۸ شخصیت رزیدنت اویل که از راکون سیتی جان سالم به در بردند
حادثه راکون سیتی، بدنامترین رویداد در تاریخ رزیدنت اویل است. در حالی که عمارت اسپنسر ممکن است اولین منطقه پر از زامبی باشد که بازیکنان در این سری کاوش میکنند، اما ریسکها در رزیدنت اویل ۲ و ۳، زمانی که یک ویروس به کل شهر هجوم آورد، بسیار بیشتر شد و تقریباً تمام جمعیت محلی را به زامبیهای گرسنه تبدیل کرد.
با توجه به اینکه نیروی پلیس تقریباً بلافاصله پس از شروع همهگیری از بین رفت و دولت در نهایت مدتی بعد کل شهر را بمباران کرد، تنها تعداد انگشت شماری از مردم توانستند جان خود را نجات دهند. این افراد ممکن است خوش شانس باشند که با خیال راحت از این کابوس خارج شدند، اما خاطرات غم انگیز راکون سیتی، احتمالا تا زمانی که زنده هستند، هرگز از ذهن آنها خارج نمیشود.
۸- Alyssa Ashcroft
آلیسا اشکرافت، شخصیتی از Resident Evil Outbreak است که دغدغه اصلی او این بود که بفهمد چه کسی پشت این حادثه بوده و آنها را در معرض دید جهانیان قرار دهد. ماموریت او آنطور که انتظار داشت پیش نمیرود و متوجه میشود که قبلاً آلوده شده است و زمان زیادی نمانده تا به یک زامبی کامل تبدیل شود.
همانطور که او راه خود را از طریق شهر طی میکند و به سختی از میان انبوه زامبیهایی که در هر گوشه ای در کمین هستند عبور میکند، در نهایت به بیمارستان میرسد و آنجا دخالت آمبرلا در شیوع بیماری مانند روز آشکار میشود. درست چند لحظه پس از فرود بمب در راکون سیتی، آلیسا با آگاهی از اشتباه آمبرلا، موفق به فرار میشود. اگر بازیکنان در بازی رزیدنت اویل ۷ کمی جستوجو کنند، در واقع میتوانند مقالهای نوشته شده توسط آلیسا در روزنامه بیابند که دروغهای آمبرلا را افشا میکند و ثابت میکند که او در نهایت در ماموریت خود موفق بوده است.
۷- Ada Wong
وقتی ایدا برای اولین بار در راکون سیتی ظاهر میشود، وانمود میکند که یک مامور اف بی آی است تا اعتماد لئون را جلب کند و برای مدت زیادی پس از شیوع بیماری، به او نزدیک میشود. اگرچه ایدا یک ماموریت مخفی دارد که تلاش میکند به آن دست یابد، اما او و لئون دائماً در سناریوهای خطرناکی قرار میگیرند که لئون هر بار او را از آن نجات میدهد، حتی تا جایی پیش میرود که به جای او مورد اصابت گلوله قرار میگیرد.
در انتها، ایدا از شکافی سقوط میکند، اما به طور معجزه آسایی زنده میماند تا دوباره در رزیدنت اویل ۴ ظاهر شود. راکون سیتی به وضوح ایدا را تغییر داد، در درجه اول به او نشان داد که نباید همیشه سعی کند از اطرافیانش به عنوان ابزاری برای منافع خودخواهانه خود استفاده کند. لئون برای محافظت از او فراتر رفت و حتی زندگیاش را نجات داد؛ بنابراین، در حالی که ایدا هنوز همان جاسوس سرکش و مرموزی است که همیشه بوده است، شیوع این بیماری به وضوح باعث شده که او، افراد و ارزش آنها را بسیار متفاوت ببیند.
۶- Jill Valentine
تلاش برای فرار از شهری پر از زامبیها، در حال حاضر به اندازه کافی سخت است، اما زمانی که یک غول توقفناپذیر هم وجود دارد که در کل مسیر شخص فراری را تعقیب میکند، کار سخت تر میشود. اگرچه جیل در راکون سیتی مستقر است تا اطلاعات بیشتری در مورد آمبرلا پیدا کند، اما در نهایت، قبل از اینکه بتواند آنجا را ترک کند و هر گونه اطلاعاتی را در مورد آنچه اتفاق افتاده منتشر کند، توسط Nemesis، هیولایی که برای از بین بردن همه اعضای S.T.A.R.S اختصاص داده شده است، شکار میشود.
برخلاف کلر و لئون، جیل در واقع تجربه قبلی در برخورد با زامبیها دارد، بنابراین منطقی است که چگونه توانسته بود با بسیاری از آنها مقابله کند. با این حال، اجتناب از نمسیس، بیشتر شانسی بود تا مهارت، زیرا جیل بیش از چند بار به گلوله خوردن نزدیک شد. او همچنین مدیون کارلوس است، کسی که حاضر بود در شهر قدم بزند تا برای او درمانی پیدا کند. در غیر این صورت، او هرگز موفق نمیشد.
۵- HUNK
هانک، نام رمز Grim Reaper را به دلیل توانایی معجزه آسایش در آغاز یک ماموریت انتحاری و به نوعی، زنده بیرون آمدن از آن، به دست آورد. حادثه راکون سیتی نمونه بارز آن است. ماموریت اولیه هانک این بود که نمونهای از ویروس G را از ویلیام بیرکین به دست آورد، اما بیرکین به هانک و تیمش حمله کرد و همه چیز به هم خورد.
