زده و بدنش در پوستهای محصور شد. دگرگونی وزیر به او هم جوانی، هم جاودانگی و هم قدرت شنهای زمان را بخشید.
منبع: Princeofpersiafandom
چرا اساسینز کرید و یوبیسافت رو دیگه دوست نداریم؟ میزگیم با ویبهد و شایان
نظرات