
نقد فصل دوم سریال Wednesday؛ قسمت دوم | نخ جهنم
با نقد، بررسی و تحلیل جامع قسمت دوم از فصل دوم سریال موردانتظار ونزدی (Wednesday) همراه مجله بازار باشید تا در کنار یکدیگر به این موضوع بپردازیم که آیا در این اپیزود شاهدِ برداشتِ کاشتهای قبلی بودیم؟ یا صرفا موارد اضافیای را تماشا کردیم که بدردمان نمیخورند؟
در بررسی قسمت قبلی به این مورد پرداختیم که ما شاهد افول کارگردانی تیمبرتون نسبتبه فصل اولِ این سری هستیم؛ افولی که بهنظرم در بیان اول، بهخاطر در دسترس نبودن اجزای مختلف داستانی و اشتباهات فیلمنامهای اتفاق افتاده و بهتصویر کشیده است اما حالا که پای تماشای قسمت دوم این فصل نشستم باید بگویم که آن افولِ مد نظر، پسرفت نبوده بلکه پیامی محسوب میشده که خروجیاش در این اپیزود دیده میشود و مورد ستایش قرار میگیرد. این را هم اضافه کنم که فصل دوم بهدلیل خلقِ تعلیق بیشتر، در دو اَکت عرضه میشود که پارت اول آن در حالحاضر برای تماشا کردن، در دسترس قرار گرفته است. پیشنهاد میکنم که اگر نقد جامع اپیزود قبلی را مطالعه نکردهاید، بهسراغ آن رفته و سپس به مطالعهی این مطلب بپردازید.
برای جمعبندی مقدمهیمان بایستی بگویم که در قسمت دوم از فصل دوم سریال ونزدی، شاهد افزایش بهکار گیریِ بازیگران نیز بودیم؛ همین موضوع باعث افزایش کیفیت اجرایی و باطنیِ بازیگران شده و کیفیت اثر را افزایش داده اما هنوز هم کار دارد، شخصیتپردازیِ این قسمت نیز هنوز هم دارای مشکل است و نمیتواند پویایی و کارایی خودش را منتشر نماید اما در حالت کلی، همهچیز بهتر شده است. در ادامه همراه من باشید تا از خوبیها و بدیهای این داستان برایتان بگویم.
سرِ دانشمند یا زامبیِ قصهی ونزدی؟ یا حتی چشمهای ارواح؟
درست است که قسمت اول و چهارم را تیمبرتون کارگردانی کرده اما بهعنوان کارگردان اصلیِ اثر، کاملا بر روی زوایا و برنامهریزی اجراییِ کار تسلط دارد و این موضوع را بهخوبی از تیمش پیگیری مینماید. اینکه ما قسمتبهقسمت بهاجزای مختلف سریال نگاه میکنیم، کاری است که بهنظرم جذابتر در میآید و میتوانیم بیشتر از همیشه به الگوها و نقشهای نوشته شده نگاه کرده و آنها را بررسی کنیم. برای مثال، در نمای اور شولدرز قسمت دوم از فصل دومِ ونزدی، میبینیم که انگار آتشدانِ منزل خانوادهی آدامز، سَری است که به مدلهای مختلفی قضاوت میشود.
یکی از این الگوها میتواند اشاره به همان چشمهایی باشد که بهوفور در سریال دیده میشوند، نه یک چشم بلکه دو چشم بهتصویر کشیده شدهاند؛ من میتوانم این برداشت را انجام دهم که این زاویه، به زامبیِ زنده شدهی داستان که قبلها دانشمند نوِرمور محسوب شده اشاره میکند و در عینحال به دو چشمِ سریال نیز میپردازد که هم خانواده (مادر آدامز) را زیر نظر دارد و هم اینکه ونزدی را در بَر میگیرد و حسابی روی آن فوکس شده است. در عینحال هم میتوانیم این مورد را بررسی کنیم که تیم تولیدِ این قسمت میخواسته پیامی به ما برساند، چه پیامی؟ اینکه مادر ونزدی (مورتیشیا آدامز)، همچون دو چشم در برابر خودِ ونزدی عمل میکند و سعی مینماید که از او محافظت کند.
