
ماموریت «پلی به ناکجا» یا The Bridge to Nowhere یکی از نقاط عطف داستانی و احساسی بازی رد دد ردمپشن ۲ (Red Dead Redemption 2) بهشمار میرود که هم از نظر گیمپلی و هم روایت، اهمیت ویژهای دارد. این ماموریت نهتنها نمایانگر اوج تنشهای درون گروه «ون در لیند» است، بلکه تصمیمگیریهای حیاتی شخصیتها را نیز به تصویر میکشد؛ بهویژه رابطه میان آرتور مورگان و جان مارستون که در این مرحله به نقطهای حساس و سرنوشتساز میرسد. انفجار پل باکوس (Bacchus Bridge) تنها یک اقدام فیزیکی نیست، بلکه نمادی از پایان یک مسیر و آغاز فصل تازهای در زندگی شخصیتهاست. در این مقاله، جزییات کامل این ماموریت، اهداف لازم برای کسب مدال طلا و نکات جالب آن بررسی میشود.
داستان مرحله «پلی به ناکجا» در بازی رد دد ردمپشن ۲
در این مرحله، جان و آرتور دینامیتهایی را روی پل باکوس کار میگذارند تا با ایجاد حواسپرتی، سیستم حملونقل ارتش را مختل نمایند. اما بیایید به جزییات رویدادهای این ماموریت بپردازیم.
در ابتدای مرحله، آرتور با جان در نزدیکی پل باکوس ملاقات میکند. آنها ماموریت پیدا میکنند تا دینامیتها را روی پل نصب کرده و سپس آن را منفجر کنند. آن دو از دیوانه شدن داچ حرف میزنند و جان میگوید داچ میتوانست هنگام سرقت بانک در سنت دنیس او را نجات دهد، اما تصمیم گرفت این کار را نکند. در پاسخ، آرتور بهطور غیرمنتظرهای به جان میگوید خانوادهاش را برداشته و از گروه خارج شود. او به جان تاکید میکند که «همهچیز تمام شده» و جان باید «فرار کند و هرگز به عقب نگاه نکند.»
آنها وقتی متوجه میشوند که از هدف اصلیشان در انفجار پل دور شدهاند، جعبههای دینامیت را روی یک گاری دستی بار میزنند و به روی پل میبرند. وقتی دینامیتها به نیمه پل رسیدند، آنها متوقف میشوند و جعبهها را به زیر پل میفرستند. در آنجا، جعبهها را باز کرده و بستههای دینامیت را به پایههای پل وصل میکنند. زمانیکه آرتور آخرین دینامیت را به یکی از پایهها میچسباند، جان اعلام میکند که قطاری در راه است. آرتور بهسرعت از نردبان بالا میرود و همراه جان ارابه را حرکت میدهد، در حالیکه قطار پشت سرشان است. آن دو بهسختی موفق میشوند تا به انتهای پل برسند، از گاری پایین میپرند و به زمین میافتند. جان به آرتور میگوید که حالا میتوانند از چاشنی استفاده کنند و پل را منفجر نمایند. آرتور این کار را انجام میدهد و بخش میانی پل در آب فرو میریزد.
با انفجار پل، آرتور با شوخی میگوید که این کار کمکی به پرت کردن حواس از گروه نخواهد کرد. جان هم میگوید که او برنامه داچ و منطق پشت آن را نمیفهمد. آرتور به جان یادآوری میکند که باید گروه را ترک نماید و مفهوم «وفاداری» را فراموش کند، چون در طول این سالها برایش هیچ فایدهای نداشته. جان میگوید که درباره ترک گروه فکر خواهد کرد، اما آرتور به او میگوید که خودش در این باره زیاد فکر کرده، و به این نتیجه رسیده که آنها بیدلیل دارند جانشان را به خطر میاندازند، چون دوران گروههای یاغی رو به پایان است. او تاکید میکند که به همین دلیل جان باید از گروه خارج شود. آرتور همچنین به جان میگوید که برای این کار به پول نیاز خواهد داشت، و پیشنهاد میدهد که از ذخیرهای که داچ پنهان کرده استفاده کند. جان میگوید که ابیگیل فکر میکند جای پولها را میداند؛ آرتور هم پاسخ میدهد که وقتی ابیگیل مطمئن شد، درباره این موضوع صحبت خواهند کرد. سپس جان با گاری میرود و آن دو از هم جدا میشوند.