هانک تنها کسی بود که از حملات بیرکین جان سالم به در برد، اما به جای یافتن راهی برای خروج از شهر، تصمیم گرفت همان جا بماند تا نمونه را برای مافوق خود پیدا کند. واضح است که هانک مردی است که خود را وقف انجام ماموریت میکند، مهم نیست که چقدر اوضاع وخیم میشود. اگرچه بسیاری از بازماندگان با وحشت به راکون سیتی نگاه میکنند، اما هانک احتمالاً آن را تنها یکی دیگر از ماموریتهای تهدید کننده زندگی میدانسته که در طول دوران حرفهای خود، انجام داده است.
۴- Carlos
دلیل حضور کارلوس در راکون سیتی، در طول شیوع بیماری، انجام وظیفه خود به عنوان یک عضو وفادار U.B.C.S، گروهی از مزدوران تحت کنترل آمبرلا بود. از آنجایی که کارلوس نمیدانست که آمبرلا پشت تمام این قضایا است، تا حد زیادی در بی اطلاعی مانده بود، اما با ملاقات جیل و کمک به فرار او، همه چیز برای او روشنتر شد.
پس از کنار هم قرار دادن قطعات و کشف نقش آمبرلا در ایجاد شیوع، کارلوس خود را وقف نجات کسانی از جمله جیل میکند که هنوز زنده هستند. کارلوس پس از آلوده شدن جیل، فقط برای یافتن درمانی برای او، خطر می کند که به بیمارستان اسپنسر برود و این او را به یک شخصیت قهرمان تبدیل میکند که به خاطر نجات جان یکی از افراد مورد علاقه طرفداران، اعتبار زیادی دارد. کارلوس از زمان نابودی راکون سیتی دیگر دیده نشده است، اما چیزی که واضح است، این بوده که او قطعاً دوباره با آمبرلا همکاری نمیکند.
۳- Sherry Birkin
شری که توسط پدر و مادرش رها شده و مجبور به مراقبت از خود شده است، پس از اینکه در ایستگاه پلیس با کلر مواجه میشود، در ابتدا برای همراهی با او مردد است؛ با این حال در نهایت، شری متوجه میشود که کار زیادی نمیتواند انجام دهد و تصمیم میگیرد تا با کلر همراهی کند و برای محافظت به او تکیه کند. شری هنوز هم از سختیهای زیادی عبور میکند، توسط مادرش مورد سرزنش قرار میگیرد، پدرش را میبیند که تبدیل به یک هیولای عجیب و غریب شده و حتی خودش هم آلوده میشود.
در آخرین لحظه، کلر توانست دارویی برای کمک به شری پیدا کند و سپس با قطار از شهر فرار کنند. در رزیدنت اویل ۶، شری به دوران حضور خود در راکون سیتی و به طور خاص، دو دوستی که در طول راه پیدا کرد یعنی لئون و کلر که در نهایت زندگی او را نجات دادند، اشاره میکند. او همچنین میگوید که هرگز نمیتواند فراموش کند علاقه بیش از حد پدرش به کارش، منجر به مرگ او شد. این چیزی است که به او انگیزه میدهد تا از وقوع همان نوع آزمایشات وحشتناک در سایر نقاط جهان، جلوگیری کند.
۲- Claire Redfield
کلر به امید یافتن برادرش کریس، سفری سریع را به راکون سیتی شروع میکند. او نمیدانست که با رسیدن به شهر، خودش را وارد یک کابوس میکند و برای جلوگیری از مواجه شدن با انبوهی از زامبیها که در خیابانها گشت میزنند، مجبور میشود در ایستگاه پلیس پناه بگیرد. زمانی که کلر متوجه میشود که کریس در واقع در تعطیلات است، توجه خود را به شری معطوف میکند و نگهبان او میشود و قول میدهد که او را ایمن نگه دارد تا آن دو بتوانند زنده بمانند. او نه تنها در مقابل Mr. X قرار میگیرد، بلکه بیش از چند بار با Chief Irons که دائماً در حال نقشه کشیدن برای کشته شدن اوست، مقابله میکند. وحشت راکون سیتی او را تشویق کرد تا به TerraSave بپیوندد، سازمانی که درست مثل خودش، بر پایه کمک و حمایت از قربانیان حوادث زیست-تروریستی بنا شده است.
۱- Leon S. Kennedy
لئون احتمالاً بدترین روز اول کاری را در تاریخ بشر داشته است. وقتی که پلیس تازه کار به پست خود میرسد، پس از دیدن ساختمانهای در حال سوختن و کوههایی از اجساد پراکنده در سراسر جاده، متوجه میشود که در شهر، مشکلی به وجود آمده است. همه چیز زمانی بدتر میشود که او وارد ایستگاه پلیس میشود، اما متوجه شده که تقریباً همه همکاران آیندهاش، تکه تکه شدهاند و او مجبور میشود تا از خودش دفاع کند.
لئون چندین بار در طول سفر خود موفق میشود تا از مرگ حتمی اجتناب کند، از جمله زمانی که به سختی از تمساح غول پیکر در فاضلاب جان سالم به در میبرد و از غول بزرگ، معروف به Mr. X فرار میکند. با این حال، ناتوانی لئون در نجات دیگران، به خصوص ایدا ونگ، باعث میشود که به پشیمانی زیادی دچار شده و در نتیجه، دو برابر بیشتر به خودش فشار میآورد تا اشلی را در رزیدنت اویل ۴ نجات دهد.
شخصیت مورد علاقه شما در سری رزیدنت اویل، کدام است؟ به نظر شما کدام یک از این شخصیتها را دوباره در این سری مشاهده میکنیم؟ نظرات خود را در کامنتها برای ما بنویسید.
منبع: Gamerant
پیشبینی برنده بهترین بازی سال ۲۰۲۴ با ویبهد و شایان
نظرات