دیالوگهایی هم که در این سکانس ذکر میشوند به همان معنا و مفهومات گفته شده اشاره مینمایند؛ اشاراتی که ترشحات ملموسی از بازدارندگی و حساسیت ونزدی بر دخالتهای بیجای مادرش را نشان میدهند و از شباهتهای خود و خالهاش میگویند. این دیالوگها شروع بسیار خوبی برای قسمت دوم محسوب شده و حالِ عجیبی را به ما منتقل میکنند. آیا مادر ونزدی با حساسیت زیادی که دارد، به پروتاگونیست داستان آسیب میزند یا در یک موقعیت زمانی و مکانیِ مناسب، جانِ خود را هم برای او میدهد؟ باید تا پایان فصل دوم Wednesday منتظر بمانیم.
اهمیت خانواده آدامز معجزه میکند
مهمترین مسئلهی «آدامزها» خانوادهشان است؛ آنها اعتقاد دارند که خانوادهشان از همهچیز مهمتر هستند و میبایست با تمام وجود از آنها در برابر سختیها و مشکلات دفاع کرد حتی اگر نتیجهاش از دست دادن جان یا آبرو باشد. این سکانس ادای احترامی به سکانسهای قدیمی سریِ آدامز فمیلی است که بازیگرِ پدر ونزدی یعنی آقای Luis Guzmán قبلها در مجموعهی آدامز فمیلی علاقه داشته که نقش «وکیل» این خانواده را بازی کنید که در این سکانس، این کار را به بهترین شکل ممکن در ردای پدر ونزدی به سرانجام میرساند.
از اینها که بگذریم و بخواهیم از اهمیت خانوادهی آدامز بگوییم میتوانیم به آتش زدن کتابِ پر اطلاعات «گودی آدامز» که برای قرن هفدهم میلادی است اشاره کنیم؛ مادر ونزدی یعنی مورتیشیا، زمانی که میبیند بچهاش همانند خواهرش، دچار گریهی سیاه یا اشکهای تاریک شده، بهشدت بر روی او حساس میشود؛ این حساسیت تا جایی ادامه مییابد که این شخصیت، کتاب خانوادهشان را فدای دخترش کرده و آن را برای محافظت از دختر خشک و پر جنبوجوشش آتش میزند. خانوادهی آدامز فقط به پدر، مادر، خواهر و بردار خلاصه نمیشود بلکه یکی از اصلیترین نقشها را شخصیت «تینگ» دارد. این دستِ تکوتنها که با رانندهی شخصیِ آدامز، نشانههایی از فرانک اشتاینِ فانتزی را بهتصویر میکشند، نمونههای موفقی از ژانر گوتیکِ وحشتبرانگیز بهحساب میآیند که با موفقیت و تداوم بالایی در نقش کرکترهای فانتزی ظاهر شده و روایت کنندهی وفاداریای هستند که هرجایی پیدا نمیشود.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید، خانوادهی آدامز توسط کاریکاتوریستی آمریکایی با همین نام بهاسم «چارلز آدامز» خلق شده است؛ در اوایل ماجرا این کاریکاتورها و داستانها تنها در فرمت انیمیشنهای کوتاه و داستانهای مصور روایت میشدند اما بعدها به چیزی تبدیل شدهاند که در حالحاضر تماشایش میکنید. آدامز فمیلی واقعا پروژهی بزرگی است و میتواند پتانسیلهای بهشدت جذابی را بهتصویر بکشد. در بین این خانواده اما شخصیتی وجود دارد که بهنظرم هنوز هم ضعیف حاضر شده و واقعیت ندارد، این شخصیت کسی نیست جزء «رانندهی آقای آدامز». در نتیجه از این مسئله هم عبور میکنیم و به موارد و مقادیرِ دیگری پرداخت مینماییم.
برادر ونزدی چه کاری انجام میدهد؟
اگر یادتان باشد در نقد قبلی به این موضوع اشاره کردم که «چند خط» داستانی با یک «ویلن» اصلی در حال روایت شدن هستند که اگر کنترل نشوند، تبدیل به پسرفتی میشوند که به بدنه و باطن کل سریال آسیب وارد مینمایند. برادر ونزدی یکی از این شاخصهایی است که در طول سریال، داستان اختصاصی خودش را روایت مینماید، داستانی که مثل ونزدی از «بد شانسی در موقعیت یا شانسِ در کسب و پخش انرژی دردسرسازشان» رقم میخورد. برادر ونزدی باعث زنده شدن «دانشمند قلب آهنی» شد و او را بهعنوان یک مردهی متحرکِ بسیار گشنه، به زمین بازگرداند. اینکه این شخصیت صرفا قرار است سکانسهای سرگرم کنندهای خلق کرده که در نهایت باعث کشته شدن استادِ رانندگی ایند شود، واقعا هدف مضحکی خواهد بود. بهنظرم این شخصیت پتانسیل بیشتری دارد و میتواند بهعنوان نقشی مکمل و حتی سورپرایز کننده ظاهر شود. نقشی که شاید بسیار بد شده یا حتی در اواخر ماجرا رفیقِ گرمابه و گلستان برادر ونزدی شود.