نکات مهم برای دریافت مدال طلا
برای دریافت مدال طلای این مرحله از بازی رد دد ردمپشن ۲، باید دو نکته مهم را در نظر بگیرید:
- دینامیتها در کمتر از ۱ دقیقه و ۳۵ ثانیه روی پایههای پل نصب شوند.
- فرار از قطار در حال نزدیک شدن در کمتر از ۱۹ ثانیه اتفاق بیفتد.
حاشیهها و نکات جالب درباره مرحله «پلی به ناکجا»
- گفتوگوی بین آرتور و جان در این ماموریت بسته به سطح شرافت (Honor) بازیکن متفاوت است. برای مثال، وقتی جان از آرتور درباره وفاداری میپرسد، آرتور در صورت داشتن شرافت بالا میگوید: «وفادار باش به چیزی که واقعا مهمه»، ولی اگر شرافت پایین باشد، پاسخ میدهد: «وفاداری مدتهاست که از بین رفته.» همچنین در خیلی از دیالوگهای دیگری که بین آنها رد و بدل میشود، سطح شرافت تاثیر زیادی دارد.
- بعد از این ماموریت، پل باکوس تخریب شده و دیگر نمیتوان از روی آن با اسب یا پیاده عبور کرد. با این حال، در بعضی مکانها همچنان میتوان قطارهایی را دید که انگار پل هنوز سالم است؛ حتی میتوان یکی از آنها را از آنزبرگ دزدید. این پل بعد از قسمت اول اپیلوگ (Epilogue Part 1: Pronghorn Ranch) بازسازی شده و دوباره قابل استفاده میشود. علاوه بر این، تا زمانی که این فصل به پایان نرسیده باشد، بازیکن قادر به خرید بلیط قطار نخواهد بود.
- زمانیکه قطار به ارابه آرتور و جان برخورد میکند، به نظر میرسد که با سرعت بسیار بیشتری نسبت به قبل در حال حرکت است، چرا که وقتی آنها از قطار فرار میکنند و دور میشوند، سرعت قطار کمتر است.
- اگر بازیکن به جعبههای دینامیت یدکی کنار نردبان شلیک کند، اتفاقی نمیافتد. با این حال، میتوان با استفاده از دینامیت موجود در کولهپشتی بازیکن، آنها را منفجر کرد. ظاهرا این جعبهها دینامیت بینهایت دارند، چون وقتی شروع به انفجار میکنند، متوقف نمیشوند. انفجارهای پیدرپی تا زمان مرگ آرتور ادامه پیدا میکنند، و حتی ممکن است وقتی آرتور زنده میشود (و حتی در طول صحنه پایانی و پس از پایان ماموریت) صدای این انفجارها همچنان شنیده شود. این صداها ظاهرا بهطور نامحدود باقی بمانند.
ماموریت «پلی به ناکجا» نهتنها یکی از لحظات پرتنش و تاثیرگذار در داستان رد دد ردمپشن ۲ است، بلکه نقطهایست که در آن شخصیتها به درک تازهای از مسیر زندگی خود میرسند. این ماموریت با ترکیب اکشن، درام و دیالوگهای معنادار، تضاد میان وفاداری و بقا را بهخوبی به تصویر میکشد. تصمیمات آرتور و گفتوگوهایش با جان، مسیر آینده شخصیتها را شکل میدهند و بازیکن را با مفهوم سنگین پایان یک دوران روبهرو میکنند. در مجموع، «پلی به ناکجا» تنها یک ماموریت نیست، بلکه استعارهای از گذار، رهایی و انتخاب است.
حالا نوبت شماست که بگویید چه خاطراتی با این مرحله از بازی رد دد ردمپشن ۲ دارید؟ حتما تجربیات خودتان از این ماموریت را با ما و سایر مخاطبان مجله بازار به اشتراک بگذارید.
منبع: Fandom
دوست داشتنیترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا
نظرات