فصل دوم ونزدی در قسمت دوم، سعی میکند کمی تداعیگر سری داستانهای هری پاتر باشد؛ آن هم با استاد جدیدی که معرفی کرده و کانسپتیوی که از جریان کلاسهای مدرسهی نورمور تعریف مینماید، دراقع این تلاش را دارد که به جهان هری پاتر البته از لحاظ گوتیک و طنز سیاه نزدیک شود. این را هم بگویم که استاد جدید، منظور این نیست که تازه به مدرسه آمده بلکه در سِیر سریال جدید است وگرنه این استاد، بالغبر بیش از ۱۰ سال است که در مدرسهی نورمور تدریس مینماید و حتی به موضوع «پرندهسانان» اشاره میکند؛ همان کلاغهایی که باعث مرگ اطرافیان میشوند اما چه کسی یا چه کسانی آنها را کنترل میکند؟ هنوز نميدانیم، درواقع در پایان این اپیزود این فکر را کردیم اما در نهایت تاسف، سریال بهجای اینکه کاشت و برداشتهایش را درست انجام دهد، صرفا وقت ما را به بازی میگیرد و آنقدر چیزِ خاصی به ما اضافه نمینماید.
توهم با مرگ یا تشکر از آینده؟
اگر یادتان نرفته باشد در جریان این مورد هستید که شخصیت ونزدی میتواند با الهاماتی که دارد (در صورت لمس) به گذشته یا آینده برود، چیزی را حدس یا پیشبینی کند. قسمت اول با الهامِ مرگ ایند به پایان میرسد و قسمت دوم نیز با همان الهام، داستان را پیش میبرد. «روز شوخی» همانند جشنهای مدرسهی هاگوارتزِ هری پاتر پر شده از شوخیها و طنزهایی است که دانشجویان را حسابی میخنداند اما راستش را بخواهید، آن حس و حال به من «یکی» منتقل نشد و نتوانستم ارتباط برقرار نمایم، بهجزء شوخیِ ایند که فکر کردم واقعا کشته شده اما بعد از مدتی دقت، متوجه شدم که این شوخیای بیش نبوده است اما آیا واقعا یکروزی چنین اتفاقی میفتد؟
ونزدی فکر میکند «بله» یکروزی ایند دچار اتفاقی میشود که ممکن است باعث مرگ او شده و او را از بین ببرد و همین موضوع تضاد شخصیتیِ ونزدی را به ما نشان میدهد. شخصیتی که کاملا خشک و عصبی است، بهیکباره به کرکتری مهربان و دلسوز برای ثانیه یا دقایقی کوتاه تبدیل میشود که نگران مرگ دوست عزیزش است. طبیعتا هیچکسی نمیخواهد مرگ «عزیزان و دوستانش» را مشاهده نماید، آن هم وقتی که از آینده خبردار شده باشد. ونزدی در تلاش است که از مرگ او جلوگیری نماید و این جلوگیری، یکی از بهترین پارادوکسهای بهتصویر کشیده شدهی این محصول شمرده میشود البته با این حساب که امیدوارم، ویلن داستان، الهامات فیکی درست نکرده باشد و مانند پایان قسمت دوم، سعیبر گول زدن ونزدی در این موقعیتِ حساس نداشته باشد.
چشم و چشم و چشم
سریال ونزدی علاوهبر اینکه به مستندات و اطلاعات مختلف گذشته و آیندهی ژانر وحشت و سبک گوتیک و تاریک اشاره میکند، از ایدههای آرکامنایتی هم بهرهوری مینماید. در این قسمت میبینیم که ونزدی به زندان بیماران روانیِ منقطهشان میرود تا با هاید روبرو شده و با او سخن بگوید. در همین حین هم مشاهده میکنیم که هاید هیچ احساسی نسبت به از دست رفتن پدرش ندارد اما ممکن است نسبت به «پرندهسان» اطرافِ ونزدی اطلاعاتی داشته باشد، از آن طرف هم وضعیت کنترل شدهی او را مشاهده میکنیم که در نهایت ونزدی و ایند را تهدید مینماید؛ آیا او ایند را بهکام مرگ میفرستد؟ یا اتفاق دیگری در انتظارش است؟ اما چیزی که در این میان اهمیت دارد این است که ما در اولین صحنهی دیدار او باز هم نقطهی مرکزیای را مشاهده میکنیم که اشارهبر «دیدگاه، تعقیبگری و چشم» دارد که بارها و بارها نیز این نشانهها را دیده بودیم.
نورپردازیها و نوع روایت این سکانس در سطح و جریان بسیار خوبی قرار دارند؛ در کل نورپردازیهای سریال با اینکه بهنظرم نسبت به فصل قبلی افت کرده بودند اما در این اپیزود بهتر شدهاند البته بهشرطی که حفظ شده و درست به راهشان ادامه دهند. در کلیت ماجرا، یکی از مواردی که بهسلیقهی بنده نمیآید، موسیقیِ این اپیزود است که با طیف اطلاعاتی و روایتی داستان ارتباط برقرار نمیکند و صرفا دیالوگها را به گوش ما میرساند؛ درواقع من موسیقیِ ویژهای درک نکردم و صرفا از تماشای این اپیزودِ فانتزی لذت بردم با اینکه در مواردی چون شخصیتپردازی و کاشتوبرداشتهای مختلف، هنوز هم ضعف دارد و نمیتواند بهعنصر اصلی برسد مگر اینکه کِش داده شود.
پایان شوخیوارانه اما سیاه
در پایان هم شیمیِ بین ایند و معشوقهی گرگینهاش را میبینیم که بهطرز عجیبوغریبی طنز و در عینحال استرسزا و عاشقانه ساخته شده است. ما در اوایل ماجرا حتی با جامپ اسکرهای متعدد نیز سورپرایز میشویم که در نوع خودشان در جای بسیار خوبی قرار گرفتهاند و این فکر را میکنیم که در همان قسمت دوم، حداقل با نوچهی ویلن اصلی داستان آشنا میشویم اما چه کسی تا بهحال با جریانات اساماسی و تعقیبگریاش، ونزدی و ما را درگیر و سرگرم کرده بود؟ این شخص کسی نبود جزء: طرفدار ونزدی.
بله، طرفدار ونزدی وقت ما را گرفته بود و شوخیِ درگیر کنندهای را تحویلمان داد اما آیا ارزش این همه تداومگرایی را داشت؟ بهنظر من خیر، مگر اینکه در ادامه سورپرایز شویم و مفهوم اصلی این موقعیت را درک کنیم. شاید جالب باشد که بدانید، طرفدار ونزدی دقیقا سعی میکند شبیه او باشد، در حالی که او یک «پنهانشونده و نامرئی» است؛ از مدل موهایش گرفته تا سبک نگاههایش، همگی سعی میشوند تا حد معقولی شبیهبه ونزدی ظاهر شوند چرا که او طرفدار Wednesday است.
حرف آخر
من فکر میکنم با ورود این شخصیتِ تاریک و عجیبوغریب، داستان دستخوش تغییراتی میشود که این تحولات میتوانند تاریکیها را افزایش داده و تنش را در میان کاربران و حتی کرکترهای سریال افزایش دهند. ممکن است در ادامه حسودی ایند به این کرکتر را ببینیم چرا که شاید در بین یک دوستیِ سهگانه و بهشدت پرتنش قرار بگیرد و از آن طرف هم شاید با آنتاگونیستی روبرو هستیم که سعی دارد، نتیجه را به بدترین شکل ممکن رقم بزند و ما را وارد جریانی کند که برگشتناپذیر باشد. نمیدانم؛ نظر شما چیست؟
بهنظر شما در ادامهی فصل دوم سریال Wednesday چه اتفاقاتی رقم خورده و بهتصویر کشیده میشوند؟ نظراتتان را با ما و دیگر کاربران مجله بازار به اشتراک بگذارید.
صدایی که حتما شنیدی! دوبله فان با سارا جامعی
نظرات